«حمیدرضا ترقی»، فعال سیاسی اصولگرا و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه، درباره جلسات این حزب و اینکه آیا درباره مصداقها سخنی به میان آمده یا خیر؟ به خبرنگار سیاسی برنا گفت: تاکنون هنوز وارد بحث مصداق نشدهایم؛ در واقع عمدتا جلساتی پیرامون سیاستهای نحوه ورود به انتخابات ریاستجمهوری و اینکه با چه گفتمانی، ورود پیدا کنیم و ویژگیها و شاخصهای دولت آینده و رئیسجمهور آینده چه چیزهایی باید باشد، برگزار کردیم.
او افزود: درون حزب موتلفه هم بحث اینکه آیا ما ضرورت دولت حزبی را در معرض افکار عمومی جامعه قرار بدهیم یا خیر؟ مطرح است. به بیانی دیگر آیا دولت حزبی ارجح است یا دولت غیرحزبی؟ آیا رئیسجمهور حزبی مناسبتر است یا رئیسجمهور غیرحزبی. در واقع اینها بحثهایی است که در حال انجام دادن آن هستیم تا بتوانیم به یک جمع بندی، برای ورود به انتخابات دست پیدا کنیم.
این چهره سیاسی اصولگرا در تشریح دولت حزبی ادامه داد: بحث مهم این است که رئیسجمهوری که قرار است روی کار بیاید، مسئولیت بپذیرد. اگر رئیس جمهوری از یک تیم مشاور از قبل تعیین شده و مدیران پرورش یافته و همفکر کامل و جامع، برخوردار نباشد طبیعتا برای تحقق اهداف و برنامه هایش دچار مشکل جدی می شود زیرا هر دولتی به هر حال، حداقل 15 هزار مدیر همفکر و هماهنگ نیاز دارد و باید مشاورین اصلیاش در عرصههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قوی و مورد اعتماد باشند که هم حزب آنها را پذیرفته باشد و هم در جامعه، دارای اعتبار باشند.
ترقی بیان کرد: بنابراین اگر رئیسجمهوری از سوی حزبی معرفی شود باید ابتدا خودش یکسری الزامات را رعایت کند پس از آن حزب نیز پاسخگوی مردم باشد نه یک شخص. وقتی که شخصی به صورت انفرادی و مستقل روی کار بیاید، خلف وعده کرده و به تعبیری زیر قولش میزند و همه وعدههای خود را فراموش میکند و پاسخگو نیست. اگر احزاب پشتیبان رئیس جمهور باشند اجازه نمیدهند، او به تعهداتش عمل نکند یا پایبندیاش را کنار بگذارد یا به قول هایش عمل نکند بلکه باید پاسخگوی مردم باشد؛ از این رو تفاوت رئیس جمهور حزبی و غیرحزبی بر اینهاست.
او اضافه کرد: متاسفانه کشور ما چون ساختارش به لحاظ قدرت، ساختار حزبی نیست هنوز این اتفاق رخ نداده که ما چنین شرایطی را در کشور پدید آوریم مبنی براینکه رئیسجمهوری که روی کار میآید، فاقد نیروی همراه با خودش نباشد و مجبور نباشد که از این حزب و از آن حزب و از این گروه و از آن گروه، نیرو قرض بگیرد و بعد اینکه، این نیروها از او تبعیت نکنند و در نهایت به تعبیری دستگاههای اجرایی به یک آش شله قلمکاری تبدیل شود یا هر کسی بخواهد، سهم خودش را از دولت روی کارآمده، به اندازهای که برایش کار کرده، بگیرد و به بیانی سهم خواهی کنند.
این عضو شورای مرکزی حزب موتلفه عنوان کرد: اینها همه مشکلاتی است که بهطور طبیعی وقتی به وجود میآید دولت را دچار مشکلات اساسی در کشور میکند از این رو اینها از جمله بحث هایی است که شاید دهها، جلسه در مورد آن بحث کردیم و همچنان در حال استخراج، مشکلات و موانع قانونی و غیره هستیم تا ببینیم، چه زمانی میتوانیم به چنین راهکاری برسیم.
او در پاسخ به این سوال که چه زمانی به دولت حزبی میرسیم؟ گفت: البته در انتخابات آینده ریاست جمهوری، بعید است که ما به دولت حزبی دست پیدا کنیم چون هم، مقررات قانونیاش فراهم نیست هم احزاب آماده ایفای چنین نقشی نیستند، از این رو احزاب باید خودشان را برای چنین شرایطی آماده کنند. اما طرح موضوع در افکار عمومی جامعه و تبلیغ و ترویج آن، شاید بتواند تا اندازهای، امکانپذیر باشد تا در نهایت افکار عمومی جامعه به عنوان یک راه حل مناسب، آن را بپذیرند.
ترقی درباره بسیاری از کاندیداهایی که به صورت مستقل وارد انتخابات میشوند نیز تصریح کرد: طبیعتا درباره کاندیدایی که اصولگرا باشد اما پاسخگوی جریان اصولگرایی نباشد یا صرفا از برند اصولگرایی، استفاده کند باید گفت این فرد در ابتدا، صداقتش را کنار گذاشته و با مردم و تشکلهای اصولگرا صادق و روراست نیست.
او با اشاره به فردی مانند احمدینژاد که با برند اصولگرایی روی کارآمد اما بعدها حتی اصولگرایان را هم کنار گذاشت، نیز تاکید کرد: احمدینژاد از همان ابتدا در جمع اصولگرایان بود و با برند اصولگرایی، روی کار آمد و در مجموع باز هم در دولت اولش تا حدودی به اصولگرایان توجه کرد اما در دولت دوم بهطور کامل از مسیر اصلی، منحرف شد. علتش این بود که پشت سر احمدینژاد، یک تشکل قدرتمندِ مطالبهگری وجود نداشت که بتواند او را کنترل و مجبور به پاسخگویی کند. در نتیجه باید گفت نکته مهم، وجود حزبی است که بتواند، مطالبهگر باشد و بتواند کاندیدای معرفی شده خود را پاسخگو کند. 3