به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ قتل و پروندههای جنایی سالهاست در صفحات حوادث روزنامهها جا خوش کرده است؛ حوادثی تکاندهنده که بازگویی جزئیات هر کدام از آنها موجی از حیرت و شگفتی به همراه داشت اما در این میان پرونده قتل عامهای خانوادگی بیشک هولناکترین حوادث جنایی است. گاهی یکی از اعضای خانواده به جان نزدیکترین افراد زندگیاش هم رحم نمیکند و با قساوت هرچه تمامتر سعی میکند به زندگی آنها پایان دهد. پدر یا پسر فرقی ندارد، حتی در مواردی مادر خانواده دست به این اقدام هولناک زده است. با وجود تفاوتهای زیادی که در این پروندهها وجود دارد اما یک امر در میان آن ها مشترک است آن هم اوج گرفتن عواطف عمومی و جریحه دار شدن احساسات مردم که در هر اتفاقی متفاوت نمود پیدا کرده است در واقع واکنش مردم به پروندههای جنایی بسته به ماهیت آن دارد و در هر پروندهای متفاوت است.
آن چه در ادامه این گزارش میخوانید گزیدهای از حوادث جنجالی 20 سال اخیر ایران است.
جنجالیترین پرونده عشقی-جنایی ایران
زمستانِ دی ماه سال ۷۵، یکی از خانههای ویلایی کوچه بیست و سوم خیابان گاندیِ پایتخت شاهد اتفاقی بود که در آن زمان، تیتر اول تمام رسانههای کشور شد. داستان عشق زودگذر دختر و پسر نوجوانی که نامشان همچنان در فهرست پروندههای جنایی تاریخ ایران جزء اوّلینهاست و هنوز هم با گذشت دو دهه از وقوع این ماجرا، اگر صحبت از عشقهای خام نوجوانی و عواقب آن شود، نام سمیه و شاهرخ به زبان میآید و حتی اگر خانوادهای بخواهد نوجوان یا جوان خود را از چنین عشقهای کودکانهای برحذر کند، قصه آن جنایت را روایت میکند.
پس از انتشار خبر قتل توسط سمیه و شاهرخ، برخی از مردم شروع به شایعه پراکنی و حتی قضاوتهایی کردند امّا چند ساعت پس از وقوع این جنایت هولناک، پلیس وارد اصل ماجرا شد «وقتی کارآگاهان در محل حادثه حاضر شدند، جسد پسر ۹ ساله خانواده به نام محمّدرضا را در وان حمام و دختر ۱۳ ساله به نام سپیده که خفه شده بود را در اتاق خواب کشف کردند. مادر خانواده که در این حادثه با ضربات چاقو مجروح شده بود در تحقیقات اولیه تناقضات آشکاری در گفتههایش داشت که مشخص میکرد جنایت توسط افرادی آشنا صورت گرفته است.»
ماموران در کمتر از ۱۰ ساعت به پسر ۱۶ سالهای به نام شاهرخ به همراه دختر بزرگ خانواده مقتولان، به نام سمیه مشکوک شدند و آنها را دستگیر کردند. متهمان اعتراف کردند که یک سال پیش در پارک با هم آشنا شده و دیدارهای مخفیانهای داشتند و قرار ازدواج با هم گذاشته بودند. آنها اعتراف کردند که در روز حادثه به گمان مخالفت اعضای خانواده با ازدواج آنها، اقدام به قتل خواهر و برادر سمیه کرده و ابتدا سپیده و سپس محمّدرضا را در وان حمام خفه کردند.
برخی انگشت اتهام را به سمت خانواده سمیه بردند و فکر میکردند شاید این دو در شرایطی نبودند که تصور درستی از ارتکاب جرم خود داشته باشند، در مقابل، برخی دیگر بدون هیچ، امّا و اگری این دو نوجوان شانزده ساله را مقصران اصلی این حادثه دانستند که هر دو دیدگاه ناشی از فشار روانی و احساسی حاکم بر جامعه آن زمان بود، چرا که با وجود انزجار از این عمل با سمیه و شاهرخ نیز همدردی کرده و در دادگاه خیالی خود برای آنها حکمهای متفاوتی را صادر میکردند.
