به گزارش برنا آذربایجان غربی این یادداشت حاصل یک ساعت گفتگو صمیمی با یکی از صنعتگران پرتلاش خطه ارومیه است؛ کسی که از گفتن "از شاگرد آهنگری به تولید انبوه تریلر رسیده ام" ابایی ندارد.
میگوید انسان برای چند نفر حتماً باید احترام قائل باشد. اول پدر و مادری که اولویت اصلی زندگی هستند. سپس معلمی که مسیر زندگی را برایش روشن میکند و دیگری استادکاری حرفه ای که به انسان می آموزد. میگوید هنوز با خانواده استادکار مرحوماش در ارتباط است و به آنها مانند خانواده خودش احترام میگذارد.
محمد رضا رستمی صاحب برند مارال انسان خوش قلبی است، رک میگوید لذت داشتن ثروت به تقسیم آن است که باید برای حمایت دیگران و پیشرفت آنها هزینه شود؛ چه در آموزش و مهارت افزایی نیروی جدید، چه دستگیری از جوانانی که در ابتدای شروع مسیر زندگی هستند و حتی جوانی بدون سابقه کار که به واحدش مراجعه و از او کار بخواهد.
رستمی جمله ای را میگوید که شاید برایم آویزه گوش بشود ، میگوید باید معرفت داشت و گذشته ات را فراموش نکنی ، چون همان تجربه های گذشته باعث میشود خطاهایت را اصلاح کنی و به راه غلط نروی ، میگوید وقتی فرزندانم در کار خطایی میکنند و ناراحت میشوند، خوشحال میشوم که از خطایشان درس گرفته اند و این تجربه گامی برای پیشرفتشان خواهد بود.
از تجربه تلخ خود در احداث واحد بزرگ مقیاس در شهرستان میگوید و به راحتی میگوید که "حتی با پرداخت هزینه بالا برای نیروی کار نتوانسته اند برای کارهای بزرگ برنامه ریزی نمایند و لازم است واحد بزرگش را به چند واحد کوچک مقیاس برای کنترل راحت اوضاع و خط تولید و محصول نهایی تبدیل کرد تا بتوان محصول نهایی با کیفیت بیشتری تولید شود. "
اینکه مدیری در این سطح با داشتن سابقه صادرات به چندین کشور تراز یک جهان و رتبه صنعتگر اول کشور به این نتیجه میرسد و اعتراف به خطا را راهکاری برای اصلاح این روند میداند مناعت طبع میخواهد.
حاج رضا از تلاش کردن میگوید و به کمبود نیروی کار ماهر تأکید زیادی دارد و از تجربه جذب بیست نیروی جدید از میان دویست نفر میگوید که حتی مهارتی نداشتند و حاضر شد هزینه آموزش و حتی حقوق آنها را تقبل نماید ولی به نتیجه نرسید و در ادامه با تاکید میگوید "تا پروش نیروی کار ماهر حتی تا اعزام به آلمان، صنعتی ترین کشور دنیا این کار را ادامه خواهد داد" و مثال مهندس با استعدادی شاغل در واحدش را میزند که بعد از سالها تجربه اندوزی به کشور دیگر که صنعتی تر است میرود و در بهترین کارخانه صنعتی آنجا کار پیدا میکند.
او در این یک ساعت حرفهای زیادی میزند ، از نگاه بسته معدود مدیران دولتی تا حمایت شخص محمد مهدی شهریاری استاندار برای حل مشکلات واحد تولیدی و حمایت از اشتغال هشتصد نیروی جوان که از این خوان نعمت بهره مند هستند.
نظر نویسنده نه تنها فرشته جلوه دادن یک کارآفرین بلکه آشنا کردن مخاطب با سختی های تولید و ثروت آفرینی در جامعه ای است که به دلالی وسفته بازی عادت کرده است و در هر حال او کارآفرینی است که ثروتش را برای ماندگاری میراثش در راه مهارت آفرینی هزینه میکند.