صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

مروری تحلیلی بر بازی زنده یاد «محمدعلی کشاورز»

پدرسالار سینمای ایران / مردی برای نقش‌های خاکستری

۱۳۹۹/۰۳/۲۶ - ۱۰:۱۵:۵۰
کد خبر: ۱۰۱۵۶۹۶
زنده یاد محمد علی کشاورز بی تردید یکی از بازیگران با سابقه و خوش چهره سینما و تلویزیون ایران بود. او که در سه عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون حضور موفقی داشته خود را به عنوان بازیگری توانا و موفق معرفی کرد و اجراهای خاطره انگیز، درخشان و ماندگاری مانند شعبان استخوانی «هزاردستان»، خوابگزار اعظم «افسانه سلطان و شبان»، خواجه قشیری سریال «سربداران»، قاضی سریال «گرگ‌ها»، اسدالله سریال «پدرسالار» و بسیاری دیگر از آثار سینمایی و تلویزیونی در ژانرهای مختلف، از خود به نمایش گذاشت.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛زنده یاد محمد علی کشاورز بی تردید یکی از بازیگران با سابقه و خوش چهره سینما و تلویزیون ایران بود. او که در سه عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون حضور موفقی داشته خود را به عنوان بازیگری توانا و موفق معرفی کرد و اجراهای خاطره انگیز، درخشان و ماندگاری مانند شعبان استخوانی «هزاردستان»، خوابگزار اعظم «افسانه سلطان و شبان»، خواجه قشیری سریال «سربداران»، قاضی سریال «گرگ‌ها»، اسدالله سریال «پدرسالار» و بسیاری دیگر از آثار سینمایی و تلویزیونی در ژانرهای مختلف، از خود به نمایش گذاشت.

کشاورز متولد سال ۱۳۰۹ اصفهان و فارغ التحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک بود. او نخستین فعالیت تئاتری‌اش را در سی سالگی با نمایش «ویولن ساز» آغاز کرد.

این زمان مصادف بود با پایان دوره خدمت سربازی او در کرمان. تکاپوی کشاورز برای یافتن کار و کسب و پیشه یی مناسب، او را جذب آگهی فراخوان روزنامه یی مبنی بر جذب دانشجو و هنرجوی هنر در هنرستان هنرپیشگی کرد و به خاطر گرایش‌های دیرینه‌اش به این شاخه هنری به سوی آن کشیده شد که طی امتحانات عملی به عنوان یکی از بیست دانشجوی انتخاب شده آن سال پذیرفته شد. به این ترتیب نخستین جرقه‌های حضور حرفه یی او در تئاتر زده شد. کشاورز در این دوره با هنرپیشگان مختلفی مانند اسماعیل شنگله، حمید سمندریان، عزت الله انتظامی، فخری خوروش و علی نصیریان آشنا شد و به شکلی کارگاهی به اجرای کارهای دانشجویی پرداخت.

در همان سال‌ها او به جهت کثرت کار و سوابق کاری خود توانست به عنوان کارمند به استخدام اداره تازه تأسیس هنرهای زیبا درآید و به واسطه این حضور برای نخستین بار از سوی اداره یاد شده به مدت پنج سال در اجرای تئاترهای ضبط شده تلویزیون ایران سابق مشغول به کار شد، اما چندی بعد او و دوستانش به این نتیجه رسیدند که باید تئاتر را به شکل صحنه یی آن ادامه دهند. به این ترتیب مسوولان را به ساخت سالنی برای اجرای نمایشنامه‌های ایرانی ترغیب کردند که این تلاش‌ها منجر به راه اندازی تالار سنگلج شد.

با راه اندازی دانشکده هنر او به عنوان یکی از دانشجویان این دوره پذیرفته شد و چهار سال بعد نیز برای کسب مدرک فوق لیسانس به انگلستان رفت و پس از طی مدارج مختلف در دهه چهل که دهه رؤیایی و درخشان تئاتر کشور به حساب می‌آمد برای حضوری دوباره در اجرای تئاترهای مختلف به کشور بازگشت و آثار فراوانی را مانند «آنتیگون»، «آندورا»، «ادیپوس شهریار»، «اشباح»، «افول»، «بازی استریندبرگ»، «بختک»، «پستخانه»، «چند لحظه تا مرگ»، «چوب به دست‌های ورزیل»، «حکومت زمان خان»، «خمره»، «دایی وانیا»، «در بسته»، «درس ساکت»، «دست بالای دست»، «دشمنان»، «دوزخ»، «سیاوش بر باد»، «سیاه زنگی دایره زندگی و مرد فرنگی»، «شیدوش و ناهید»، «عاشق مترسک»، «عروس باقرخان»، «فرشته برف»، «کارول کالسکه طلایی»، «کلمب»، «گربه سیاه»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «مترسک‌های شب»، «مردی که مرده بود و خود نمی‌دانست»، «نیویورک» و.. . در طول سال‌های متمادی اجرا کرد.