در نهایت این پرونده با گذشت پدر سمیه از قصاص مختومه و سمیه به ١٢ سال زندان و شاهرخ هم به ١٠ سال زندان محکوم شد. دست آخر هم سمیه که در جلسه دادگاه بارها خواهان ازدواج با شاهرخ و مرگ در کنار معشوقش بود، پس از آزادی از زندان ازدواج کرد و شاهرخ هم بیتوجه به عشق آتشینش برای همیشه از ایران رفت.
تابستان هولناک 1376 با خفاش شب
از هنگامی که در فروردین 1376 با کشف نخستین مقتول در نزدیکی دهکده المپیک تا مرداد همان سال که قاتل به روی چوبه دار رفت، یک ماجرا و یک نام مردم تهران را به هراس انداخته بود: «خفاش شب» و ماجرای قتلهای زنجیرهای پایتخت.
رضا خوشروی، با نامهای مستعار «عبدالله عبدالرحمن» یا «مراد نادری» که به ستار هم معروف بود، تابستان سال 1376 را به تابستانی غمبار برای پایتختنشینها بدل کرد. او متولد یکم آذر 1343 در فاروج استان خراسان بود. خفاش شب در جریان قتلهای زنجیرهای خود، 9 زن به نامهای توان نظری، عهدیه، الهه همتینژاد، اعظم ثابتنژاد و دخترش منیره قهوهچی، پرند پرچمی و قدمخیر جهانفر را به قتل رساند. اگر بعضی از طعمههای او به هر ترتیبی نمیتوانستند از چنگ او بگزیرند این آمار مطمئنا بیش تر از این عدد میشد.
خفاش شب در سال 1371 با همدستی جوانی به نام «علی کریمی» که او را اغفال کرده بود، زنان را سوار میکردند و پس از دزدی اموال و جواهراتشان رها میکردند به این شیوه که کریمی با پوششی زنانه روی صندلی عقب مینشست و اعتماد مسافران را جلب میکرد اما پس از آنکه یکی از دختران مشخصات خودروی سارقان را به نیروی انتظامی داد عرصه بر آنها تنگ شد. ظهر یکی از روزهای پاییز همان سال، خودرو از سوی نیروهای انتظامی در منطقه شهرزیبا شناسایی شد و ماموران به تعقیب خودرو پرداختند و پس از چند تیراندازی که به زخمی شدن ستار نادری و البته مرگ یک عابر پیاده انجامید، سرنشینان خودرو را دستگیر کردند اما او پس از دستگیری موفق به فرار شد، هرچند علی کریمی طبق جرایمش به مجازات اعدام محکوم شد.
اما در نهایت خفاش شب هم نتوانست فرار کند و دستگیر و دادگاه رسیدگی به جرایم غلامرضا خوشروی، خیلی زود برگزار شد. این دادگاه که جز در دادرسی جرایم منافی عفت عمومی علنی برگزار شد به یکی از جنجالیترین و تأثربارترین دادگاههای ایران بدل شد. خانوادههای مقتولان در دادگاه حضور داشتند و جمعیت بسیاری هم پشت درهای دادگاه حضور پیدا کردند.
غلامرضا خوشروی در 22 مرداد 1376 بلافاصله پس از 214 ضربه شلاق، اعدام شد. هنگام زدن ضربههای شلاق به دست اولیای دم، یکی از زنان حاضر در جمع فریاد میزد که «وقتی داشتی با چاقو تن دخترم را تکهتکه میکردی به فکر این روزها هم بودی؟»
پاکسازی به روش قاتل عنکبوتی
هفتم مردادماه سال ۱۳۷۹ گزارش ناپدید شدن یک زن ۳۰ ساله به همراه دختر هفت سالهاش نقطه شروع پرونده قتلهای زنجیرهای مشهد شد. پرونده قتلهای زنجیرهای مشهد قریب به یک سال در جریان بود تا سرانجام در مردادماه سال ۱۳۸۰ قاتل عنکبوتی دستگیر شد.
