نگاهی روانکاوانه به ریشه‌های جرم

مجید ضرابی به چهره‌ای سرشناس در محافل مطبوعاتی و رسانه‌ای به عنوان یک روانشناس جنایی تبدیل شده است. صحبت‌های این تحلیل‌گر رفتار جنایی در خصوص آسیب‌های مختلف اجتماعی و یا نقدهایش بر فیلم‌های جنایی، جذاب و خواندنی بوده و همواره در بین علاقه‌مندان به فیلم‌های پلیسی جایگاه خاص خود را داشته است. به سراغ مجید ضرابی این روانشناس جنایی رفتیم تا از زاویه‌ای خاص به جرم و جنایت بپردازیم. او در این گفت‌و‌گو به خوبی به تحلیل مجرم، جرم و مسائل مرتبط با این مقوله پرداخته است. خواننده گفت‌و‌گوی مجید ضرابی با خبرگزاری برنا باشید:

** شما سال‌ها در حوزه روانشناسی جنایی فعالیت داشته‌اید. چه عاملی باعث شد به این رشته وارد شوید؟ 

 علاقه من همواره به کشف لایه‌های پنهان ذهن انسان بود. در پرونده‌های جنایی، رفتار مجرم تنها یک کنش ساده نیست؛ بلکه محصول سال‌ها تجربه، ناخودآگاه و تعارضات درونی است. روانکاوی به ما امکان می‌دهد پشت این نقاب‌ها را ببینیم و چرایی رفتار را درک کنیم. 

** بسیاری تصور می‌کنند جرم نتیجه یک تصمیم عقلانی است. شما از ناخودآگاه سخن گفتید. کمی بیشتر توضیح دهید. 

 در روانکاوی، باور داریم که بسیاری از رفتار‌ها ریشه در امیال سرکوب‌شده دارند. فردی که مرتکب خشونت می‌شود، ممکن است در کودکی تجربه تحقیر یا بی‌عدالتی داشته باشد. این تجربه در ناخودآگاه ذخیره می‌شود و بعد‌ها در قالب پرخاشگری یا جرم بروز می‌کند. بنابراین، جرم اغلب بازتابی از کشمکش‌های درونی است. 

** در عمل، چگونه از این رویکرد استفاده می‌کنید؟ 

ما با مصاحبه‌های عمیق آغاز می‌کنیم. پرسش‌هایی مطرح می‌کنیم که به ظاهر ساده‌اند، اما هدفشان دسترسی به ناخودآگاه است. برای مثال، وقتی درباره رابطه فرد با والدین سؤال می‌کنیم، ممکن است به الگو‌های تکرارشونده‌ای برسیم: احساس طردشدگی، نبود محبت یا خشونت خانگی. این داده‌ها به ما کمک می‌کنند انگیزه جرم را بشناسیم و مسیر پیشگیری را طراحی کنیم. 

** آیا مجرم‌ها همیشه پذیرای این نوع تحلیل هستند؟ 

 خیر، بسیاری مقاومت می‌کنند. ناخودآگاه قلمرویی است که فرد تمایل ندارد با آن روبه‌رو شود. اما همین مقاومت برای ما نشانه است. وقتی فرد واکنش دفاعی نشان می‌دهد، می‌دانیم نقطه حساسی را لمس کرده‌ایم. 

**یکی از مفاهیم مهم در روانکاوی جنایی، "تکرار" است. لطفاً توضیح دهید. 

بسیاری از مجرم‌ها الگوی تکراری دارند. فردی که بار‌ها مرتکب سرقت می‌شود، در واقع در حال بازآفرینی تجربه‌ای قدیمی است؛ شاید تجربه محرومیت یا احساس بی‌قدرتی در کودکی. ناخودآگاه او تلاش می‌کند این تجربه را دوباره بازسازی کند، به امید نتیجه‌ای متفاوت. اما چون بدون آگاهی عمل می‌کند، همان چرخه تکرار می‌شود. 

** نقش درمان در این میان چیست؟ 

درمان روانکاوانه تلاش می‌کند چرخه را آشکار کند. وقتی فرد بفهمد رفتارهایش بازتاب گذشته‌اند، امکان انتخاب آگاهانه پیدا می‌کند. این مسیر آسان نیست و نیازمند جلسات طولانی، اعتمادسازی و مواجهه با درد‌های قدیمی است. 

** در پرونده‌های سنگین مانند قتل‌های زنجیره‌ای، آیا روانکاوی کاربرد دارد؟ 

بله، حتی در شدیدترین جرایم ریشه‌های روانی وجود دارد. در این پرونده‌ها اغلب با عقده‌های عمیق، احساس بی‌ارزشی یا نیاز به کنترل مطلق مواجهیم. روانکاوی به ما کمک می‌کند این نیاز‌ها را شناسایی کنیم و بفهمیم چرا فرد برای ارضای آنها به خشونت متوسل شده است. 

** برخی منتقدان می‌گویند روانکاوی بیش از حد بر گذشته تمرکز دارد. نظر شما چیست؟ 

گذشته کلید فهم حال است. بدون شناخت ریشه‌ها نمی‌توان رفتار امروز را تغییر داد. البته آینده نیز در نظر گرفته می‌شود؛ هدف نهایی روانکاوی جنایی، پیشگیری از تکرار جرم و بازگرداندن فرد به جامعه است. 

** مهم‌ترین چالش در این حوزه چیست؟ 

بزرگ‌ترین چالش، پذیرش اجتماعی است. بسیاری هنوز روانکاوی را علمی نمی‌دانند یا آن را بیش از حد فلسفی تلقی می‌کنند. اما تجربه نشان داده که توجه به ناخودآگاه، فهم الگو‌های جرم و طراحی سیاست‌های پیشگیرانه مؤثرتر را امکان‌پذیر می‌سازد. 

** اگر بخواهید پیامی برای جامعه داشته باشید، چه می‌گویید؟ 

جرم را تنها به عنوان یک عمل بیرونی نبینید. پشت هر جرم، داستانی از رنج، سرکوب و تعارض‌های روانی وجود دارد. اگر جامعه‌ای امن‌تر می‌خواهیم، باید به این لایه‌های پنهان توجه کنیم. روانکاوی پلی است میان روان فرد و ساختار اجتماعی؛ پلی که می‌تواند ما را به درک عمیق‌تر و راه‌حل‌های انسانی‌تر برساند.

انتهای پیام