هر چهار سال یک بار جملهای مقدمه تحلیلها و پیشبینیهای انتخاباتی میشود. عبارتی کوتاه اما بهشدت بیدردسر، قابل تعمیم و استفاده در همه حوزهها: «بستگی دارد به...». لحن اکثر سیاستمداران و تحلیلگران در بیان این جمله چنان قاطع و محکم است گویا اصلا اصل تحلیل همین است. انتخابات پیشرو و نتیجه آن اما اتفاقا بیش از همیشه «بستگی دارد به...».
اینکه همه بازیگران قدرت که عمق وضعیت و چالشهای پیشروی کشور را درک کردهاند حاضر شوند بر سر فهم مشترک از مسائل و اوضاع از موضع اتهامزنی علیه یکدیگر کوتاه بیایند و به آینده کشور بیش از حذف و شکست رقیب بیندیشند. این انتخاباتی است که در آن لازم است تصمیمسازان، تصمیمگیران، احزاب، صاحبان قدرت و ثروت و رسانه به جای تلاش برای برندهشدن یک جناح سیاسی، تنها و تنها به فکر پیروزی مردم و نجات کشور باشند. آن هم نه در شعارهای رنگورورفته و تکراری بلکه در صحنه واقعیت و عمل. عملی که احتمالا برای خیلی از فعالان سیاسیِ مسن یا هوادارانِ بسیار جوان و احساساتی جریانات سیاسی ناخوشایند، سخت یا ناممکن به نظر برسد.نتیجه انتخابات «بستگی دارد به اینکه» کنشگرانِ در قدرت و فعالانِ در پی کسب قدرت به این باور مشترک برسند که مردم بیش از هر زمان دیگر برای حضور در انتخابات سخت به امید و اعتماد نو و دوباره نیاز دارند. آنها دیگر هرگز مثل قبل راحت اعتماد نمیکنند، با شعار و وعدههای هیجانانگیز زود رنگی و امیدوار نمیشوند، با تماشای دعوا و افشاگری و اتهامزنی و دوقطبیسازی هم نه به وجد نمیآیند و نه شور انتخاباتی میگیرند. خسته و دلزده جوابشان را آرام و بیمناقشه میدهند، یعنی نمیآیند. اینبار مردم تقریبا همه را آزمودهاند، حقوقدان و سرهنگ، شیخ و سید، عامی و روشنفکر، اصلاحطلب و اصولگرا نتیجه و دستاوردشان تا اینجا خوب یا بد، قوی یا ضعیف ما را به این نقطه رسانده که هستیم. انتخابات و نتیجهاش «بستگی دارد به اینکه» در این زمانه واقعا حساس کنونی و شاید حساسترِ چند ماه آینده، به جای تلاش برای رقابت بین دوگانههای مختلف که دیگر اشتیاقی برنمیانگیزد و موجی به راه نمیاندازد و مهمتر اینکه دردی هم دوا نمیکند، واقعبینانه به دنبال مدلی فراتر از روشهای امتحانشده باشیم. اگر همه پذیرفتهاند که این بار آزمودن روشهای گذشته به دلیل فشارهای اقتصادی و اجتماعی حاد و احتمال بالای جبرانناپذیریشان غیرممکن است، در نتیجه ضروری است هر روز چند نوبت به یکدیگر تأکید و یادآوری کنیم که شرایط خاص روشهای خاص میطلبد. این البته باز هم «بستگی دارد به اینکه» گروهها و جناحها و سیاستمداران بهدنبال انداختن مشکلات به گردن رقیب نباشند و بپذیرند رقیبی جز ناکارآمدی، فساد، تورم و بیکاری در داخل و دشمنی جز فرصتسوزی و وادادگی در خارج وجود ندارد. بپذیرند فرافکنی و آدرسدادنها جز آنکه مردم را خستهتر و ناامیدتر میکند، اثر دیگری ندارد. حرف و حرف و فقط حرف اگر تابهحال توانسته مشکلی را حل کند از این پس هم میتواند.به نظر میرسد همچنان فرصت باقی است تا بهجای آنکه مدلی سخت از بناپارتیسم با تبعاتی خطرناک خود را ناغافل تحمیل کند، با چشمهای باز و روی گشاده با هدف حل فوری مسئله در یک دوره گذار به استقبال مدل ملایم و ایرانی آن برویم. مدلی از یک ترکیب دوگانه معقول؛ یکی برای حل قاطع و سریع بحرانهای اساسی داخلی یعنی ناکارآمدی، عدم انسجام و معیشت مردم و دومی حل مناقشات خارجی با رویکردی عقلانی به پشتوانه اقتدار، انسجام داخلی و اعتماد هستههای قدرت به یکدیگر و مهمتر معطوف به حل مسائل کشور با اولویت اقتصاد. در این ترکیب یک نیروی با انگیزه، جوان و پرانرژی از دل هسته های اصلی قدرت مقتدر و برخوردار از همه حمایت های لازم با اداره درست کشور، دقیقا اداره و نه کنترل، رفاه و معیشت مناسب برای مردم را محقق کند، امنیت واقعی را در حال و روز خوش مردم و نه ایجاد محدودیت برای آنها بداند و برخوردهای قاطع و سختش را همزمان به رخ اخلالگران و مفسدین و دزدهای دانه درشت و دشمنان قسم خورده کشور بکشد و در عین تقویت نیروی مؤثر بازدارنده دفاعی در برابر دشمن خارجی ، به تعامل برد برد با دنیا اعتقاد عملی داشته باشد.ضلع دیگر این ترکیب، نیروی با تجربه، شناخته شده، صبور و مورد اعتماد با خیالی آسوده از هماهنگی و پشتگرمی داخلی به مدیریت ارتباط با دنیا با محور منافع ملی بپردازد. بی آنکه دلدادگی، وادادگی یا مشتاقی کند، اختیار کامل و با نگاه به چند تجربه بدعهدی غرب، برای تأمین منافع ملی مذاکره کند. سهم و درصد تأثیر مناسبات بین المللی را در اداره امور کشور نه صد ببیند نه صفر.
این ترکیبی خواهد بود که برای دفع بحرانهای مقدر داخلی و مواجهات خارجی و هماهنگی حداکثری ناچار به تحمل هم خواهند بود تا مردم کمتر مجبور به تحمل سختی ها باشند. دونفری که باید در تعامل و یکدستی با یکدیگر از برخی مواضع شان به نفع بهبود شرایط معیشتی مردم کوتاه بیایند.
لازم است فارغ از همه رقابت ها که دیگر فاقد اثری برای داغ کردن انتخابات خواهد بود، این ترکیبِ نه لزوما هم گرایش، خود را به مردم عرضه کنند. مردم برنامه ها، سوابق و تجربه هایشان را مرور کنند و تصمیم بگیرند.
تیمی که در زمان انتخابات با معرفی خود بعنوان رئیس جمهور و معاون اول از همان ابتدا با نمایش هماهنگی، اقتدار، عقلانیت و مردم گرایی، و ارایه برنامه های مشترکشان برای حل آنی مسایل شاید مردم را قانع کنند تا بازهم پای کار انتخابات بیایند. این شاید فرجی باشد.
منبع: روزنامه شرق