سعید حنایی در این مدت شانزده نفر را کشته بود. شانزده زن خیابانی که برخی از آنها به دلیل فقر بسیار، خانوادههایشان حتی هزینههای کفن و دفن را هم نداشتند. ماموران پلیس جنایی شهر مشهد هر چند وقت یکبار جنازه زنانی را در نقاط مختلف و اغلب دور از انظار پیدا میکردند و در تحقیقات مشخص میشد برخی از آنها سابقه کیفری هم داشتهاند. بیشتر آنها به یک روش کشته شده بودند؛ خفگی با روسری. قاتل عنکبوتی مشهد جسد مقتولین را در چادر و یا پارچهای بزرگ میپیچید و در نقطه مورد نظر رها میکرد.
سعید حنایی در اولین جلسه دادگاه به شانزده فقره قتل اعتراف کرد و گفت که از کار خود پشیمان نیست و اگر دستگیر نمیشد میخواست ۱۵۰ زن خیابانی را به قتل برساند. ۳۱ مردادماه سال ۱۳۸۰ روزی بود که دادگاه سعید حنایی برگزار شد. او ادعا میکرد که تمامی زنانی که کشته شده «زنان ناپاکی بودند که گناه را در شهر مقدسی همچون مشهد گسترش میدادند»
قبل از روز دادگاه سعید حنایی در اعترافات اولیهاش عنوان کرده بود که انگیزه او برای انجام قتلها انتقامگیری بوده است. پیشترها روزی مردی همسر سعید را سوار ماشینش میکند و مزاحم او میشود. این ماجرا تاثیر عمیقی روی سعید میگذارد و او در ابتدا سعی میکرده تا با مردهایی که مرتکب چنین اعمالی میشوند برخورد کند اما زمانی که مورد ضرب و شتم از سوی آنها قرار گرفت تصمیم گرفت هدفش را تغییر دهد بنابراین شروع به قتل زنان خیابانی میکند.
سرانجام، سعید حنایی قاتل عنکبوتی مشهد در تاریخ ۲۸ فروردین سال ۱۳۸۱ اعدام شد.
قاتل سریالی دهه 70 با 5 فقره قتل
اوایل سال ۷۶ بود و یکسالی از کشف جسد سحر در باغهای اطراف کرج گذشته بود و مأموران همچنان در جستوجوی قاتل فراری بودند که در جریان قتل مرد میانسالی در جنوب تهران قرار گرفتند. مأموران در محل حادثه که آب انبار خانهای در جنوب تهران بود با جسد مرد میانسالی به نام محمد حسین روبهرو شدند که با شلیک گلوله به قتل رسیده بود درنهایت مأموران در ادامه بازجوییها به سرنخیهایی رسیدند که نشان میداد غدیر شیج خو قاتل این قتلهای سریالی بوده است.
قاضی دادگاه غدیر را به اتهام پنجفقره قتل به پنجبار اعدام و به اتهام سرقت و تجاوز به شلاق و حبس محکوم کرد. حکم اعدام متهم پس از تأیید در شعبه ۲۰ دیوان عالی کشور برای سیر مراحل اجرا به شعبه اجرای احکام دادسرای امور جنایی فرستاده شد و درنهایت در زندان رجاییشهر کرج با چوبه دار قصاص شد.
ماجرای قاتل کوره پز خانه
محمد بیجه که بیش از 17 کودک و 3 فرد بزرگسال را کشته و جنازه بعضی شان را در کوره آجر پزی از بین برده بود یکی از چندین هزاران ساکن بی نام و نشان پاکدشت بود که با انجام این قتل ها نام پاکدشت را در کنار اسم خودش برای همیشه حک کرد. مردم پاکدشت بیش از همه گلایه دارند که چرا اعتبار و سابقه فرهنگی این شهر تحت شعاع این حادثه تلخ قرار گرفته است.
