به گزارش برنا، در نشست مجازی چهارمین هفته فیلم اروپایی آندره لارسون و شمیم برکه کارگردانان فیلم مستند «تنها از میان ایران، هزار و صد و چهل و چهار مایل اعتماد» به بررسی فیلم های این هفته اروپایی پرداختند.
هدف ما ارائه صادقانه قصه بود
در ابتدای این کارگاه مجازی مهرداد اسکویی از آندره لارسون کارگردان سوئدی مستند «تنها از میان ایران…» درمورد شکلگیری ایده ساخت این مستند پرسید و لارسون توضیح داد: «ایده اول از فضای مجازی به ذهن من رسید. من ماجرای زنی که میخواست به ایران را سفر کند را شنیدم و بعد از خواندن این خبر با خانم کریستینا حرف زدم و علاقه مندیها و دلایل او برای این تصمیم را فهمیدم. در واقع خبری که در روزنامه خواندم باعث شکلگیری ایده اولیه در ذهن من شد. تنها بودن زن طی این مسیر برایم جذاب بود پس از صحبت با کریستینا به این نتیجه رسیدیم که او از همه سفرش فیلمبردای کند و به هدفش که تنهایی سفر کردن بود هم برسد. ما همه نگران او بودیم چراکه قرار بود با آدمهای مختلفی مواجه شود. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که فیلم قرار است دو نقطه نظر داشته باشد؛ برخورد کریستینا با ایرانیها و نقطه نظر کریستینا و در برابر مردم ایران و در واقع یک تقابل دو طرفه صورت گرفت».
او در مورد طرح ریزی قصه این مستند بیان کرد: «ما تصمیم گرفتیم مرحله به مرحله پیش برویم و میخواستیم تنش مصنوعی در فیلم نداشته باشیم. هدف ما ارائه صادقانه قصه سفر بود».
اسکویی در ادامه این نشست یادآور شد که احتمالا هر فیلمساز اروپایی دیگر برای چنین مستندی موانعی سر راه کاراکتر قرار میداد تا بار دراماتیک مستندش را بیشتر کند، ولی ما میبینیم در مستند «تنها از میان ایران…» شخصیت اصلی برترسهایش غلبه میکند.
مهرداد اسکویی از چگونگی رسیدن به این تعادل در روایت قصه پرسید و لارسون گفت: «ما به حالتها و مدلهای مختلف نگاه میکردیم و نمیدانستیم چه اتفاقی برای این زن در این سفر می افتد؛ شاید سفرش مخاطره آمیز میشد، شاید رفتار خوبی از جانب مردم ایران نمیدید و… پس ما برای سفری که نمیدانستیم چگونه میشود از این نادانستهها به عنوان موانعی برای موفقیت شخصیت بهره بردیم».
مسئله فیلم پیش قضاوتهای افراد است
در بخش دیگری از این نشست اسکویی به تقسیمبندی زمانی فیلم و شهرهایی که به ترتیب کاراکتر اصلی به آنها سفر میکند و نگاهی که فیلم به نزدیکان کریستینا در سوئد دارد، اشاره کرد و آندره لارسون توضیح داد: «در زمان تدوین به این ایده رسیدیم که سفر کریستینا ساده به نظر میآید پس نیاز است نگرانیهای اطرفیان او در سوئد را هم ببینیم و به مخاطبان یادآوری کنیم که او برای این سفر با مخالفتهایی هم روبه رو شده است. بنابراین بازگشتی به سوئد در فیلم داریم. ضمن اینکه مسئله فیلم پیش قضاوتهای افراد است و نیت همین بود و میخواستیم به مخاطب یادآوری کنیم که اطرافیان کریستینا نگران او بودند، به ویژه دوستش که در همین مرحله از فیلم او را در سوئد میبینیم».
اسکویی در ادامه بحث به تصاویری از مراسم تاسوعا و عاشورا در این مستند مورد بحث اشاره و یادآور شد که کریستینا در بخشی از فیلم عنوان میکند که خانواده ای مذهبی دارد. اسکویی از ورود چنین فرد خارجی که خودش هم زمینه مذهبی دارد به کشور مسلمانی مثل ایران و دلیل نشان دادن مراسم تاسوعا و عاشورا در فیلم پرسید و کارگردان سوئدی در پاسخ توضیح داد: همین نکته مذهبی بودن کریستینا باعث شد من دنبال چیز مشترک بین او و ایران بگردم. به خاطر مذهبی بودن حضور در کشوری مسلمان برای کاراکتر فیلم خیلی تازگی نداشت و دوست داشتم این وجه مذهبی مشترک را نشان بدهم».
