صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

گفتگو با جانبازی که حاج قاسم را تشییع کرد: سردار بسیار خوش مشرب بود/ انقدر خوب بود که ما او را به این زودی از دست دادیم/ بشار اسد از ایشان خواسته بود فاتحان خان طومان را تشویق کنند

۱۳۹۹/۱۰/۱۳ - ۰۵:۱۳:۰۴
کد خبر: ۱۱۱۳۲۸۰
یک جانباز مدافع حرم گفت: حاج قاسم زنده است و راه ایشان ادامه دارد؛ ما میلیون ها حاج قاسم داریم ولی حاج قاسمی که به دل ما نشسته بود از دست رفت.

به گزارش برنا؛ «حاج حسن اعرابی»، جانباز مدافع حرم و از رزمندگان عملیات خان‌ طومان، از جمله افرادی است که در برخی عملیات هایی که در دوران حاج قاسم سلیمانی و به فرماندهی ایشان انجام شده، حضور داشته و اکنون در سالگرد شهادت سردار سلیمانی، در گفت و گو با برنا به بیان خاطراتی از ایشان می پردازد.

مشروح این گفت و گو را در ادامه می خوانید:

حاج قاسم در وادی جناح چپ و راست نبود

باتوجه به محبوبیتی که شهید سردار سلیمانی در میان عموم فارغ از جناح بندی های سیاسی داشتند، علت این محبوبیت را در چه می دانید؟

دلیل محبوبیت حاج قاسم سلیمانی مشی مردمی ایشان بود، اینکه مردم را دوست داشتند و با مردم رفیق بودند. شاید کسی از عموم مردم ایشان را نمی شناختند و اسم حاجی در چند سال اخیر شنیده شده بود، اما حاج قاسم آن قدر مردم را دوست داشتند که خداوند به ایشان عزت و سربلندی شهادت داد و محبوب همه ایران و جهان شدند. نکته ای که همه در مورد شهید سلیمانی به آن واقف هستند این است که ایشان از ابتدا در وادی چپ و راست و جناح بندی های سیاسی نبودند، ایشان دوست داشتند به مردم خدمت کنند، حال چه ملت ایران چه ملت مظلوم یمن و چه عراق باشد. ایشان در مسائل جناحی دخالت نمی کردند و می خواستند راهی را بروند و به عنوان یک سرباز ولایت پشت مقام معظم رهبری حرکت کنند. چه بسا در سخنرانی ها و در سایر مراسم نیز چندین بار گفته بودند که من سرباز ولایت فقیه هستم و نه متعلق به جناح چپ هستم و نه جناح راست و فقط سرباز ولایت فقیه و خادم ملت ایران هستم. ایشان در منطقه هم با سیاست مداران کشورهای مختلف آشنایی داشت.

حاج قاسم مردی برای تمام ایران است

فکر می کنید حاج قاسم سلیمانی فقط برای امنیت ایران می جنگید یا هدفی والاتر مدنظر داشت؟

ما همه امنیت منطقه را مدیون حاج قاسم و همه عواملی هستیم که با ایشان کار می کردند. خداوند به سه نفر عزت داد حضرت یوسف کجا بود؟ خدا او را عزیز مصر کرد. دیگری حضرت امام بود ایشان کجا زندگی می کردند و با چه گرفتاری هایی زندگی می کردند؟ ولی بعد به ایران آمدند و انقلاب کردند و خدا به ایشان عزت داد و شخصیتی ماندگار به نام امام خمینی (ره) در ذهن ایران و ایرانی ماندگار شد. سومین نفر حاج قاسم سلیمانی بود که در روستاهای کرمان زندگی می کردند اما خداوند به ایشان عزتی داد که تبدیل به حاج قاسم سلیمانی شدند، مردی برای تمام ایران. منطقه و جبهه مقاومت مدیون حاج قاسم سلیمانی هستند. انشاالله خداوند روح ایشان را با امیرالمومنین مشحور کند.