این دوران برای کشاورز دوره موفقی در عرصه تئاتر بود چرا که پس از آن جز چند حضور کوتاه در تئاترهای تلویزیونی مانند «دست بالای دست»، به کارگردانی اسماعیل شنگله (۱۳۶۴) و «غروب روزهای آخر پاییز» به کارگردانی محمد رحمانیان (۱۳۷۴) این دوران دیگر تکرار نشد.

محمدعلی کشاورز در سال۱۳۴۳ با فیلم «شب قوزی» به جمع بازیگران سینما پیوست و از چهره‌های سینمایی شد. دومین فیلم او در همین سال «زمزمه محبت» نام داشت اما چون نمایش آن به شانزده سال بعد، یعنی به سال ۱۳۵۹ موکول شد، «شب قوزی» را می‌توان نخستین حضور سینمایی این بازیگر باسابقه در سینما دانست.

«خشت و آینه» دیگر فیلم سینمایی اوست که در سال۱۳۴۴ ساخته شد. کشاورز همزمان با فعالیت‌های تئاتری خود به سراغ کارهای سینمایی رفت (البته با فواصل طولانی) که خیلی هم گزیده شده بود. به همین جهت توانست در بسیاری از کارهای کارگردانان بنام و صاحب سبک سینمای ایران حضور پیدا کند.

کشاورز پیش از انقلاب هیچ گاه مانند دیگر هم دوره‌ای‌هایش حضور تاثیرگذاری را در سینما تجربه نکرده بود اما بازیگرانی مانند علی نصیریان، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی و داوود رشیدی در نقش‌های مثبت و منفی زیادی ظاهر شده بودند.

اما پس از انقلاب این روند تا حدود زیادی جبران شد. هرچند که در این دوره نیز عموماً نقش‌های مکمل به او پیشنهاد شد، اما مهم بودن و تأثیر گذاری آنها به اندازه یی بود که در خاطر بیننده‌ها مانده است.

عمده فیلم‌های مرحوم محمدعلی کشاورز به چهار دسته تقسیم می‌شود: آثار تاریخی، طنز، ملودرام، اکشن و جنگی که او در هر یک از آنها حضور متفاوتی را تجربه کرده و در پاره یی موارد نیز نقش‌هایش با اندکی تغییر، همان شخصیت‌های برجسته فیلم قبلی و موفقش بوده‌اند.

نقش وزرای درباری و وابستگان دولتی ادوار مختلف تاریخ، گاه به شکل جدی و گاه با ته مایه‌های طنز در سریال‌هایی مانند «سربداران»، «کمال الملک»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «افسانه سلطان و شبان»، قضات نالایق و سودجوی حکومتی در فیلم‌هایی مانند «کفش‌های میرزا نوروز» و سریال «گرگ‌ها» هریک موید این نکته هستند که او در اجرای این جنس از نقش‌ها موفق بوده و قادر بود  از پس ارائه چنین شخصیت‌های تقبیح شده تاریخی برآید، نقش‌هایی که با وجود تفاوت‌های شخصیتی و جایگاه تاریخی‌شان به جهت داشتن خصایص مشترک جاه طلبی، حرص و آز و طمع و حسد ورزی در کارهای محمد علی کشاورز حائز اهمیت بودند.

حتی بارقه یی از این خصوصیات را در شخصیت فیلم «دلشدگان» هم می‌توان دید. اگرچه این شخصیت تفاوت‌های عمده یی با دیگر آثار شبیه آن داشتند، اما در برخی از آن خصوصیات مختصر شباهت‌هایی دیده می‌شدند.

ولی شخصیت شعبان استخوانی سریال«هزار دستان» بی شک گونه متفاوت‌تری از شخصیت‌ها و نقش‌های تاریخی محمدعلی کشاورز داشت: نقشی که او را از قالب شخصیت‌های تاریخی مرسومش جدا می‌سازد و به اجرای متفاوتی وامی داشت نقشی که دیگر فرد درباری، سودجو و فرصت طلب نبود بلکه این بار دو خصیصه منفی حماقت و قدرت طلبی را جایگزین سودجویی و جاه طلبی کرده بود.