مهرداد اسکویی در ادامه این جلسه جملهای از فیلم را بیان کرد که می گوید: «ترس از کشور خارجی مثل ابرهای سیاه میماند؛ این ترس از ندانستن می آید، از فریبی که رسانه ها علتش هستند».
و سپس عنوان کرد:« شما در چند جای فیلم به این نکته اشاره کردهاید که رسانهها آنطور که میخواهند همه چیز را نشان میدهند؛ چقدر پیشینه فعالیتهای رسانهای شما در بیان این مسئله در فیلم نقش داشته است؟»>
لارسون در پاسخ به این سوال توضیح داد: «من هم به نوبه خودم از اکثر رسانههایی که بدون منابع کافی و زمان درست افکارشان را بیان میکنند و گزارشهایی می دهند که منابع اصلی نیست و خودشان رصدگر واقعی نیستند، ناراحتم. این رسانهها فقط هرچیزی که رسانههای دیگر میگویند را خبررسانی میکنند. برای من این موضوع مهم بود و اگر کنجکاوی کریستینا نبود این موضوع برای من به راحتی شکل نمیگرفت. او هم میخواست دقیقا همین قضاوتهای نادرست را مورد نظر قرار دهد».
فرهنگها باید با هم پیش بروند
اسکویی در مورد نحوه همکاری مشترک با شمیم برکه پرسید و لارسون گفت: «زمانی که شروع به ساخت این فیلم کردیم، نمی انستیم نتیجه چه میشود. همکاری مشترک ما از تدوین شکل گرفت. همکار ایرانی ما؛ سروش فقط هشت روز را فیلمبردای کرد و بقیه پنجاه روز دیگر را خود کریستینا تنهایی ضبط کرده است. شمیم برکه ملاقات ایرانیها با یک خارجی و اینکه به چه ترتیبی پیش خواهد رفت را خیلی بهتر درک میکرد. بحث و گفتوگوی مشترک ما در مورد موضوعات مختلف بعد از تدوین جدیتر شکل گرفت».
اسکویی در ادامه یادآور شد که نگاه یک خارجی به یک کشور در فیلم، که اینجا کشور ایران مد نظر است، دو وجه دارد؛ یا تبلیغاتی است یا به نوعی ضد تبلیغات، ولی در فیلم «تنها از میان ایران…» اگر از مهربانی مردم حرف زده شده تبلیغ نیست و حتی در قسمتهایی از فیلم نقد هم میشود مثل صحنههایی که کریستینا در شمال ایران ضبط کرده و… اما بازهم حس نمیکنیم نقدتان مغرضانه و سیاسی است.
و در ادامه مهرداد اسکویی از لارسون درمورد رسیدن به این تعادل در بیان نقدها و نکات مثبت ایران پرسید و او پاسخ داد: «کریستینا اصلا جنبه سیاسی ندارد و از سیاست حرف نمی زند و فقط دوست داشت سفر برود و با این ملاقاتها خودش را بشناسد. هدف او ملاقات و دیدن مردم عادی بود و قطعا آسیبهای فرهنگی و سیاسی میتوانست مایوس کننده باشد. فرهنگها باید با هم پیش بروند و بدون پیش قضاوت گفتوگوی میان فرهنگی کنیم و این نکات انگیزه داد که وارد این قصه شویم».
آندره لارسون دیدگاه بسته اروپاییها را نداشت
بخش دوم کارگاه آموزشی به صحبت با شمیم برکه؛ کارگردان ایرانی ساکن در سوئد اختصاص داشت. برکه در ابتدای صحبتهایش درمورد ساخت این مستند گفت: «لارسون و دوستان سوئدی نمیدانستند برای فیلمسازی در ایران مجوز لازم است و در میانه راه تازه این موضوع را فهمیدند. ما از طریق یک دوست با هم آشنا شدیم اولین باری که آندره لارسون موضوع فیلم را توضیح داد، به او گفتم دیدگاههای خودم را دارم و بعد به نتیجهگیری مشترکی رسیدیم. او خبرنگار بوده و خارج از سوئد هم کار کرده بود و خوشبختانه دیدگاه بسته اروپاییها را نداشت و در اولین جلسه به نتیجه رسیدیم».
