صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

دو درس مهم از عید قربان

۱۴۰۲/۰۴/۰۸ - ۱۳:۲۱:۰۰
کد خبر: ۱۰۳۶۷۴۶
این روزها در ماه مبارک ذی الحجه که از جمله ماه های حرام محسوب می شود، شور و حالی خاص در میان عالم و عامی مسلمان برقرار است و این شور و حال، آدمی را به حال و هوای عید بزرگ نزدیک می سازد.

به گزارش خبرگزاری برنا؛ واژه ی «عید» برگرفته از ریشه ی «عَود» به معنای بازگشت است، و واژه ی «قربان» در یک تفسیر، برگرفته از قربت به معنای نزدیکی است. بر این اساس، «عید قربان» به معنی بازگشت معرفتی و تقرّب الی الله است.

در این ماه مبارک، در مدینه منوره و مکه مکرمه به واسطه ی حضور زایران و حجاج، فضایی معنوی ایجاد می شود که در آن فضا، آدمی با زدودن زنگارهای دنیا و حجاب های مادی و پرده های نادانی و خویشتن بینی از روح و جان خویش، تلاش می کند مبتنی بر فطرت سلیم و بی‌آلایش خویش، بازگشتی معرفتی به سوی ذات باری تعالی داشته باشد و در این بازگشت، خویشتن خویش را قربانی مسیر تکامل نماید و با فداکردن خویش، خدا را بیابد. و همین رمز و راز در همه ی سرزمین ها تکرارشدنی است مشروط بر آن که خلوص نیّت و قصد قربت در آن باشد.

روز عید قربان به عنوان روز ابراهیم خلیل‌الله علیه السلام است که از آن شیخ الانبیا علیهم السلام، یک نمونه‌ى فداکارى تاریخى و کم‌نظیر در این روز شریف سر زده است. (صافات، آیات 101 تا 105) قربانى کردن فرزند و آمادگى براى این فداکارى بزرگ. و چه زیبا خداى مهربان از این‌که آن نوجوان معصوم به دست پدر معصوم خود ذبح شود، جلوگیرى کرد: «و فدیناه بذبح عظیم»؛ اما آن پدر و آن پسر، کار خود را تمام کردند و اقدام صادقانه‌ى خود را انجام دادند و فرمانبرداری مطلق خویش را نسبت به ذات لایزال سبحانی نشان دادند.

و عجیب آن است که برای فرزند اسماعیل سلام الله علیه، سال ها بعد به نام عبدالله بن عبدالمطلب، دوباره قرعه ی قربانی شدن به نامش می افتد و خلقی را که شیفته ی خصال نیکوی او بودند، نگران می سازد و به تدبیر یکی از دانایان عرب، میان او و ده شتر قرعه می اندازند تا درنهایت وقتی به صد شتر می رسد، قرعه به نام شتران می افتد و عبدالله از قربانی کردن می رهد و بی جهت نیست که فرزند او، پیامبر اعظم خاتم محمّدبن عبدالله صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرمود: «أنا ابن الذبیحین». من فرزند دو قربانی ام! و عجیب تر آن که سال ها بعد همین ماجرا به صورت دیگری اما بسیار تلخ تر برای فرزندان همان پیامبر اعظم خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم اتّفاق می افتد که بگذاریم و بگذریم!

تزکیه‌ى نفس و فلاحى که بر تزکیه‌ و تهذیب نفس مترتّب است، فداکاری عظیم می طلبد و چه باک که در راه عظیم، باید عظیم بود و از عظیم ها گذشت، و تنها کسانی که نفس خود را تزکیه کنند و در این راه از همه چیز بگذرند و تعلّقات خویش را پشت سر گذارند، به رستگارى نهایی و واپسین خواهند رسید.