زنده یاد محمدعلی کشاورز ثابت کرد که قادر است به تمامی از عهده ایفای نقش‌های منفی یا شخصیت‌های خاکستری‌اش برآید، همچنین نباید از اجرای نقش‌های خاکستری مانند «خوابگزار اعظم»، «خواجه قشیری» و نقش‌های دیگر او غافل شد. درباره عمده نقش‌های خاکستری محمدعلی کشاورز باید گفت صدای این بازیگر قالبی مثبت داشت و این نکته بار نقش‌هایش را، هرچقدر هم که منفی می‌بود به سوی خاکستری شدن سوق می‌داد و میل به مثبت شدن را در آنها افزایش می‌داد. به عنوان مثال خواجه قشیری یک ایرانی است که هم تمایل فراوانی به کسب کرسی و جایگاه مناسب در دربار مغول‌ها داشت و هم علاقه فراوانی به ایرانی بودن و کمک به هموطنان خود دارد و به همین خاطر درباره قاضی شارع دچار اشتباه می‌شود و او را به جای شیخ حسن جوری در خانه خود پناه می‌داد. این خصیصه در فیلم «دلشدگان» و دیگر کارهایی که او با صدای خودش بازی کرده نیز دیده می‌شد. البته در این میان نقش‌های دیگری نیز بودند که صداپیشگانی مانند منوچهر اسماعیلی و احمد رسول زاده به جای او صحبت کرده‌اند اما خود نقش‌ها همچنان خاکستری هستند. از این دست آثار می‌توان به فیلم «مادر» ساخته علی حاتمی و «پدرسالار» ساخته اکبر خواجویی اشاره کرد.

سریال «پدرسالار» نیز یکی از بهترین و درخشان‌ترین بازی‌های کشاورز در گونه ملودرام بود. هنگام پخش این سریال دو طیف مخاطب پای گیرنده‌های تلویزیون خود می‌نشستند: گروه اول افراد مسن و کهنسال و سنتی جامعه و گروه دیگر جوانانی که خواستار ساختارشکنی و تغییرات اساسی اجتماعی خود بودند. درخشش اجرای نقش اسدالله از سوی محمدعلی کشاورز سبب شد تا بسیاری با او همذات پنداری کنند. در واقع این بازیگر با چهره و به کارگیری تمام خصوصیات رایج و قابل لمس این گونه افراد که بسیاری از آنها را می‌توانست در میان هم نسلان خود بیابد موفقیت بی نظیری کسب کرد. به طوری که امروز عموم مردم با دیدن چهره و نام او بی اختیار به یاد شخصیت اسدالله در سریال «پدرسالار» می افتند. چهره و فیزیک محمدعلی کشاورز برای رسیدن به شخصیت اسدالله بسیار مهم و مؤثر بود. لباس‌های رسمی، موهای ریخته، صورت پف کرده گوشتی، نگاه‌های ظاهراً پرتجربه و نصیحت گر، چهره مصمم و استوار و محبتی پدرانه که در چهره و نوع بازی او دیده می‌شد، همگی در موفقیت این نقش و سریال سهیم بودند. کشاورز برای ایفای نقش می‌دانست که پدر پیر یک خانواده هر قدر هم که خطاکار باشد در سنین بالانیازمند تأیید و پذیرفته شدن به عنوان بزرگ خانواده است. وی می‌دانست که اختلاف میان اسدالله و آذر مخالفت شخصی نیست و هر آنچه میان این دو رخ بدهد برآمده از شرایط اجتماعی دوره جدید یا مدرنیته است. از این رو سنت‌ها و آرمان‌های شخصیت‌های اصلی قصه در برابر یکدیگر قرار می‌گرفتند. بنابراین ممکن بود یک نفر قهرمان و دیگری ضدقهرمان تلقی شود اما محمدعلی کشاورز با آگاهی از این موضوع و اینکه نباید این نقش‌ها منفی جلوه کنند، تلاش کرد این خصوصیات را به درستی در شخصیت اسدالله بگنجاند تا این شخصیت در نگاه عام به چهره یی منفی تبدیل نشود. بازی‌های حسی و صحبت‌های دلسوزانه‌اش با همسر و دوستانش و نگرانی‌های منطقی پدری برای فرزندانش سبب شد تا هرگز این حس به بیننده القا نشود و مخاطب او را به عنوان پدری دلسوز و خانواده دوست بشناسد.

گونه دیگر نقش‌های محمد علی کشاورز شخصیت‌های کمیک فیلم‌های طنز و کمدی او بود. این آثار در دو قالب حکایت‌های قدیمی مانند «کفش‌های میرزا نوروز»، «افسانه سلطان و شبان» و «ناصرالدین شاه آکتور سینما» و روایت‌های فانتزی مانند «مردی که موش شد»، «چهارشنبه عزیز» و سریال «راه شب»، ساخته داریوش فرهنگ هستند. کشاورز در این آثار بیشتر گرایش به اجرای طنز موقعیت داشته و در این میان نیز توانسته موفقیت‌های انکارناپذیری را کسب کند.

