صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب:

جریان محافظه‌کار با ایجاد رانت مانع بروز هرگونه تحولی در جامعه می‌شود/ جنبش اصلاحات در دوم خرداد ۷۶، پاسخی بود به خواست عمومی جامعه

۱۳۹۹/۰۳/۰۲ - ۰۵:۳۸:۱۷
کد خبر: ۱۰۰۵۴۳۰
23 سال از دوم خرداد 1376 می‌گذرد و امروز این تاریخ نقطه عطفی در گفتمان اصلاحات محسوب می‌شود. با شروع دولت اصلاحات به ریاست سیدمحمد خاتمی بود که اصلاح‌طلبان به عنوان یک جریان در مقابل جریان اصولگرایی قد علم کردند و مبانی تئوریک اندیشه اصلاحات را در فضای سیاسی کشور جا انداختند. اصلاحات در این دو دهه فراز و نشیب‌های فراوانی داشته، از رد صلاحیت‌های گسترده در مجلس هفتم تا حذف نیروهای این جریان در انتخابات مجلس یازدهم. «امیر خرم»، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، درباره چند و چون شکل‌گیری دوم خرداد و جایگاه سیاسی امروز اصلاح‌طلبان پاسخ می دهد.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا؛ متن گفتگوی تفصیلی «امیر خرم»، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، با خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا به شرح زیر است:

جامعه همواره برای ایجاد تغییر از راه‌های کم هزینه‌تر آغاز می‌کند

اگر بخواهید به چند عامل مهم در شکل‌گیری دوم خرداد اشاره کنید آن عوامل چیست؟

هنگامی که واقعیات اجتماعی- سیاسی با انتظارات و خواست عمومی انطباق داشته باشد، جامعه به سمت تغییر نخواهد رفت و نیازی به تغییر شرایط احساس نخواهد شد. اما وقتی فاصله میان سطح انتظارات مردم و سطح واقعیات موجود از حد معینی فراتر رود، نیاز به تغییر و تحول در جهت بهبود شرایط، وارد گفتمان جامعه خواهد شد. این تغییر بسته به شرایط، ممکن است در قالب یک انقلاب بروز و ظهور پیدا کند، مانند آنچه در سال 1357 رخ داد. یا در قالب یک جنبش اجتماعی اصلاح‌طلبانه مانند آنچه در سال 1376 اتفاق افتاد. تفاوت در این است که جامعه همواره برای ایجاد تغییر از راه‌های کم هزینه‌تر آغاز می‌کند و اگر این راه‌ها به نتیجه نرسد یا مسدود باشند، بطور طبیعی به سراغ راه‌های پرهزینه‌تر خواهد رفت. در سال 57 نیز بدلیل آنکه امکان اصلاح نظام سیاسی از میان رفته بود، لاجرم جامعه راه انقلاب را برای ایجاد تحول و تغییر انتخاب کرد. اما در سال 1376، جامعه تلاش کرد که راه‌های مسالمت‌آمیز برای بهبود وضعیت اجتماعی – سیاسی از جمله اصلاحات را به محک آزمون بسپارد. 

خرداد 76، آغاز حضور اندیشه اصلاحات در ساخت قدرت بود نه آغاز ایجاد گفتمان اصلاحات

البته باید توجه داشت که خرداد 76، آغاز حضور اندیشه اصلاحات در ساخت قدرت بود نه آغاز ایجاد گفتمان اصلاحات. اصلاح‌طلبی از سال‌ها قبل و با تلاش افرادی مثل بازرگان اندک اندک شکل گفتمانی بخود گرفته بود و در سال 76 جمعی از نیروهای سیاسی به رهبری خاتمی توانستند با تکیه بر این گفتمان، آرای عمومی را به سمت خود جلب کرده و با پشتیبانی توده‌های خواهان تغییر در جامعه، وارد ساخت قدرت شوند. 

جنبش اصلاحات در دوم خرداد 76، پاسخی بود به خواست عمومی جامعه

ماجرای دوم خرداد چگونه شتاب گرفت و چطور فروکش کرد؟

همانگونه که در سوال قبل پاسخ داده شد، جنبش اصلاحات در دوم خرداد 76، پاسخی بود به خواست عمومی جامعه مبنی بر ایجاد تحول و تغییر در جهت بهبود وضعیت اجتماعی– سیاسی. اما علت فروکش کردن این جنبش در سال‌های اخیر را می‌توان عدم پاسخگویی این جنبش به خواسته‌هایی دانست که در طول سالیان بعد از انقلاب، جامعه خواهان رسیدن به آنها بوده است. این خواست‌ها را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد. 