قربانی کردن ریشه در تاریخ دیرینه دارد. ماجرای قربانی هابیل و قابیل و پذیرش قربانی هابیل که با تقوا و خلوص همراه بوده است و ردّ قربانی نادرست قابیل که ریشه در بی تقوایی او و غرض ورزی اش داشته، از اولین مراسم قربانی در تاریخ بشری است و می دانیم که قابیل، کینه ی برادر خود هابیل را در دل پروراند و در نهایت به سبب بی تقوایی قابیل و تسلّط وسوسه های نفسانی و فریب خوردن او از شیطان، هابیل را کشت و تخم کینه و نفاق را در عالم کاشت. (مائده، آیه 30)

هدف از تشریع قربانی برای همه امّت ها این بود که تنها در برابر خداوند یکتا تسلیم باشند و هر آن چه او فرمان می دهد، به حکم تعبّد عمل کنند. درواقع، به تعبیر قرآن کریم، فلسفه ی اصلی حج و قربانی، «تقوا و تزکیه» است (حج، 36 و 37) که راه اصلی تقرّب جویی عندالله است. ضمن این که «سنجش تعبّد و ایمان و تسلیم محض» (حج: 34)، «خداشناسی» (مائده، 97)، «شکر در برابر نعمت های فراوان خداوندی» از جمله چارپایان (حج، 36) و «ذکر الله» و یادکرد خداوند در روزهای مشخّص و معیّن (حج، 27 و 28 و 36) از دیگر اهداف تشریع قربانی در حج است.

قربانی کردن، کارکردهای فراوانی دارد که از آن جمله می توان «دستیابی به رحمت واسعه الهی» (حج، 97 و 98)؛ «قرارگرفتن در زمره نیکوکاران و اهل احسان» با اطعام به نیازمندان (حج، 36 و 37) و «بهره مندی از مغفرت الهی» (مائده، 97 و 98) را ذکر کرد.

این روز بزرگ و حرکت رمزی آن و نمودار جاودانى و همیشگى از دو پیامبر بزرگ و یکی از اسوه های زیبا، دو درس زیبا و ماندنی با خود دارد:

درس اول: همه‌ى کسانى که راه توحید را مى‌پیمایند و خود را پیرو پیغمبران خدا مى‌دانند باید تمرین کنند تا به ‌جایی برسند که نثارکردن جان خویش و جان عزیزان در راه خدا دشوار نباشد. بر همین اساس، انسان مسلمان باید دلش براى فداکارى آماده باشد و دستش در انجام فداکارى ها نلرزد و بی شک، مایه‌ى اصلى این فداکارى، قدرت روحى مسلمان معتقد در راه خدا و نیّت خالصانه ی او است که همین نیّت و اراده، او را به خدا نزدیک مى‌کند. آدمی که خود را از پلشتی های اعتقادی و عملی دور نگه می دارد و با سپری از تقوا خود را محافظت می نماید و سپس با تزکیه و خودسازی، هوای نفس را مطیع عقل و وحی می سازد و اجازه نمی دهد تا وسوسه های ابلیسی و خواسته های نفسانی وی را مطیع خود سازد، مسیر اصلی تقرّب به پروردگار را یافته است.

و همین فرد در جای دیگری پس از کشتن هوای نفس خویش و پاگذاشتن بر خواسته های مادّی، با اطاعت از عقل و وحی، به فداکاری خویشتن خویش در راه خدا و جهاد و جانفشانی روی می آورد و از روی اختیار، با قربانی کردن جان و مال خویش در راه ذات اقدس الهی، خود را ذبیح الله می سازد.

درس دوم: برائت و بیزاری جستن از دشمنان خدا است. این دو پیامبر در راه فداکاری خویش، با وسوسه های فراوانی روبر شدند که شیطان رجیم بر آنان القا می کرد و این دو، با رمی آن شیطان و برائت جستن از آن دشمن همیشه خدا و انسان، حرکت کمالی خویش را به انجام رساندند. آن دو هم از بت پرستی و خورشیدپرستی و ستاره پرستی و ماه پرستی بیزاری خویش را اعلام کردند: «اذ قالوا لقومهم انا برآؤا منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوة و البغضاء حتى تؤمنوا بالله وحده» و هم از شیاطین جنّ و انس. شیاطینی که هنوز هم بر طبل های تفرقه می کوبند و امّت اسلامی را درگیر اختلاف های فرقه ای می سازند و خود از این آب گل آلود، ماهی به تور می اندازند.

