صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

در بیستمین برنامه «جاذبه» مطرح شد؛

زندگی را از کودکان یاد می‌گیریم/فرو ریختم/از سرطان زشت‌تر روند اداری ماست/ مدیون بچه‌ها هستم

۱۳۹۹/۰۷/۲۲ - ۱۳:۰۰:۱۰
کد خبر: ۱۰۷۲۶۵۵
در برنامه «جاذبه»هدی رشیدی با اشاره به مشکلات درمان کودکان سرطانی خواستار تغییر و بهبودی در سیستم اداری شد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ هدی رشیدی؛ معروف به مادر آرزوهای کودکان سرطانی مهمان شب گذشته «جاذبه» بود. رشیدی بیان کرد: بیمارستانی در استان خوزستان داریم که ویژه کودکان مبتلا به سرطان است. اتاق بازی در این بیمارستان وجود دارد که تعدادی خانم به صورت داوطلب برای سرگرم کردن بچه‌ها در آن‌جا حضور دارند. یکی از خاله‌ها آرزوهای بچه‌ها را می‌پرسد و کار ما تلاش برای تحقق آن آرزوها است.

ما زندگی کردن را از کودکان یاد می‌گیریم. حتی زمانی که از رنج‌های آن‌ها را می‌شنویم می‌فهمیم که ما زندگی نکرده‌ایم. این بچه‌ها نوسانات بالایی را در بیماری تجربه می‌کنند، گاه مرگ را تجربه می‌کنند و دوباره به زندگی بازمی‌گردند. من از سال ۸۰ فعالیت خیرخواهانه را شروع کردم. 

او یک بار برای برگزاری مسابقات داستان‌نویسی و انتخاب بچه‌ها به بیمارستان می‌رود و در اتاق بازی، نقاشی‌هایی را می‌بیند که بچه‌ها از آرزوهای خود کشیده‌اند. او افزود: از آنها خواستم نقاشی‌ها را در اختیار ما قرار دهند.

رشیدی ادامه داد: من پدرم را در اثر این بیماری از دست دادم. او نویسنده بود. یک بار که می‌خواست به من کار با کتاب را یاد دهد، لغت‌نامه‌ای به من داد که من متوجه شدم معنی اسم من یعنی هدایت کننده. دوست داشتم کار ماندگاری انجام دهم.

هدی رشیدی که خود تجربه بیماری را داشت عنوان کرد: در ۱۸ سالگی متوجه شدم که توده خوش خیمی در سینه‌ام دارم. کتابی گرفتم که تمرکز کردن را یاد می‌داد. من هر روز آن کارها را انجام می‌دادم. چند ماه بعد متوجه شدم که توده از بین رفته است. بعد از آن من مدام در تلاطم بیماری‌های عجیب گرفتار بودم سال ۹۴ کل بدن من فلج شد. 

من از سال ۸۰ فعالیتم را در زمینه برآورده کردن آرزوها انجام می‌دادم اما با خدا قهر کرده بودم. تا اینکه فلج شدم اما باز هم با درد و کمک پدرم می‌رفتم که پای کار باشم.

اولین آرزویی که برآورده کردیم، آرزوی پسری بود که دوست داشت شهر تمیز باشد و یک هفته بیشتر زنده نبود. مردم را جمع کردیم و شهر را تمیز کردیم. چند ماه بعد بشیر سرطانش را شکست داد. این اتفاق باعث شد ما ثابت‌قدم‌تر باشیم.

 پسری به نام پوریا بود که دوست داشت وزیر بهداشت شود. هماهنگی‌های بسیاری انجام دادم تا این کودک نیم ساعت روی صندلی وزیر بنشیند. چند ماه گذشت؛ آقای وزیر از ابتدا استقبال می‌کرد اما به جایی رسیدند که دیگر جواب تلفن را نمی‌دادند، آنجا من فرو ریختم. از سرطان زشت‌تر روند اداری ما است. پوریا آسمانی شد اما به آرزویش نرسید.

 او در انتها گفت: بچه‌ها مدیون من نیستند من مدیون آنها هستم. اگر این از من گرفته شود، زندگی‌ام به پایان می‌رسد. مردم و مسئولان ما را همراهی کنند که هیچ کودکی بدون اینکه آرزویش برآورده شود، دنیای ما را ترک نکند.

ویژه‌برنامه تلویزیونی «جاذبه» تولید مشترک شبکه افق و مرکز رسانه سازمان تبلیغات اسلامی است که هرشب ساعت ۲۱ پخش می‌شود.

 

نظر شما