اول: اجرای بی‌تنازل قانون اساسی

دوم: تبعیت همه اجزای نظام سیاسی از قانون و پاسخگویی آنها در قبال مردم

سوم: ایجاد یک جریان آزاد اطلاعات در کنار امکان نقد ساخت قدرت بدون هراس از عواقب آن

چهارم: امکان برگزاری انتخابات آزاد برای برگزیدن نمایندگان مردم در نهادهای انتخابی

پنجم: ایجاد قوه قضائیه غیر سیاسی و مستقل

ششم: انطباق میزان مسئولیت هر نهاد یا فرد با میزان اختیارات او. بگونه‌ای که هر نهاد/ فردی در ساخت قدرت به میزان مسئولیت خود از اختیار برخوردار باشد و هیچ نهاد/فردی از اختیارات بدون مسئولیت و بدون پاسخگویی به مردم بهره‌مند نشود. 

اصلاح‌طلبان نشان دادند توان نمایندگی خواست اجتماعی– تاریخی مردم را ندارند

جالب اینجاست که جمیع این موارد از جمله دلایلی هستند که در سال 57 موجب بروز انقلاب علیه نظام شاهنشاهی شدند.  متاسفانه به دو  دلیل، نیروهای گرد آمده در اردوگاه اصلاحات نتوانستند به این خواست تاریخی جامعه پاسخ مناسب بدهند.

 این دو دلیل عبارتند از اول، مانع‌تراشی‌های جریان محافظه‌کار که علاقه‌ای به ایجاد تحول در جامعه ندارد و با استفاده از رانت‌های سیاسی و اقتصادی فراوان تلاش می‌کند از بروز هرگونه تحولی در جامعه جلوگیری کند. دوم اینکه، اشکالات وارد بر نیروهای اصلاح‌طلب از جمله نداشتن استراتژی واحد برای ایجاد تحول در جامعه، محافظه‌کاری بخش عمده‌ای از این نیروها و آلوده شدن بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب به رانت‌های اقتصادی و سیاسی از دیگر دلایل است.

بر این اساس اصلاح‌طلبان نشان دادند اولاً توان نمایندگی چنین خواست اجتماعی– تاریخی را ندارند. ثانیاً مشکلات پیش‌رو بزرگ‌تر از آن هستند که این بخش از نیروهای سیاسی توان مواجهه با آنها را داشته باشند. به همین خاطر اندک اندک ستاره بخت اصلاح‌طلبان که زمانی فضای سیاسی کشور را نورافشانی کرده بود، افول کرد. 

هیچگاه تلاش نشده که مفهوم اصلاح‌طلبی در بُعد نظری تدوین شود

بیش از 20 سال از ماجرای دوم خرداد می‌گذرد، شاید به نوعی بتوان گفت 20 سال از عمر سیاسی اصلاح‌طلبان گذشته با این حال چرا اصلاح‌طلبان هیچگاه نتوانسته‌اند زیر یک پرچم واحد گرد هم بیایند؟

پاسخ این سوال به یک دلیل و یک علت بازمی‌گردد. دلیل عدم اتحاد و اتفاق نظر مجموعه نیروهای اصلاح‌طلب این است که در طول بیش از دو دهه گذشته، هیچگاه تلاش نشده که مفهوم اصلاح‌طلبی در بُعد نظری تدوین شود. به عبارت دیگر هیچگاه تلاش نشده است که مجموعه‌ای از نخبگان سیاسی، اصلاح‌طلبی مورد نظر این بخش از نیروهای سیاسی را جمع‌بندی کرده و در قالب یک متن مکتوب که مورد قبول جمیع نیروهای اصلاح‌طلب باشد، ارائه کنند. به همین خاطر هنوز پس از بیش از دو دهه از حضور این نیروها در عرصه قدرت، این نیروها نمی‌توانند تعریفی از اصلاح‌طلبی ارائه دهند که مشترک ذهنی جمیع آنها باشد. 

منافع سیاسی یا اقتصادی بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب، مانع آن انسجام است

علت عدم انسجام و یکپارچگی این نیروهای سیاسی نیز از نظر بنده آن است که منافع سیاسی یا اقتصادی بخشی از نیروها، مانع آن است که این انسجام صورت گیرد.

عبور از خاتمی از چه زمانی شکل گرفت و عوامل موثر در این عبور آیا محدود به شخص خاتمی می‌شود، آیا به اختلافات در درون جریانی برمی‌گردد یا مضایق فضای سیاسی کشور در آن موثر است؟

در مجموع هنگامی بخش قابل توجهی از جامعه از خاتمی و در کل از نیروهای اصلاح‌طلب عبور کرد که احساس کرد این نیروها توان پاسخ‌دهی به خواسته‌های تاریخی آنها را ندارند. 

