صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

راز سرقت صندوقچه طلا در عکس اینستاگرامی زن آرایشگر

۱۳۹۹/۰۵/۲۵ - ۱۲:۱۶:۳۴
کد خبر: ۱۰۴۴۰۹۴
زن جوان وقتی صفحه تبلیغاتی همسایه آرایشگرش را در اینستاگرام نگاه می‌کرد، با دیدن ساعت گرانقیمت خودش در دست او، به راز سرقت صندوقچه طلایش پی برد.

به گزارش گروه روی خط رسانه‌های خبرگزاری برنا؛ مدتی قبل زن جوانی به پلیس رفت و از سرقت صندوقچه طلاهایش خبر داد و گفت: من یک صندوقچه دارم که در آن طلا‌ها و ساعت‌های گرانقیمتم را نگهداری می‌کنم. شب گذشته به مهمانی رفته بودیم و کسی خانه نبود، صبح امروز به سراغ صندوقچه طلاهایم رفتم، اما متوجه شدم سرقت شده است.

وی در ادامه گفت: شوهر من مهندس است و زیاد به خارج از کشور سفر می‌کند. چون من علاقه زیادی به ساعت مچی دارم، از هر کشوری برای من یک ساعت می‌آورد. اما حالا همه سرقت شده است.

سارق نقابدار
با شکایت زن جوان تحقیقات پلیسی آغاز شد. سالم بودن در ورودی حکایت از آن داشت که سارق با کلید وارد خانه شده است. این در حالی بود که زن صاحبخانه و همسرش مدعی بودند چند روز قبل کلید خانه‌شان گم شده بود.

در ادامه بررسی‌ها، کارآگاهان به سراغ دوربین‌های مداربسته ساختمان محل سرقت رفتند. دوربین‌ها نشان می‌داد مردی با ماسک پزشکی و کلاهی که صورتش را کاملاً پوشانده بود، با کلید وارد خانه شده و پس از اجرای نقشه از خانه خارج شده است.

سرنخ اینستاگرامی
در حالی که تحقیقات برای دستگیری سارق طلا‌های زن جوان ادامه داشت، شاکی چند روز بعد به پلیس مراجعه کرد و سرنخی را در اختیار تیم تحقیق قرار داد که آن‌ها را به متهم اصلی رساند.

زن جوان گفت: «سارق طلاهایم زن همسایه است.» وی در حالی که بسیار هیجان زده بود، ادامه داد: حدود یک ماه قبل تولد پسرم بود و جشن کوچکی در خانه گرفتم. به خاطر کرونا و از آنجایی که بسیار هشدار داده شده که به آرایشگاه نرویم، از شهین خانم که یکی از مستأجران ساکن در ساختمان ما است، خواستم برای آرایش جشن تولد به خانه‌ام بیایند. شهین خانم آرایشگر است و از زمانی که این بیماری آمده است، معمولاً در خانه‌اش کار می‌کند.

او ادامه داد: آن روز شهین خانم به خانه‌ام آمد و زمانی که وارد خانه‌ام شد، من صندوقچه طلاهایم را آورده بودم تا یکی را انتخاب کنم. حتی او به من در انتخاب طلا‌ها کمک کرد.

آن روز گذشت و جشن هم تمام شد و من ماجرای آن روز را که شهین طلاهایم را دیده بود، فراموش کرده بودم. تا اینکه امروز داشتم صفحه تبلیغاتی شهین خانم آرایشگر را در اینستاگرام می‌دیدم که ناگهان در یکی از عکس‌هایش متوجه شدم ساعت گرانقیمت من در دستش است. از آنجا ساعت را شناختم که همسرم قلب کوچکی را روی ساعت حکاکی کرده بود و به مناسبت کادوی تولدم آن را برای من خریده بود.

با اطلاعاتی که شاکی جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، مأموران به سراغ زن آرایشگر رفته و او را بازداشت کردند. زن جوان ابتدا منکر سرقت بود، اما زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد، به سرقت طلا‌ها با همدستی برادرش اعتراف کرد.

بدین ترتیب مأموران به سراغ برادر شهین رفته و مرد سابقه‌دار را بازداشت و طلا‌ها و ساعت‌های گرانقیمت شاکی را در مخفیگاه متهم کشف کردند. به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، متهمان در اختیار پلیس قرار داده شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

گفتگو با زن آرایشگر
برادرت گفته نقشه سرقت از خانه همسایه را تو طراحی کردی؟
من در این ساختمان مستأجر هستم از آنجا که به خاطر شیوع کرونا آرایشگاه‌های زنانه تعطیل شده، من به خاطر تأمین مخارج زندگی‌ام و اجاره خانه مجبورم در خانه کار کنم. روزی که برای آرایش مینا به خانه‌اش رفتم، چشمم به طلاهایش افتاد و برق طلا‌ها باعث شد که همان جا نقشه سرقت به ذهنم خطور کند.

کلید خانه را از کجا آوردی؟
از خانه مینا برداشتم. زمانی که مینا به آشپزخانه رفته بود، فوراً به سراغ جاکلیدی رفتم و کلید را برداشتم. برای همین او اصلاً متوجه نشد که کلید را من سرقت کرده‌ام.

نقشه را چطور اجرا کردی؟
برادرم سارق سابقه‌دار است به او گفتم که سرقت را انجام دهد. منتظر فرصت ماندم تا خانه مینا خالی شود. می‌دانستم که مینا هر پنجشنبه به دیدن پدر و مادرش می‌رود. آن شب منتظر ماندم تا از خانه خارج شود و بعد به برادرم گفتم با کلیدی که دارد، وارد خانه شود.

شهرام نیز با کلاه و ماسک و کلیدی که من در اختیارش قرار داده بودم وارد خانه شد. چون جای صندوقچه را می‌دانستم، سریع سرقت را انجام داد و به خانه‌اش رفت. فردای آن شب به سراغ شهرام رفتم و قرار شد که بعد از اینکه چند روزی از سرقت گذشت، طلا‌ها را بفروشد. من که عاشق ساعت‌های مینا بودم، دو تا از ساعت‌ها را برای خودم برداشتم.

چرا با ساعت سرقتی در اینستاگرام عکس گذاشتی؟
از روی فراموشکاری. آن روز یکی از ساعت‌های مینا را دست کردم و از یکی از دوستانم خواستم که از کاشت ناخن دختر جوانی که مشتری‌ام بود، فیلم بگیرد. هنگام کاشت ناخن ساعت دستم بود و من برای تبلیغ عکس را داخل اینستاگرام گذاشتم. اصلاً حواسم نبود که مینا از دنبال کننده‌های اینستاگرامم است و اصلاً حواسم نبود ساعت دستم است و این طوری شد که لو رفتم.

منبع: روزنامه ایران

نظر شما