و بی تردید این دو درس، در همیشه ی تاریخ با هم همراهی دارند: فداکارى در راه خدا و بیزارى از دشمنان خدا و آن ها که با حرکت در خط غیر خدا، بر ارزش های الهی طغیان می کنند.

تمرین هماره ی درس های ابراهیم سلام الله علیه و پیاده کردن آن ها در زندگی فردی و جمعی، راه بزرگ عبودیّت رحمان و ورود در منطقه ی توحید خدا است. چرا که ابراهیم برای ما اسوه است: «قد کانت لکم اسوة حسنة فى ابراهیم و الذین اتبعوا معه».

این عید سعید، با معنویّت ‌و شور و حال خاصّی که در فضای مؤمنانه ایجاد می کند، دل ها را با خدا پیوند می دهد و به آدمی می آموزد که جز خدا نبیند و جز به او توکّل نکند و از هیچ چیز جز خدا نهراسد و تقوای الهی پیشه سازد و بر بندگان خدا محبّت ورزد و از دشمنان او برائت جوید و و رازگویی و نیازخواهی با ذات بی نیاز نماید و به تعبیر مولانا، خویش را بهر عید، فربه کند تا قربانی تقواپیشگی اش قبول افتد و این همه، سرآغازی است برای بندگی نوین و عبودیّتی عالمانه پس از بازگشت معرفتی به خویشتن خویش و تقرّب الی الله در عید سعید قربان.

قربانی کردن تنها کشتن چارپایی در مسلخ منی نیست، بلکه باید انسان در مسلخ عشق، هواهای نفسانی خویش را به قربانگاه معشوق برد و آنگاه در موعد لازم و هنگام ضروری، به تیغ جهاد در راه خدا، شربت شهادت بنوشد و خود را قربانی آرمان های الهی کند؛ زیرا آن چه موجب تقرّب است و به خداوند می رسد، همان اعتقادات و نیّات پاک و ارزشمند و رفتارهای صالح و نیکی است که در پرتو جهاد اکبر نفس در رزم درونی و میدان جهاد اصغر در رزم بیرونی، بروز و ظهور می یابد.

سخن کوتاه کنیم. آدمی باید در قربانگاه معشوق و موانع محبوب، خودش تصمیم بگیرد: یا با دل کندن از نماندنی ها، نفس خویش را قربانی کند و به سوی فطرت الهی خود بازگشت نماید که در آن صورت با دل کندن از اسماعیلش، عید بزرگ برایش حاصل است و باید منتظر امتحانات بزرگ تر باشد که جوایز بزرگ تری هم دارد. یا با دل بستن به نماندنی ها و وابستگی به تعلّقات، نمی تواند از داشته های مادّی اش دل بکند و دست و پا بسته در زمین، از سعادت نهایین باز می ماند.

و من در این زمانه ی پر ریب و ریا و در عصر زر و زور و تزویر، هماره به این می اندیشم که اگر هابیل قربانی اش را به قصد تقرّب به خدا هدیه می کند و بعد هم خود، ناجوانمردانه به دست برادرش قابیل قربانی می شود، اگر بعدها فرزندش ابراهیم باید اسماعیل خود را به قربانگاه ببرد و اگر بعدها فرزند او عبدالله، باید به قربانگاه برود و این هر دو پس از اتمام امتحان سرافرازی، از قربان شدن رهایی یابند و اگر فرزندان او بعدها به قربانگاه می روند و در راه خدا ذبح می شوند، ما باید از کدام دل بستگی مان دل بکنیم تا راهی دیار حبیب شویم! مانع محبوب ما چیست که باید از آن بگذریم؟ و قربانگاه ما کجاست تا بدان سو رهنمون شویم؟

عید سعید قربان؛ عید حرکت به سوی علم و معرفت در سایه سار حکمت حج؛ عید جان باختن و قربان کردن جان خویشتن در پای معشوق و قربانی نفس خویشتن در منای قربت حق سبحانه و تعالی؛ عید احساس مبارکی و نوشوندگی به واسطه ی ارتباط نزدیک تر با خدای سبحان و «بدیع السموات و الارض»؛ و عید نوشدن ظاهر و باطن بر اثر تجلّی الهی در عید؛ بر همگان مبارک باد.

یادداشتی از محمدعلی برزنونی

 

نظر شما