اصلاح امور با قرائت فعلیِ ارائه شده از سوی اردوگاه اصلاح‌طلبان ناممکن است/ خاتمی و نیروهای اصلاح‌طلب دیگر وجاهت پیشین را نزد کثیری از توده‌های مردم ندارند

در سال 76 جامعه به نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب و شخص خاتمی اعتماد کرد و آنها را برگزید تا با تکیه بر آرای عمومی، وارد ساخت قدرت شده و خواسته‌های تاریخی و انباشته شده آنها را پاسخ دهند. اما اینک پس از گذشت دو دهه از آن زمان، مشخص شده است که اصلاح امور با قرائت فعلیِ ارائه شده از سوی اردوگاه اصلاح‌طلبان ناممکن است و این بخش از نیروهای سیاسی توان تحول و تغییر جامعه را ندارند. به همین خاطر خاتمی و نیروهای اصلاح‌طلب دیگر وجاهت پیشین را در نزد کثیری از توده‌های مردم ندارند. 

بسیاری از اصلاح‌طلبان در سخن اذعان می‌کنند طرفدار خاتمی هستند اما در عمل شاهد چنین طرفداری‌ای نیستیم. علت چیست؟

در این مورد نیز با دلایل و عللی روبرو هستیم. اولین دلیل همان نداشتن یک مانیفست مدون و یک استراتژی مکتوب است که جمیع احزاب و شخصیت‌های اصلاح‌طلب در تهیه آن نقش‌آفرینی کرده باشند. در چنین شرایطی طبیعی است که هر گروه یا شخصی، اصلاح‌طلبی را به زعم خود تفسیر کند و از دریچه نگاه خود بدان بنگرد. این امر موجب عدم انسجام در موضع‌گیری نیروهای اصلاح‌طلب در قبال مسائل مختلف شده است که می‌توان به عدم تمکین از خاتمی نیز از آن نام برد.

سازوکارهای غیر دموکراتیک علت عدم تمکین به خاتمی و شورا عالی سیاستگذاری است

دلیل دیگرِ عدم تمکین بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب (در مواردی) از شخص خاتمی و یا شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان، غیر دموکراتیک بودن سازوکار شورای سیاستگذاری است. اینکه شخص خاتمی افرادی را به صفت حقیقی وارد این شورا کرده و در کنار افراد دیگری که نمایندگی احزاب را بر عهده دارند، از حق رای برخوردار کند، با یک سازوکار دموکراتیک ناهمخوان است. یا اینکه تعیین ریاست این شورا بجای آنکه با اعضای آن باشد، از اختیارات شخص خاتمی باشد. به هر حال همین رفتارها و سازوکارهای غیر دموکراتیک می‌تواند دلیلی باشد بر عدم تمکین برخی از احزاب یا اشخاص اصلاح‌طلب از تصمیمات این شورا و شخص خاتمی باشد.

علت این امر نیز می‌تواند محافظه‌کاری بعضی از این احزاب باشد. بدین معنا که گاهی اتخاذ مواضع سیاسی می‌تواند منافع اقتصادی یا سیاسی احزاب یا اشخاص اصلاح‌طلب را با محدودیت‌هایی مواجه سازد یا برای آنها ایجاد هزینه کند. بهمین خاطر عدم یکپارچگی در مواضع و انسجام در چنین شرایطی، امری طبیعی خواهد بود.  

اصلاح‌طلبی با قرائت فعلی، سلطه گفتمانی خود را از دست داده است

آنچه مسلم است اصلاح‌طلبی با قرائت فعلی، سلطه گفتمانی خود را از دست داده و دیگر نمی‌تواند به عنوان اندیشه‌ای تحول‌ساز در سپهر سیاسی کشور نقش‌آفرینی کند. اصلاح‌طلبی هنگامی می‌تواند دوباره همچون خرداد 76 در قامت اندیشه‌ای تحول‌ساز، مجدداً به گفتمانی غالب تبدیل شود که اولاً از یک انسجام درونی حول استراتژی‌ای واحد برخوردار شود. ثانیاً موارد مطروحه در پاسخ به سوال دوم را مدنظر قرار دهد و در راستای پیاده‌سازی آنها تلاش کند. 

همچنین باید توجه داشت که مسدود کردن راه اصلاحات منجر به حذف نیازهای تاریخی جامعه نمی‌گردد، بلکه صرفاً توده‌های خواهان تغییر را به سمت راه‌های پرهزینه‌تر سوق می دهد.3

نظر شما