محمدعلی کشاورز در اکثر ژانرهایی که حضور می‌یافت و ایفای نقش کرده بود توانست یک یا دو نمونه اثر موفق در کارنامه بازیگری‌اش ثبت کند. از این رو او را می‌توان بازیگری موفق دانست. او اگر در موقعیتی احساس می‌کرد که در قالب برخی از نقش‌هایش کلیشه می‌شود تلاش می‌کرد  در دل آن نقش خصوصیات خاصی را که در کارهای پیشینش نبوده بیابد یا پس از اتمام کار دیگر سراغ این نوع کارها نرود. مانند نقش شعبون استخوانی که به گفته خودش آن را از تیپ به کاراکتر تبدیل کرده است از این رو او برخلاف اکثر بازیگران سنتی و پیشکسوت که غالباً پس از سال‌ها کسب تجربه در نقش‌ها و شخصیت‌هایشان کلیشه می‌شوند تمام تلاش و توان و استعدادش را به کار می گرفت تا گونه‌های گوناگونی از نقش‌های خاص را به نمایش بگذارد و به این طریق از نقش‌های مشابه پیشینش فاصله بگیرد.

کشاورز در نقش‌های مثبت فراوانی نیز حضور یافت که می‌توان به حضوردر فیلم‌هایی مانند «برزخی‌ها»،«جعفرخان از فرنگ برگشته»، «روشن‌تر از خاموشی» و نقش میرفندرسکی «زیردرختان زیتون» ساخته مرحوم عباس کیارستمی و بسیاری دیگر اشاره کرد. او برای دریافت و درک هر یک از شخصیت‌های مثبت این آثار سعی  می‌کرد به شناخت درست و گرفتن الهام از شخصیت‌های حقیقی جامعه‌اش روی آورد تا به این ترتیب مثبت بودن آنها ذائقه بیننده‌اش را تحریک نکند. از این رو به گونه‌های مشابه، نزدیک و حقیقی از آنها رسیده بود. به عبارت دیگر منبع الهامات این بازیگر توانای سینما برای رسیدن به نقش براساس آموزه‌ها مکاتب سنتی بود که سال‌های سال آنها را فرا گرفته بود. به این جهت است که آنها را در لایه‌های پیدا و پنهان اجتماعی و تاریخی‌اش می‌یافت و با واقعیت آن منطبق می‌کرد چرا که اساساً جنس بازی او براساس مکتب بازیگری واقع گرا است و آثار موجود در پرونده بازیگری او آنها را ثابت می‌کرد.

درک موقعیت نقش‌ها، بازی‌های لحظه‌ای و حسی و اجراهای ظریف، دید ریز بینانه خصوصیات نهفته در نقش و بیرونی کردن آن هر یک از مشخصه‌ها و مؤلفه‌های بازی او بود. فیزیک بدنی‌اش نیز او را همواره در ارائه دو گونه مهم از نقش‌های مثبت و منفی یاری می‌کرد. برای نمونه درشتی اندام و تنومندی او همراه با فیزیک صورت در تصویرسازی شخصیت‌های منفی و خشن بسیار کار آمد بود، به طوری که با تغییر اندک در اجزای چهره قادر بود در نقش‌هایی مانند شعبان استخوانی حضور یابد. از سوی دیگر این فیزیک و چهره که در روانشناسی از آنها به عنوان افراد و آدم‌های خون گرم نام می‌برند او را قادر می‌ساخت در اجراهای نقش انسان‌های مهربان، رئوف و دوست داشتنی نیز موفق عمل کند.

مرحوم محمد علی کشاورز در سالهای  اخیر و از اواخر دهه 80 به دلیل کسالت و بیماری کمتر در فیلم و سریالی به ایفای نقش پرداخت  اما همواره به عنوان یک پیشکسوت موفق بازیگری در محافل مختلف هنری حضور می‌یافت. این حضور برای علاقه‌مندان او و اهالی هنر مایه خشنودی بود. از او که پدرسالار سینمای ایران و یکی از چهرهای موفق و تأثیر گذار عرصه بازیگری سینما ،تئاتر و تلویزیون بود همواره در کنار چهره هایی چون جمشید مشایخی ، عزالله انتظامی، داوود رشیدی و علی نصیریان  نامبرده می‌شود.

مهدی قنبر

 

نظر شما