فکر می کنید با شهادت سردار سلیمانی راه ایشان پایان یافته است؟ چگونه مشی و راه سردار سلیمانی را ادامه بدهیم؟

راه حاج قاسم سلیمانی هیچ گاه تمام نمی شود، انشاالله به امید خدا طبق فرمایش مقام معظم رهبری راه ایشان را ادامه می دهیم و فلسطین را پس می گیریم. حاج قاسم زنده است و راه ایشان ادامه دارد. ما میلیون ها حاج قاسم داریم ولی حاج قاسمی که به دل ما نشسته بود از دست رفت.

حاج قاسم با بچه های شهدا مثل فرزندان خودش رفتار می کرد

آشنایی شما با شهید حاج قاسم سلیمانی چطور آغاز شد؟

من حاج آقا را خیلی وقت بود که می شناختم و دست بوس این بزرگوار بودم، در سوریه هم در خدمت ایشان بودم و بعد از آن خداوند به ما توفیق داد که بعد از به شهادت رسیدن حاج آقا بحث تشیع پیکر ایشان را برعهده بگیرم.

چه خصوصیات رفتاری در سردار سلیمانی پررنگ تر بود؟ آنطور که همه می گویند ایشان بسیار رئوف بودند؟

سردار سلیمانی بسیار خوش مشرب بودند ولی در کار بسیار جدی بودند. ما شبکه بی سیمی در منطقه داشتیم به نام «شبکه نشاط و سرگرمی» و بچه ها از پشت بی سیم حرف می زدند و شوخی می کردند، همیشه که جنگ نبود پنج روز عملیات داشتیم و ده روز استراحت می کردیم. بسیار دلسوز بودند و برای هر چیزی جان خود را می دادند. کاش همه رفتار حاج قاسم را با فرزندان شهدا می دیدند، بچه شهید مدافع حرم را مثل فرزند خود در آغوش می گرفتند. نمی دانم چه تعبیری برای این حجم از رافت مناسب است اما به نظرم زمان زیادی می برد تا بفهمیم ابعاد شخصیتی حاج قاسم سلیمانی چه میزان گسترده بود. شاید انقدر خوب بود که ما او را به این زودی از دست دادیم. شاید اگر شهید نمی شدند، شک می کردیم.

 

حاج قاسم اجازه نمی داد به سوریه بروم

خاطره ای از ایشان در عملیات ها به یاد دارید؟

من بخاطر شرایط کاری چندین سال حاج آقا را می شناختم. بهترین خاطره من این بود که ساعت 4.5 و 5 صبح در روز سال تحویل، سال 93 یا 94 که سرمای شدیدی بود در خیابان ایستاده و در شرایط کاری بودم. داعش گفته بود که می خواهد حاج قاسم را بزند و ما باید امنیت را در آن منطقه برقرار می کردیم. هوا به قدری سرد بود که چندین لباس را روی هم پوشیده بودم و با کلاه و شال تقریبا باز هم می لرزیدم، ماشینی را دیدم که از کنار من رد شد و کمی جلوتر از من ایستاد، جلو رفتم که بپرسم چه کسی است و برای چه موضوعی در این مکان است؟ حاج قاسم از ماشین پایین آمدند بغلم کردند آنقدر هیجان زده شدم که به سردار گفتم من نوکر شما هستم. من سرباز شما نیستم اما نیروی شما هستم و هر جا بروم می گویم بعد از مقام معظم رهبری فرمانده و آقای ما شما هستید. من را بغل کردند و عید را تبریک گفتند و از جیب خود دو تا ده هزار تومانی بیرون آوردند و به عنوان تبرک عید به من دادند و گفتند انشاالله موفق باشید، در آن لحظه گفتم آقا من با اجازه شما می خواهم به سوریه بیایم، گفتند همینجا خدمت کنی انگار سوریه است. اما من باز هم گفتم می خواهم بیایم و خادمی مدافعان حرم را بکنم، من دیگر حاج آقا را ندیدم تا اینکه بعدها من به سوریه رفتم و آنجا توفیق زیارت ایشان را داشتم.