اسکویی درمورد انتخاب صحنههای فیلم و تدوین آن پرسید و برکه توضیح داد:«دیدگاههای ما با خارجیها تفاوتهایی دارد.شاید اگر من هم مثلا به بنگلادش بروم و فیلم بسازم، حتما دیدگاه دیگری دارم و این صحبتی بود که در کنفرانسهای مختلف مربوط به فیلم گفتهام که خواسته من از این فیلم این بود که وضعیت واقعی از ایران امروز را نشان دهد. من سالها خبرنگار بودم و دنیای رسانه غربی را میشناسم و می دانم ۹۰ درصد فیلمهای مستند درمورد ایران منفی است و ۱۰ درصد دیگر هم فیلم توریستی است که میگوید همه چیز در ایران عالی است و… اما مستند واقعنگر کمتر دیده بودم. اصولا فیلمهای مستند را دنبال میکنم و با آندره از روز اول در موردش حرف زدیم و هردو میخواستیم تصویری واقعی از ایران نشان بدهیم».
مهرداد اسکویی درمورد عکس العملها و بازخوردها نسبت به فیلم پرسید و برکه بیان کرد: «در بین فیلمهایی که ساختهام، نسبت به این مستند عکسالعمل مثبت زیادی گرفتم و حتی روزنامه گاردین درموردش مطلب داشت. فکر میکنم ۹۸ درصد بازخوردها مثبت بودند و به هدفی که دنبالش بودیم رسیدم و فضای واقعی از ایران امروز ارائه شد نه ایران را گل و بلبل نشان دادیم و نه تصویری کاملا منفی. در واقع روایت ما از ایران واقعی بود و ما دستی در آن نداشتیم و فقط میتوانستیم از نظر هنری آن را جلو ببریم و ریتم را حفظ کنیم».
شروع سفری از بیرون به درون
اسکویی در ادامه جلسه با اشاره به جملهای که مادرکریستینا در صحنههای از فیلم میگوید مبنی بر اینکه «کریستینا میخواهد برترسهایش غلبه کند» عنوان کرد:« این نکته مهمی است و با اینکه مادر و پدر و خواهر و دوست نزدیک کریستینا ناراحت هستند، او میگوید سفر درونی را باید شروع کرد و با همه خوبی و بدی و مشکلات راه خود را ادامه میدهد».
در ادامه این نشست شمیم برکه با توجه به صحبتهای اسکویی، نکاتی را مطرح کرد:« بعد از تهیه فیلمها توسط کریستینا میخواستیم ببینیم چه میتوانیم انجام دهیم. خیلی از متریالهایی که کریستینا آورد را دیدیم و یک هفته ای راشها را بررسی کردیم. من در جنوب سوئد زندگی میکنم و آندره آن زمان در شمال سوئد بود و نزدیک به ۱۵۰۰ کیلومتر فاصله داشتیم و این کار را مشکل میکرد.در زمان ساخت مستند چهار روز سنگین داشتیم و پیوسته صحبت میکردیم و همین بحث غلبه بر ترس برای ما هم مطرح بود که آندره هم روی آن تاکید داشت. نکاتی از آن جلسه سه چهار روزه به دست آمد و ما را به هدف مورد نظر نزدیک کرد. شاید میتوانستیم مستند را ۸۰ دقیقه هم بسازیم، اما خواستیم آن را کوتاه کنیم تا مخاطب خسته نشود و تمرکز را روی خط داستانی گذاشتیم که دیدگاه و شخصیت کریستینا بود که در این سفر تغییری در تفکرش ایجاد می شد. ریزه کاری زیادی در کار وجود داشت و به سختی توانستیم فیلم را به یک ساعت برسانیم».
مهرداد اسکویی با تاکید براینکه مستند «تنها از میان ایران…» هوشمندانه طرح ریزی و ساخته شده است، گفت: «شما در این مستند فقط سختیهای بیرونی را نشان ندادید و هوشمندانه مقابله کریستینا با ترس درونیاش را هم به تصویر کشیدید و همین پرداخت به درون فیلم شما را از سایر آثار این چنینی دور میکند و میبینیم در پایان کریستینا برترسش غلبه میکند و در راه میگوید این سفر مرا تغییر می دهد».
او افزود:«فکر میکنم حتی مخاطب مستند هم با شخصیت اصلی تغییر میکند. کریستینا با جهان پیرامونی خودش پیش میرود و به ما هم آموزش میدهد. به سلیقه من شما میتوانستید مدت زمان ۱۵ دقیقه بیشتر هم به فیلم اضافه کنید و روایت شما طولانیتر هم باشد».
برکه با تایید صحبتهای اسکویی در مورد زمان فیلم گفت: «مستندهایی که من تا به حال ساختهام اکثرا تلویزیونی بوده و مستند سینمایی نساختهام. ما در مونتاژ این مستند آنقدر تصاویر و خوب داشتیم که باید دست به انتخاب می زدیم و آنها را کنار میچیدیم.آندره هم تجربه فیلمسازی زیادی نداشت و با مشورت هم تصمیم میگرفتیم که چه انتخابهایی داشته باشیم که تاثیرگذاری آن بیشتر شود، اما با حرف شما موافقم و شاید اگر زمان فیلم بیشتر میشد بهتر میتوانستیم تغییرات درونی کاراکتر را نشان بدهیم».