پس از اصغر قاتل، فردی که پس از تعرض به چند پسربچه جان آنها را گرفته بود، نوبت بیجه بود تا با نوع قتلهایش تاریخ را یک بار دیگر تکان دهد و یک معیار جدید در صفحه قاتلان زنجیرهای ایجاد کند.
به گفته خودش روز عاشورای سال ۸۱ اولین قربانیاش را که پسری ۸ ساله بود، پس از تجاوز با ضربات سنگ به قتل رساند و چند روز بعد زمانی که مأموران جسد را پیدا کردند با بیتفاوتی در صحنه حاضر شد و در مجلس ختم او نیز شرکت کرد.
عاقبت او در روز 26 اسفندماه برای اجرای حکم آماده شد. محمد بیجه پس از 100 ضربه شلاق با طنابی که یک جرثقیل آن را می کشید دار زده شد و زندگیاش به پایان رسید. هیچ یک از اعضای خانواده اش برای بردن جنازه او نیامدند به همین خاطر جنازه او در خفا و سکوتی کامل در مکانی نامعلوم دفن شد.
انتشار اخبار این پرونده، بهت و خشم گستردهای در جامعه ایجاد کرد. آنچه باعث خشم افکار عمومی شد، انتقاداتی بود که نسبت به عملکرد نیروی انتظامی و قوه قضاییه در رسیدگی به این پرونده مطرح شد. متهمان بیش از یک سال به ارتکاب جرم مشغول بوده بدون اینکه مورد شناسایی قرار بگیرند و همچنین یکی از متهمان (علی باغی) پس از اینکه برای بار اول بازداشت شد، به دستور قاضی پرونده با قرار وثیقه یکصد میلیون تومانی آزاد شد و به ارتکاب جرم ادامه داد. حتی مشخص نشد که کارگر کورهپزی چطور چنین وثیقهای را در آن زمان (حدود ۱۵ سال قبل) فراهم کرده است!
قاتل دوچرخه سوار
«زنها را میکشتم چون از آنها بدم میآمد و کینه داشتم.اگر کتکشان میزدم دستگیر میشدم به خاطر همین تصمیم گرفتم آنها را بکشم تا دستگیر نشوم.» این بخشی از اعترافات فرید بغلانی، قاتل دوچرخه سوار آبادانی است که از سالهای 83 تا 87 پانزده زن و دختر و یک پسربچه را به قتل رسانده است.
او پس از محکوم شدن در دادگاه به 13 بار قصاص نفس محکوم شد تا اینکه عاقبت صبح روز شنبه 22 آبان ماه سال 89 در محوطه زندان کارون اهواز به دار آویخته شد و پرونده قتلهای زنجیره ای آبادن با مرگ او برای همیشه بسته شد.
قتل پُر ابهام شهلا جاهد
هیچکدام از ماموران پلیس تهران که ۱۷ مهر ماه در مرکز پیام مشغول به کار بودند هرگز فکر نمی کردند تماسی که از وقوع قتل در میدان کتابی ثبت میکنند، تبدیل شود به پیچیده و جنجالی ترین پرونده قتل در پایتخت. در این پرونده جنجالی پای ۲ همسر ستاره سابق تیم ملی در میان بود.
عصر روز ۱۷ مهر ماه سال ۱۳۸۱، گزارشی از وقوع یک قتل خونین در میدان کتابی به پلیس داده شد و در آن تماس، خبر وقوع یک فقره قتل در خیابان گل نبی واقع در میدان کتابی تهران به کارآگاهان پلیس آگاهی گزارش شد.
