صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

یادداشت جواد طوسی برای نمایش جوادیه (بیست متری)؛

قافیه‌باختگان ته خط!

۱۳۹۹/۰۵/۳۰ - ۱۱:۱۴:۰۸
کد خبر: ۱۰۴۶۸۴۶
جواد طوسی این یادداشت را سه سال پیش برای نمایش جوادیه (بیست متری) که در تیٔاتر باران اجرا شد، نوشته است.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، جواد طوسی منتقد سینما و تئاتر و تلویزیون در یادداشتی به نمایش جوادیه (بیست متری) پرداخته است. متن این یادداشت را در ادامه می خوانید:

«همانقدر که «سینمای اجتماعی» نزد مخاطبین ما هواخواهان زیاد دارد در حیطه تیٔاتر نیز لحن و نگاه اجتماعی می‌تواند مخاطبین خودش را داشته باشد. در کنار گستردگی نگاه انتزاعی و تجربه‌های فرمالیستی و استفاده از متون خارجی در اجراهای تیٔاتری این سال‌ها،‌ خلاء «تیٔاتر اجتماعی» که به دور از کلیشه‌ها می‌خواهد به جامعه ملتهب این دوران و طبقه‌بندی ناهمگون آن نزدیک شود را کاملا احساس می‌کنیم. قاعدتا این نوع نگرش،‌ اقتضایٔات فرهنگی و جامعه‌شناختی زمانه خودش را دارد. مثلا قبل از انقلاب نمونه‌های متفاوت متن‌های اجتماعی تیٔاتری را در نمایشنامه‌های اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، اسماعیل خلج، محسن یلفانی، بهرام بیضایی، محمود استادمحمد و بهزاد فراهانی شاهد بودیم. اما در این دوران آثار اجتماعی نمایشی حضور پراکنده‌ای داشته‌اند و به ندرت خالقش توانسته سبک و دیدگاه مستقلی از خود ارایٔه دهد.

نمایش «بیست متری» به کارگردانی رضا بهرامی، با چهار کاراکتر که تک‌گویی طولانی و مستقل خودشان را دارند به تبارشناسی تاریخی یکی از مناطق قدیمی جنوب غرب تهران (بیست متری جوادیه) می‌پردازد. قبلا همین نمایشنامه نوشته کهبد تاراج با نام «جوادیه» روی صحنه رفته بود. شهرام تاکسی، مرجان سر به زیر، سیامک ۳۵ میلی‌متری و سیف‌الله مداح، چهار شخصیت این کار هستند که همگی در دهه ۶۰ آرزو به دل مرده‌اند و حالا در دوره‌‌ای دیگر سر از خاک بیرون آورده‌اند و شمایل تلخ و تراژیک خود را (با لحن و قالبی نوستالژیک) به نمایش می‌گذارند. آنچه در متن کهبد تاراج اهمیت پیدا می‌کند جنس خاصی از دیالوگ‌نویسی است که شامل ترکیبی از بغض و دلتنگی، فریاد و اعتراض، استیصال و اندوه بی‌پایان می‌شود. آنها هر کدام از زبان خود بخشی از فرهنگ و مناسبات این منطقه و طبقه‌بندی اجتماعی آدم‌هایش را با لحنی دوگانه و کنایه‌آمیز و آمیخته با طنز بیان می‌کنند و از حسرت‌ها، بیهودگی‌ها، به هرز رفتن‌ها، تعصبات کور، عاشقانه‌ها و مرگ «قهرمان» می‌گویند. همراهی و پیوند کلامی آنها در قسمت پایانی تصویری از ذهن پریشان و دنیای کابوس‌زده قافیه‌باختگان یک طبقه فرودست تنها و بی‌پشتوانه را به نمایش می‌گذارد که همچون ارواح سرگردان در گذر زمان پرسه می‌زنند. تقدیر محتوم آنها تداوم تصویر خاکستری و بی‌فضیلت‌شان است. آنها معصومان اول و آخر جامعه بی‌آرمان و از اصل دور افتاده و بی‌قهرمانی هستند که هم محکوم به فنا بودن‌شان را معترفند و هم از شرایط نابرابری که برای‌شان رقم زده شده برمی‌آشوبند. رضا بهرامی با هدایت حساب‌شده بازیگرانش در دکوری ساده در دل سیاهی و درک درست متن کهبد تاراج، ماهیت واقعی یک طبقه زخم خورده و پوست انداخته در کوچه و خیابان را آشکار و از آنها در پیشگاه تاریخ احقاق حق می‌کند. «بیست متری»، تصویری بی‌واسطه از تئاتر اجتماعی بومی و اقلیمی است که می‌خواهد با مخاطبش روراست باشد.»

 

 

نظر شما