به گزارش خبرگزاری برنا؛ این وقفنامه علم شاهحسین است که پس از 70 سال از دوش علمداران پایین آمد و ده سالی میشود که در موزه آستان قدس رضوی آرام گرفته است.
«علم شاهحسین» عنوان بزرگترین علم ایران را پشت نام و نشانش دارد، علمی که پیشاپیش همه علمها در دو روز عاشورا و روز شهادت حضرترضا(ع) از کوچهپسکوچههای مشهد میگذشت تا قامت بلندش را رو به گنبد و گلدستههای شاه خراسان خم کند.
این علم که حالا 80 سال از نخستین روز ساختش میگذرد، ۵ دی ۱۳۸۶ به موزه سپرده شد. ۱۳ متر طول، ۷ متر ارتفاع، 5 پایه، ۱۳۸ لامپ و حدود یک تن وزن دارد. همچنین آذین شدن این علم با نمادهایی قیمتی و باارزش نقره مانند ۱۹ تیغه، ۲۶ شیر، ۱۲۰۰ زنگوله، ۳۳۰ پر و ۲۰۰ شال زیباییهای آن را چندین برابر کرده است. حاصل یک عمر عشقورزی حسین غیور مرادی به سرور و سالار شهیدان کربلاست، کسی که دور و آشنا او را با لقب «شاهحسین» میشناسند.
شاهحسین که بود؟
لوطی مسلک، بلندبالا و چهارشانه. این سه صفت را پیرغلامان در معرفی صاحب بزرگترین علم ایران میگویند که سال 1301 شمسی در مشهد به دنیا آمده است. پدرش اصالتا یزدی بوده و در محله «قبرمیر» در مشهد قدیم، ارده و شیره میفروخته است. بعدها که سنش زیاد میشود، راننده تریلی میشود و دل به جادهها میسپرد اما دلدادگیاش به امام مظلوم نینوا هرسال دستش را میگیرد و به تکایای مشهد میکشاند. در جوانی هم خودش بانی پا گرفتن هیئتی میشود به نام «قائم آلمحمد(عج)». غیور مرادی در شاعری هم دهانی گرم داشته و چند دفتر شعر در مدح ائمه اطهار(ع) از او به جا مانده است. او در شعرهایش همیشه امام حسین(ع) را «شاه مردان حسین» لقب میداد. از این رو به مرور در بین هیئتیها و مردم خراسان به «شاهحسین» شهره میشود. همه آنهایی که او را میشناختند به یاد میآورند که همیشه لباس سیاه عزا زیر پیراهنش میپوشیده است. همیشه نگران بوده است نکند یکباره و آنی سر از هیئت دربیاورد و لباس سیاه تنش نباشد. این لباس عزا را بعدها با خودش دفن میکنند. میگویند تا سه سال قبل از فوتش علم را میکشیده است. سالهای آخر قلب درد داشته است. به دکتر که مراجعه میکند، میگویند باید باتری بگذارد. میپرسد: «اگه باطری بذارم میتونم سینه بزنم؟» دکتر در جوابش «نه» میآورد و او هم هرگز تن به این کار نمیدهد. یکسال قبل از فوتش کارهای علم برای انتقال به موزه درست میشود. ابتدا مردد بوده است، طوریکه انگار بچهای را بخواهند از پدر و مادرش جدا کنند اما بعد راضی میشود.
علم 13 متری ایران
اما قصه بزرگترین علم ایران چیست؟ گویا حوالی سال 20 شمسی، حسین غیور مرادی سفارش ساخت علمی را به حاج امیر عرب نامی میدهد و او ابتدا علمی به طول 6 متر برای او میسازد اما بعدها او به دلیل علاقه و ارادت بسیارش به شهید کربلا آن را با هزینه شخصی بزرگتر میکند و با وسایل و نمادهای عتیقه آذین میبندد.
این علم کمکم آنقدر بزرگ و سنگین میشود که وقتی قرار بوده است آن را در خیابانهای تنگ و باریک مشهد قدیم بگردانند ناچار میشدهاند یکطرفی و به پهلو حرکت دهند. برای بلندکردن و حملش هم همیشه باید 4 مرد بلندبالای قویبنیه حاضر میبودهاند. این علمداران هر چند دقیقه جایشان را با 4 علمدار تازه نفس دیگر عوض میکردهاند و اگر نیاز میبود علم دو روز پشت سر هم بیرون بیاید، آن را در خیابان میگذاشتند چون باز کردن و بستن دوباره آن هم زمان زیادی میبرده است.
علم شاهحسین به دلیل عظمتش، در روزهای عزاداری پیشاپیش همه علمها حرکت میکرده و وارد حرم میشده است.
آرزویی که محقق شد
همیشه آرزوی شاهحسین این بود که علم را ببرد محضر سیدالشهدا در کربلا. یک جمله معروف داشته است که نزدیکانش هنوز نقل میکنند: «این علم دستهگلی بوده که من برای شهید کربلا ساختهام و باید یک روز به محضر خودشان تقدیم کنم. باید یک تریلی بخریم یا اجاره کنیم و چندتا از علمکشها را ببریم با خودمان. ببرندش حرم ابوالفضل(ع) طوافش بدهند و بعد هم ببرند خدمت برادرش و بگذارند همانجا و برگردند ایران.» ولی نمیتوانست این دستهگل را بدون داشتن یک جا و مکان درست و حسابی تنها بگذارد. بیثباتی سیاسی، فرهنگ کشور عراق که چیزی به نام علم در آن جایی نداشت و نبود جای مناسب برای نگهداری موانع بزرگ این آرزو بودند.
تا اینکه علی اصغر نعیمآبادی، دوست قدیمی شاهحسین و خادم قدیمی آستان قدس، پیشنهاد وقف علم به موزه حرم را میدهد. نعیمآبادی از اشکها و شوق شاهحسین بعد از شنیدن این پیشنهاد نقل میکند.
یافتن جایی برای این علم بزرگ در موزه کار دشواری بود اما بالاخره در موزه اسکناس و تمبر جایی پیدا شد که هم از طبقه فوقانی و هم طبقه همکف امکان دیده شدن را به علم میداد. اما مهمتر این بود که علم شاهحسین در کنار قدیمیترین پنجره فولاد حرم قرار گرفت. پنجره فولاد آنجاست که علمها وقتی به حرم میآیند در مقابل آن تیغه خم میکنند و سلام میدهند.
حالا علم شاهحسین بخش مهمی از موزه مرکزی آستان قدس رضوی است و در کتیبه آن خلاصه این گزارش را میتوان خواند:
این علم یادآور آن پرچم کربوبلاست
پرچمی کاندر کف نور دو چشم مرتضاست
من علمدار ابوالفضلم که جان قربان او
او علمدار حسینبنعلی در نینواست
چون علم را خسرو خوبان رضا داده به من
گر کنم فخریه بر اهل جهان از من رواست
این علم باشد حقیر اما حسینبنعلی
میپذیرد از غلامش چون که مصباحالهدی است
این علم را میکنم تقدیم مولایم که خود
سایهاش بر سر مرا اندر صف روز جزاست
برگرفته از سایت آستان قدس رضوی
تهیه گزارش : مجید کمالیزاده و هما سعادتمند