شهلا جاهد، همسر موقت ناصر محمدخانی به قتل همسر اول او متهم و درنهایت اعدام شد. سرانجام ساعت ۰۵:۴۵ در حالی که طناب دار بر گردن شهلا آویخته شد، پس از قرائت حکم دادگاه، برادر لاله چهارپایهای را که زیر پای شهلا قرار داشت کشید و به این ترتیب پرونده زندگی خدیجه جاهد معروف به شهلا برای همیشه بسته شد.
نخستین قاتل زن سریالی ایران
مهین قدیری دلیل قتلهایش را فقر و نیاز مالی برای درمان یکی از دو فرزندش اعلام کرد. او با پرسه در اطراف زیارتگاههای قزوین، زنان مسنی را که در دست و سر و گردنشان زیورآلات طلا داشتند شناسایی و به بهانه رساندنشان به خانه، آنها را سوار رنوی زردش میکرد و بعد آنها را با آبمیوه مسموم و خفهشان میکرد.
سرانجام آذرماه سال ۸۹ اعدام و پروندهاش برای همیشه بسته شد.
خطرناکترین قاتل سریالی بعد از انقلاب
سید منصور میرلوحی دارای سوابق متعدد کیفری به اتهام محاربه و فساد فی الارض از طریق مشارکت در ایجاد ناامنی گسترده در محیط با کشیدن سلاح به سمت شهروندان و ایجاد درگیری مسلحانه و جنایت گسترده علیه تمامیت جسمانی افراد که موجب اخلال در نظم و امنیت شده بود در تاریخ ششم دی ماه سال ۹۳ در شهرستان گلپایگان دستگیر و درنهایت این درگیری منجر به شهادت سه نفر از مأمورین نیروی انتظامی، دو نفر از شهروندان و ایراد خسارت عمده به تمامیت جسمانی و افراد دیگر شده بود.
در نهایت چهارشنبه هشتم بهمن ماه حکم سرکرده این باند به نام سید منصور میرلوحی در ملاء عام و در برابر دیدگان هزاران نفر از شهروندان گلپایگان اجرا شد.
دختر بچه 6 سالهای که پس از آزارجنسی به قتل رسید
یکشنبه ٢٢ فروردین ٩٥ دختربچه ٦ سالهای به نام «ستایش قریشی» به طرز دلخراشی به قتل رسید.
قاتل ستایش، امیرحسین ١٦ ساله پسر همسایهای بود که به ستایش تجاوز کرد و سپس او را با چاقو به قتل رساند.
به دنبال فاجعهای که برای دختر شش ساله افغان اتفاق افتاد، بازیگران، هنرمندان و مردم در اینستاگرام به این موضوع واکنش نشان دادند و به شدت قاتل را محکوم کردند.
سرانجام قاتل ستایش روز پنجشنبه 14 دی ماه سال 96 اعدام شد.
ماجرای قتل دردناک آتنا اصلانی
29 خرداد ماه مصادف با 24 ماه مبارک رمضان بعد از افطاری، خبری در تلگرام مبنی بر گمشدن دختر بچه 7 ساله بنام آتنا اصلانی در شهرستان پارس آباد منتشر شد. پدر آتنا سالها بود که در خیابان پزشکان پارس آباد دستفروشی میکرد و پوشاک میفروخت. در این میان دختربچه 7 سالهاش که به گفته اطرافیانش دختری باهوش وخوشزبانی بود، گاهی همراه پدر میشد تا به او کمک کند. روز حادثه هم آتنا کنار بساط پدرش بود آن روز وقتی پدر مشغول گفتگو با مشتری شد او آنجا را ترک کرد و دیگر هرگز بازنگشت.
مأموران وقتی متوجه شدند که در این مسیر، مغازه رنگرزی مرد 40 سالهای به نام «اسماعیل جعفرزاده» وجود دارد که آتنا گاهی اوقات برای خوردن آب به آنجا میرفت، حدس زدند که وی روز حادثه نیز به این مغازه رفته و پس از آن ناپدید شده است بنابراین پس از بررسیهای فراوان ثابت شد که قاتل آتنا، اسماعیل بوده است.
