صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

معرفی کتاب؛

تصویری فراموش نشدنی از انزوا و استیصال روحی در «ترز دکرو»

۱۳۹۹/۰۹/۲۰ - ۰۶:۰۱:۰۰
کد خبر: ۱۱۰۰۷۸۰
فرانسوا موریاک، روزنامه نگار، نویسنده و شاعر فرانسوی و برنده ی جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۵۲ یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم اروپا است. رمان «ترز دکرو» را می‌توان مطرح‌ترین اثر او دانست.

به گزارش برنا، رمان «ترز دکرو»، شاهکار فرانسوا موریاک و یکی از برترین رمان های ادبیات فرانسه، داستان به یادماندنی زنی جوان و ناموفق در ازدواج است که یأس و ناامیدی، او را به فکر ارتکاب قتل می اندازد. موریاک، تصویری فراموش نشدنی از انزوا و استیصال روحی خلق کرده و واقعیات پیچیده ی مسائلی چون بخشش، احترام و کامیابی را به زیبایی در قالب داستان ارائه کرده است.

فرانسوا موریاک در مصاحبه اش با نشریه ی پاریس ریویو درباره این رمان گفته است: «من در رمان ترز دکرو، از عناصر موجود در فیلم های صامت استفاده کردم: عدم مقدمه چینی، شروع ناگهانی و فلش بک. این متدها در آن زمان، جدید و غافل گیرکننده بودند.»

ترز، شخصیت اصلی رمان، بین منافع پدرش و خانواده شوهرش گیر افتاده است. او با جعل نسخه های پزشکی از منع تعقیب قانونی استفاده کرده و از جرم مسموم کردن شوهرش جان سالم به در می برد چرا که برنار به خاطر حفظ آبروی خانوادگی، در جلسه دادگاه به نفع زنش گواهی داده و موجب آزادی او می شود. ترز که در کودکی مادر خود را از دست داده، تحت تعلیم و تربیت پدری ضدکلیسا، جمهوری خواه و انقلابی قرار گرفته و از همان کودکی از نور مسیحیت محروم مانده است. اما این باعث نمی شود که وجدان او بیدار نشود.

شخصیت ترز که رفته رفته به وسوسه جنایت تن می دهد، همچون بیشتر شخصیت های موریاک، بی آنکه خود بداند، به ورطه گناه کشیده می شود. اما جالب است که خود موریاک در پایان یکی از نوشته هایش اقرار کرده است: «زندگی حتی اگر سراپا به گناه آلوده باشد، باز هم عظمت وجود انسان را ضایع نمی کند... کسانی که ظاهراً محکوم به بدی شده اند، شاید خداوند قبل از دیگران آن ها را برگزیند و عمق سقوط آنان، درجه شایستگی و هدایت آن هاست.»

موریاک چنان به ترز علاقه دارد که ادامه زندگی او و برخی اتفاقات دیگر درباره او را در چند اثر دیگرش دنبال کرده است.

«ترز دکرو» به قلم احمد آجودانی ترجمه و توسط نشر امیر کبیر به چاپ رسیده است.

بخش‌هایی از کتاب:

سرنوشتش این بود که تنهایی را با خود داشته باشد، مثل فردی جذامی که زخم هایش را به همراه دارد. هیچ کس نمی تواند کاری برای من بکند. هیچ کس نمی تواند کاری بر ضد من بکند.

چه از سر تنبلی و چه از روی ناتوانی در پیدا کردن واژه های مناسب، در او میلی به سکوت ایجاد شده بود.

آدم های بی شیله پیله ی واقعی، از این که هر روز در اطرافشان چه اتفاقاتی می افتد، هیچ نمی دانند؛ و هیچ وقت نمی فهمند که چه علف های سمی و هرزی زیر پای کودکانه شان در حال رشد است.

نظر شما