به گزارش گروه روی خط رسانه خبرگزاری برنا، سال ۲۰۰۵ بود که مارکو مارتینز با اولین فیلم بلندش با نام «آلیس» / Alice به جشنواره کن رفت و جایزه بهترین فیلم بخش «دوهفته کارگردانان» را برنده شد. «سنت جرج» چهارمین فیلم بلند داستانی اوست که یک بار دیگر همکاری او با نونو لاپس، بازیگر «آلیس»، را رقم زده است و تماشاگرانش را در پرتغالی بحرانزده غوطهور میکند. داستان درباره مشتزنی بیکار به اسم ژرژ است که تحت فشارهای اقتصادی در آستانه ازدستدادن همسر و پسرش قرار میگیرد ولی برای جبران بدهیها و راضی کردن همسرش برای ماندن در پرتغال و برنگشتن به برزیل، شغلی مثل شرخری را میپذیرد تا به درون دنیایی از خشونت و جرم و جنایت کشیده شود. مارکو مارتینز در این گپ کوتاه با «سینهیوروپا» درباره تجربه کارگردانی «سنت جرج» صحبت کرده است که در بخش «افقها»ی جشنواره ونیز ۲۰۱۶ روی پرده رفت و جایزه بهترین بازیگر مرد اصلی را برای نونو لاپس به ارمغان آورد.
این نخستین باری نیست که بحران اقتصادی در کانون یکی از فیلمهای شما قرار گرفته است. چرا این قدر به این شرایط علاقهمند هستید؟
فیلمی که با میکلآنجلو پیستلتو کار کردم درباره بحرانی بینالمللی است به شیوهای بازتابی؛ که نگاهی به الگوی توسعه کشورهای خاصی مثل هند دارد و کاهش منابع طبیعیشان. به عبارت دیگر، نگاهی عمومیتر است به بحران اقتصادی همراه با توسعه صنعتی، رشد جمعیت و… در «سنت جرج» روی دوره زمانی متأخری در تاریخ پرتغال تمرکز کردم، سالهای ترویکا؛ که داستان کشوری بدهکار است؛ قرضی که از نگاه برخی هرگز قابل پرداخت نخواهد بود. از این منظر، داستان درباره کشوری است که با دنیای شخصیتهایش ترسیم میشود. یکی از این شخصیتها، ژرژ است که شغلی ندارد و بدهیای دارد که توان پرداختش را ندارد. او در نهایت کاری در یک شرکت جمعآوری دیون پیدا میکند. میخواستم به این بحران تصویر و صورتی ملموس ببخشم. این اتفاق اغلب، بهخصوص در رسانهها، روی میدهد که وقتی درباره بحران حرف میزنیم، به آمار متوسل میشویم و از صحبت کردن درباره مردم دست میکشیم. چنین برخوردی همان واکنشی است که این روزها پیرامون بحران مهاجرت روی میدهد؛ و تقریباً به مشکلی انتزاعی بدل شده، در حالی که در واقعیت، موضوعی است که همه ما را تحت تأثیر قرار داده است.
داستان فیلم در سال ۲۰۱۱ روی میدهد. این پروژه را از آن زمان آغاز کردید و کمی طول کشید تا ساخته شود. آیا این وقفه و فاصلهای که ایجاد شد، بر دقت و صحت مواجهه شما با سوژه افزود؟ موضوعی که شما برخوردی داستانی با آن دارید ولی با حالوهوایی بهشدت مستند.
سؤال خیلی خوبی است. وقتی حرف از امور و مسایل روز میشود، هیچ چیزی کهنهتر از فیلمی درباره آن نیست. اگر درباره اتفاقی از پانزده سال پیش صحبت کنید، به عنوان رویدادی تاریخی به آن نگاه میکنید و میدانید چهطور به آن بپردازید؛ اما وقتی امروز درباره مسایل و امور جاری حرف میزنید، خطر (ریسک) زیادی میکنید که مهمترینشان این است که وقتی فیلم به اکران برسد، دیگر به روز نیست و دورهاش بهسر رسیده است. این فیلم درباره یک بحران بومی است که نظام ما را در چنگ خود گرفتار کرده است، نه درباره بحرانی که در اروپا روی داده باشد. از این رو، گستردگی بیشتری دارد و مثلاً حرف نظام اجتماعیای که درست کار نمیکند و نیروهای تحصیلنکرده در مقابل فرصتهای شغلی نیازمند نیروی کار باسواد و… به میان میآید. در خصوص جنبه مستند فیلم، مجبور شدم تحقیقات خیلی زیادی انجام بدهم. در ضمن، ابتدا آمادگی پرداختن به بخشی محروم از جامعه را نداشتم که اطلاعات بسیار کمی دربارهشان داشتم. به همین خاطر روی این طبقه اجتماعی هم خیلی مطالعه کردیم و وقت بسیار زیادی گذاشتیم. وقتی فیلمنامه تمام شد، برایمان کاملاً روشن بود که این آدمها نمیتوانند از پروژه بیرون بمانند چون هیچ بازیگری نمیتوانست این میزان اصالت و صحت را بازتولید کند. در آن صورت، فیلم میشد تقلید از دنیایی که تصویرکردنش دشوار است چون همه چیز برآمده از نگاه سطحی شما بود. همان طور که میدانیم نگاه خیره، بازتابی از روح آدمی است؛ و این شخصیتها میتوانستند با یک نگاه ساده، خیلی چیزها را منتقل کنند. بنابراین به ایده ساخت فیلمی رسیدیم که میان دنیایی داستانی و جهانی مستند قرار بگیرد؛ و نه آن طور که گاهی وقتها بعضی فصلها مستند است و برخی داستانی. از همان ابتدا میخواستیم این دو دنیا را با هم تلفیق کنیم. برای این کار باید بازیگران خوبی مییافتیم که از عهده خلق این جهان و شخصیتها برمیآمدند. بماند که بعدش با نونو لاپس و باقی بازیگران هم خیلی تمرین کردیم. ما گفتوگوهای مفصلی با همسایه داشتیم و آهسته اما مطمئن، دو سبک داستانگویی و فیلمسازی را در نهایت کنار هم پیاده کردیم.
منبع: سایت هنر و تجربه