اسکویی در این نشست از چگونگی همکاری یک فیلمساز ایرانی و خارجی هم پرسید و شمیم برکه توضیح داد: «برگ برنده ما در یان کار نزدیکی تفکراتمان بود و با وجود اینکه اولین بار بود که همدیگر را می دیدم ولی خیلی زود به نقاط اشتراک رسیدیم. آندره یک فعال ضدنژادپرستی، فعال محیط زیست بود و تفکرات در جهت مخالفت با امپریالیست دارد و این نقاط مشترک فکری بین ما خیلی مهم بود. در بیست سال کار در اروپا شاید این بهترین همکاری بود که تجربه کردم».
اسکویی در ادامه به این نکته اشاره کرد که در مستند «تنها از میان ایران…» خیلی خوب به قدرت تلویزیون و رسانه ها پرداخته شده و نشان میدهد رسانه سفارش دهنده میتواند دیدگاهش را به شما به عنوان کارگردان و شخصیتپرداز القا کند.
شمیم برکه با اشاره به اینکه شبکههای تلویزیونی برای خودشان اهدافی دارند و پول مجانی به کسی نمیدهند، در مورد مستقل ساخته شدن فیلم مشترکش گفت: «ما سراغ این نرفتیم که بودجه از جایی بگیریم. من یک شرکت کوچک فیلمسازی دارم و آندره هم همینطور و از طریق ارتباطاتم در ایران بخشهایی از کار را ارزانتر پیش بردم».
او در ادامه پیرامون شخصیت واقعی کریستینا به نکاتی اشاره کرد:«کریستینا زندگی پرفراز و نشیبی داشته است؛ مهندس رده بالای شرکت اریکسون بوده و استعفا داده و به دنبال دویدن، کشف و سفر رفتن میرود. او کاراکتر خاصی دارد که به درد فیلم میخورد. کریستینا ورکشاپهای مختلفی گذاشته و کتاب نوشته است. قرار بود دو سفر دیگر هم برود؛ یک سفر به آفریقا و یک سفر به فلسطین و فکر میکنم هنوز کمی خسته است و در آخرین صحبتمان گفت فعلا نمیخواهد سفر برود و میخواهد آرامش داشته باشد».
سینمای سوئد سیستم بسته ای دارد
شمیم برکه در ادامه در مورد سینمای کاملا دولتی کشور سوئد و تولیدات بسیار پایین این کشور در تولید فیلم صحبت کرد:« کشور سوئد از نظر بودجه بندی برای فیلمسازی به چهار منطقه تقسیم شده و منابع کاملا دولتی است و آنها روی فیلمها سرمایه گذاری میکنند و سیستم بستهای دارد. اکثر فیلمهایی که از تلویزیون پخش میشود خارجی است و تلویزیون آن را میخرد».
او ادامه داد: «تریلر فیلمی که ما ساختیم در فضای مجازی بالای ۳۵ میلیون بار در جهان دیده شده بود و در سی کشور اکران سینمایی داشتیم و در این سی کشور ۹۸ درصد سالنها پر بود و بلیت فروختند. فیلم مخاطبش را داشت، ولی تلویزیون سوئد حاضر نشد آن را پخش کند و در آخر گفتند لوگوی تبلیغی روی کاپشن کریستینا است که در صحنههای زیادی دیده میشود و من گفتم به راحتی می توانیم آن را حذف کنیم و… اما آنها دیگر پاسخی به ما ندادند!».
شمیم برکه به اهمیت اکران این فیلم در ایران اشاره کرد و گفت: «دوست داشتیم یک ایرانی با دیدن این مستند ببیند یک اروپایی چه دیدگاهی از ایران دارد. کریستینا حرف جالبی زد. او میگفت در مسیری که میآمدم دوستان ایرانی مدام پیام میدادند که همه چیز خوب است؟ مشکلی پیش نیامده؟ دلم میخواست به ایرانیها بگویم به خودتان اعتماد داشته باشید،کشورتان پر از آدم های خوب است! این حرفهای کریستینا از سویی خوشحال کننده و از سویی غم انگیز است به همین دلیل دوست داریم ایرانیها هم این فیلم را ببینند».
اسکویی هم در پایان با آرزوی دیدار شمیم برکه در ایران گفت:«تنها از میان ایران… میتواند در هنروتجربه اکران شود و مخاطبان ایرانی هم حتما از آن استقبال میکند».