در سوریه چه خاطراتی از سردار دارید؟

سال 95 در سوریه کاری داشتم و وارد خانه بنده خدایی شدم تا او را ببینم که یکباره وقتی در را باز کردم دیدم حاج قاسم سلیمانی با فرمانده لبنان نشسته است، سردار نگاهی به من کردند و به من گفتند به داخل بیا پسرم. من عذرخواهی کردم که در جلسه ایشان خلل ایجاد کردم و گفتم ببخشید من وارد جلسه شدم، نمی دانستم کدام اتاق بروم و به یکباره در را بی ادبانه باز کردم البته حاج قاسم گفتند اشکالی ندارد و بلند شدند و من را بغل کردند. 

زمانی که مجروح شدید سردار سلیمانی را ملاقات کردید؟

من در سال 94 در شهر بزرگ خانطومان مجروح شدم آن روز حاج قاسم به خانه ما آمدند، شهر آزاد شد و بچه های تهران و اصفهان در شهر مستقر بودند. حاج آقا به ملاقات من آمدند و گفتند جناب اسد سه بار به من زنگ زده است و پرسیده چه کسانی بودند که خان طومان را آزاد کردند؟ خان طومان مقر اصلی دشمن در جبهه النصره بود. حاج قاسم تاکید کردند که بشار اسد از ایشان خواسته تا فاتحان خان طومان را تشویق کنند. 

همه می خواستند خود را با تابوت حاج قاسم تبرک بدهند

می گویند از زمانی که پیکر سردار سلیمانی به کشور وارد شد 17 ساعت به طور مستمر در کنار تابوت ایشان بودید. از حال و هوای شهرها برای ما بگویید؟

بعد از شهادت سردار ما از ساعت دو بعداز ظهر در فرودگاه مشهد مستقر شدیم تا پیکر حاج آقا رسید، زمان زیادی را منتظر بودیم و قرار بود پیکر ایشان را اذان مغرب بیاورند  اما تا حدود یازده شب به طول انجامید.  من این توفیق را داشتم که در بحث کفن و دفن حاج قاسم به طور کامل حضور داشتم. در دانشگاه تهران ازدحام جمعیت آنقدر زیاد بود که نمی شد شهدای دیگر را به ماشین منتقل کرد و پیکر ها را بالای یخچال قرار دادیم. می خواهم از عزت و محبت و وحدت مردم ایران حرف بزنم که این مردم چقدر با وفا هستند. به خاطر دارم خانمی که محجبه هم نبود، می گفت فقط اجازه بدهید تسبیح را به تابوت حاج قاسم متبرک کنم. من شال و تسبیح او را به تابوت متبرک کردم، این خانم به قدری خوشحال بود که گریان صحنه را ترک کرد.

همان طور که اشاره کردید، یکی از بی مثال ترین مراسم ها از لحاظ جمعیت و شور مردم مراسم تشییع پیکر شهید سردار سلیمانی بود، شما در میان جمعیت حضور داشتید از حس و حال مردم در آن روز چیزی به یاد دارید؟

در صحنه پدری را دیدم که فرزند صعب العلاجش را آورده بود و می گفت فرزندم را به تابوت حاج قاسم تبرک کنید. من این پدر و بچه اش را 8 ماه بعد در جای دیگری دیدم. این مرد می گفت بچه من از شب تا صبح شهادت حاج قاسم ناله می کرد و در رخت خوابش دست و پا می زد و ما نمی دانستیم چه شده، می گفتیم نماز آیات بخوانیم شاید امشب زلزله می آید. ولی بعد از خبر شهادت متوجه شدیم بچه آرام شده و خوابش برده است. آرزوی من این است که عاقبت به خیر بشوم و یک روز حاج قاسم من را به بغل بگیرد و شفاعتم کند.

یادگاری از شهید سردار سلیمانی دارید؟

سردار یک انگشتر به من هدیه دادند اما من یک بزرگواری را بسیار دوست داشتم چون حاج قاسم این انگشتر را به من دادند و من طرف مقابل را بسیار دوست داشتم انگشترم را به او دادم. او برای زیارت سید الشهدا به عراق رفت و به سوریه برگشت اما شهید شد و با همان انگشتر حاج قاسم او را دفن کردند. برادر همسرش عکس تدفین او با همان انگشتر را نشان من داد. در ادامه خانواده این شهید مدافع حرم به دیدار مقام معظم رهبری می روند و آقا به آنها انگشتری هدیه می دهند. 6

نظر شما