روایتی از تشییع پیکر پاک شهید بیرجند بیک محمدی در حرم منور رضوی

شوق پرواز در حریم حرم

۱۳۹۹/۱۲/۱۵ - ۱۲:۲۹:۵۱
کد خبر: ۱۱۴۷۲۸۳
شوق پرواز در حریم حرم
خلبان بود و مرد پیکار با دشمنان در آسمان. هر بار که مأموریت می‌رفت، چند روز بیشتر طول نمی‌کشید. اما آخرین بار سفر پدر به درازا کشید. نه یک روز، نه یک ماه و نه چند سال، 32 سال از آسمان خبری نشد. اما امروز بالاخره شهید بیرجند بیک محمدی برگشت، چون سرور و سالار شهیدان، با تنی پرپر و لاله‌گون از خاک کربلا.

شهید یعنی مردی و مردانگی، یعنی قله افتخار یک ملت، یعنی دل به آسمان گره زدن، شهید یعنی عشق. یعنی از هر چه دارد، از همسر و فرزند، رتبه و درجه، حتی جان برای رضای محبوب، برای حراست از ناموس وطن بگذرد.

یک بار دیگر، پیکر پرپر یک شهید به تن وطن بازگشت. پس از 32 سال چشم انتظاری همسر و فرزندانش خبر رسید که در آستانه روز پدر، روز میلاد مولا امیرامؤمنین(ع) پدر آسمانی‌تان پیدا شده و به زودی به آغوش وطن باز می‌گردد. پدری که آسمان، محل پیکار و عروجش بود. او راه‌های آسمان را بهتر از زمین بلد بود و آسمانی ماند.

امروز پیکر پاک خلبانِ شهید بیرجند بیک محمدی به حرم مطهر حضرت رضا(ع) آمد و در مراسمی محدود، با حضور همرزمان شهید، بر دستان خادمان تشییع شد. مداحِ حرم، سوگ امام حسین(ع) و کربلائیان را می‌خواند. امروز، بعد یک عمر گمگشتگی شهید در خاک غریب عراق، همه باید بخوانند: «این گل پرپر از کجا آمده، از سفر کرب و بلا آمده».

روزی که همه همرزمان و دلیرمردان نیروی هوایی به پاس از جان گذشتگی‌ او، ملبس به لباس رسمی ارتش جمهوری اسلامی و با نام شهید بیک محمدی بر سینه، به مقام این شهید والامقام ادای احترام کردند.

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد

امروز، پس از 32 سال در جوار امام رئوف، دیدارها تازه شد و خانواده صبور و رنج کشیده‌اش، شهید را در آغوش ‌کشیدند. بالاخره، سال‎های دوری و فرقت یار آخر شد. همه سال‌هایی که همسر شهید بیک محمدی، نه چشم به در، چشم به آسمان دوخته بود که شاید یک بار دیگر، همسرش از فراز آسمان این خاک بگذرد.

این همه سال دوری و انتظار، سخت گذشت ولی او را از پا در نیاورد، چون‎که سرباز رفت و سرفراز برگشت. مادران و همسران شهید به تبعیت از حضرت زینب(س) ایستاده زندگی کردند تا بیرق عزت و سرفرازی اسلام بر زمین نیفتد. او خطاب به ملت ایران می‌گوید: «بازگشت پر افتخار شهید بیک محمدی را به ملت ایران تبریک و تسلیت می‌گویم. این سال‌ها، بر ما عمری گذشت. آن‌قدر خوشحالم که توان ایستادن روی پاهایم را ندارم. هر وقت دل‌تنگش بودم، صدا می‌زدم: یا حسین(ع)، یا امام رضا(ع).»

نظر شما