"در ماجرای کودتایی که قبل از شروع جنگ تحمیلی ترتیب داده بودند -مرکّب از عناصری از نیروی هوایی و زمینی و غیرنظامیها و غیره- آن کسی که موجبِ اوّلی برای خنثی شدن این عملیّات شد، یک افسر نیروی هوایی بود؛ یک خلبان! آمد به بنده جریان را گفت، دستگاه مطّلع شد و آماده شدند؛ یک حرکت عظیمی را که در پایگاه شهید نوژهی همدان بنا بود شکل بگیرد و از آنجا به تهران و جاهای دیگر سرایت بکند، یک عنصر نیروی هوایی خنثی کرد؛ من این را یادم نمیرود؛ نظام این محبّت را، این کمک را، این خدمت بزرگ را فراموش نمی کند."
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
"مقام معظم رهبرى این واقعه را در جایی دیگر جزیی تر، چنین تعریف مىکنند: شبى حدود اذان صبح دیدم که در منزل ما را بهشدت مىزنند، من رفتم دیدم مىگویند: یک ارتشى آمده و با شما کار واجب دارد، دیدم یک نفر تکیه داده به دیوار، با حال کسل و آشفته و خسته سرش را فرو برده، گفتم: "شما با من کار دارید؟" بلند شد و گفت: بله. گفتم: چکار دارید؟ گفت: کار واجبى دارم و فقط به خودتان مىگویم... من به حرفش حساس شدم... احتمال این بود که سوءنیتى داشته باشد؛ اما دیدم نمىشود به حرفش گوش نداد... یک جایى گوشه حیاط نشستیم... آثار بیخوابى و خیابانگردى و خستگى و هیجان در او پیدا بود. خلاصه آنچه گفت این بود که در پایگاه همدان اجتماعى تشکیل شده و تصمیمى بر کودتایى گرفته و پولهایى به افراد زیادى دادهاند، به خود من هم پول دادهاند... قرار است جماران و چند جاى دیگر را بمباران کنیم! پرسیدم: "کى قرار است این کودتا انجام شود؟" گفت: امشب. من دیدم مسأله خیلى جدى است و باید آن را پیگیرى کنم، در این بین این احتمال را مىدادم که یک سیاست باشد و بخواهند ما را سرگرم کنند، اما در عین حال اصل قضیه آنقدر مهم بود که با وجود این احتمالات، لازم بود آنرا پیگیرى کنیم."