بعد از این ماجرا مردم به خیابانها آمده و بعد از ورود به مغازه رنگرزی جعفرزاده واقع در خیابان پزشکان پارس آباد آنجا را آتش زده و وسایل داخل مغازه را به خیابان ریختند طوری که تمامی خیابان های منتهی به چهارراه امام بسته شد و در نهایت بعد از ورود نیروی انتظامی، دادستان و فرماندار مردم را به مصلی فرا خواندند و آن ها را آرام کردند.
حکم اعدام اسماعیل رنگرز روز 29 شهریور سال 96 در میدان باکری پارس آباد مغان، در ملأ عام و با حضور بسیاری از ساکنان منطقه، شماری از مسئولان و همچنین اعضای خانواده قربانی اجرا شد.
قتل پسربچه 2 ساله به دست ناپدری
ناپدری اهورا کودک 2 ساله در غیاب مادرش پس از آزار و اذیت جنسی، سر اهورا را به دیوار می کوبد که در اثر این اقدام کودک فوت میکند. پزشکی قانونی علت مرگ را عوارض ناشی از خونریزی مغزی تشخیص میدهد.
این قتل با واکنش شدید مردم رو به رو شد و سرانجام قاتل اهورا پسر بچه سه ساله گیلانی روز ۲۱ فروردین ۱۳۹۷ در زندان لاکان رشت اعدام شد.
وقتی شهردار تهران قاتل میشود
ساعت ۹:۱۰ صبح سهشنبه ۷ خردادماه سال 98 صدای درگیری یک زن و مرد و به دنبال آن شلیکهای پی در پی از خانه شماره ۲۷۰۱ در طبقه هفتم برج آرمیتا در سعادت آباد تهران خواب ساکنان را آشفته کرد. نخستین بررسیها نشان میداد مقتول زنی ۳۶ ساله به نام «میترا استاد» همسر دوم «محمدعلی نجفی» شهردار اسبق تهران بوده که بر اثر اصابت دو گلوله به قلب و دستش به قتل رسیده است.
همان روز قتل، محمد علی نجفی به پلیس آگاهی تهران مراجعه کرده و خود را تسلیم مأموران کرد. پس از این چندین جلسه دادگاه علنی، نجفی به قتل عمد محکوم می شود اما خانواده استاد با دریافت خون بها از اعدام نجفی صرف نظر می کنند و در حال حاضر محمدعلی نجفی به 10 سال حبس محکوم شده است.
ماجرای قتل دختر به دست پدر با داس
اهالی تالش اول خردادماه سال 98 شاهد جنایت هولناکی در محله بودند که مرگ تلخ دختر 13 ساله را رقم زده بود. دانشآموز ۱۳ساله تالشی به جرم فرار با پسری که دوستش داشت دستگیر و علیرغم اینکه اصرار کرده بود او را به پدرش تحویل ندهند به خانوادهاش بازگردانده شد و پدرش سر او را با داس جدا کرد. این پرونده سبب شد تا افراد مختلفی واکنش نشان دهند و قتل های ناموسی را محکوم کنند. این پرونده هنوز به سرانجام نرسیده و در دست بررسی است.
تاثیر فضای مجازی در فاش شدن جنایات
در مطلب فوق به جنجالیترین قتلها و جنایات صورت گرفته در دو دهه اخیر ایران اشاره کردیم اما مسئله ای که توجه را جلب میکند تاثیر فضای مجازی در فاش شدن اینگونه جنایات است. در گذشته سبک قتل هایی که مردم به آن واکنش می دادند متفاوت بود اما امروزه به دلیل فضای مجازی این واکنش ها به نوعی دیگر تغییر مسیر می دهد و میبینیم به محض وقوع یک قتل یا جنایت، همه مردم از طریق شبکههای مجازی مطلع میشوند که این امر میتواند در فرهنگسازی بین مردم موثر باشد.
//انتهای پیام: 5