به گزارش برنا؛ حجت الاسلام والمسلمین عبدالله محمدی عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در یادداشتی به مناسبت اولین سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی، به خلوص در کارها خصوصاً جهاد این اسطوره مقاومت اسلامی پرداخته است:
هر اندازه تاریخ پیشتر رود اختلاف میان تمدن الهی و تمدن مادی آشکارتر میشود. روزگاری این اختلاف برای بسیاری از افراد در حد شعار یا کلیگوییهای بدون مصداق جلوه میکرد. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، مدعی تازه نفسی برای ایجاد تمدن اسلامی پیدا شد. انقلاب اسلامی هیچیک از دوگانههای حاکم بر عرصه سیاست و فرهنگ را نپذیرفت و سخن از طرح سومی به میان آورد. نه دوگانه شرق یا غرب را پذیرفت و نه دوگانه سنّت یا مدرنیته، دین یا دنیا، عقل یا دین، علم یا دین و …. تمدن اسلامی با نگرشی جامع حقیقت انسان و جهان، دنیا و آخرت را مینگرد و بر همین اساس با تمام الگوهای بشری ارائه شده متفاوت است.
سردار حاج قاسم سلیمانی یکی از تربیت شدگان برجسته این تمدن است که تلاش کرد برتری فکر راقی و فاخر اسلام را بر رقبای بشری آن آشکار سازد. او را نباید در قامت یک ژنرال نظامی بلندپایه تفسیر کرد. بلکه باید او را مصداقی از مجاهد مخلص راه خدا دانست که الگویی متفاوت از جنگ نظامی ارائه کرد. بین یک جنگجوی شجاع و مبارز عرصه جهاد تفاوت بسیار است. جنگجوی شجاع غایت خود را در کشتن و کشته نشدن، آسیب زدن و آسیب ندیدن میداند. اما مجاهد، جنگ را نیز مصداقی از جهاد میداند و جهاد ماهیتی بسیار عمیقتر از جنگ دارد.
جهاد در اصطلاح دینی یعنی مبارزه با دشمن برای رساندن جامعه به کمال توحیدی. این مبارزه ابتدا از ساحت درون و مبارزه با نفس آغاز میشود و سپس به مبارزه بیرونی تسری مییابد. رسول اسلام (ص) پس از بازگشت از قتال، آن را مصداقی از جهاد اصغر شمرده و جهاد اکبر را مبارزه با طاغوت درون دانستند. مؤمن مجاهد پس از پالایش باطن، به عرصه جامعه پا میگذارد تا مظاهر شرک و طاغوت را از بین برده و توحید را اقامه کند. هر اندازه دامنه تأثیر و مأموریت یک رزمنده وسیعتر باشد، نیاز او به تهذیب نفس بیشتر است. تا آنجا که خداوند متعال بر پیامبر خویش که قرار بود بار تاریخ را به دوش بکشد، شب زنده داری را واجب و خواب او را اندک ساخت. چرا که مقدمات روحی این مبارزه در انس نیمه شب محقق میشود. (سوره مزمل) و حضرت روح الله (ره) مناجات شبانه را شرط لازم شمشیر زدن در روز دانست. (تفسیر سوره حمد) بنابراین شجاعت جهادگران موحد برآمده از تقویت رابطه معنوی با خدا و نفی استقلال از اسباب مادی است، نه برخاسته از تهوری غیرعقلایی.
از سوی دیگر مظاهر طاغوت و شرک، اعم از طاغوت سیاسی، طاغوت فرهنگی، طاغوت اقتصادی و … هستند. مؤمن موحد خود را موظف به مبارزه با تمام مصادیق شرک میداند و هیچ مرز جغرافیایی یا ساختاری وظیفه او را محدود نمیکند. او تقسیم کارها را مقدمه برای پیشبرد منظم تر امور می بیند، نه بهانهای برای شانه خالی کردن از مسئولیت در دیگر حوزهها. از این رو هر زمان و مکان را با تکلیف خود نسبت به آن معنا میکند. یعنی در هر زمان و مکانی تکلیف من چیست؟
از سوی دیگر برای کسی که قصد اقامه توحید دارد، لازم است فهم عمیقی از دین، اولویتهای آن، توانمندیهای نظری و عملی خود داشته باشد. بر همین اساس نیروی مجاهد قبل از ورود به فعالیت اجتماعی، آشنایی با مبانی نظری دین را وظیفه خود میداند تا مبادا در اثر خلط اولویتها یا جهل به حقایق دینی، ناخواسته به دین ضربه بزند. امور یادشده یعنی دین شناسی عمیق، تهذیب نفس و تکلیف مداری جامع نگر محدودیت ندارند و مؤمن مجاهد هر روز خود را در این عرصهها قویتر میسازد.
حاج قاسم سلیمانی الگویی از رزمنده الهی بود. دیده بارانی، خلوت و تهذیب، بی رغبتی اش به دنیا؛ از او شیفتهای بی قرار شهادت ساخته بود که در لباس بدن مادی قرار و ثبات ندارد. لباس رزم و لباس خادمی اهل بیت (ع) را یکی میدانست. مردم را عیال الله دیده و از این رو به آنها عشق میورزید. هیچیک از اینها شعار و تصنع نبود. او حتی در اوج جنگ سوریه نیز مراقب بود به اموال و خانههای تخلیه شده مردم، آسیبی نرسد و حتی برای یکی از آنان نامه نوشت و نام و تلفن خود را باقی گذاشت تا حق الناسی بر گردنش نماند.
وی خود را مستغنی از مطالعه دینی و مراجعه مستمر به عالمان دین نمیدانست و همواره ارتباط شاگردی خود با ایشان را حفظ میکرد. مرز او در مبارزه، مرز ایمان و کفر بود نه مزر جغرافیایی. او دامنه مأموریتش را دائرمدار نیاز امت تعریف میکرد. خواه جبهه نظامی برون مرزی باشد، خواه سیل خوزستان، یا شرکت در یادواره شهدا و انتقال فرهنگ مقاومت به نسل جوان یا دلجویی از فرزندان شهدا.
سردار دلها جامعیت را از امامانش آموخته بود و در وجود خود نمونه¬ای از آن را محقق ساخت. تا آنجا که کم کاری برخی مسئولین در عرصه بین الملل را هم جبران میکرد و بر دیدگاه مقامات سوریه، روسیه، عراق و… اثرگذار بود. او توانست شیعه و سنی را در یک جبهه گردهم آورد.
اکنون روشن میشود چرا حاج قاسم را باید مجاهدی مخلص شمرد نه صرفاً جنگجویی شجاع. کدام ژنرال نظامی میتواند اینگونه دلهای اقشار مختلف را فتح کند، آن گونه که هنوز یادش چشمان امت موحد ایران، عراق، سوریه، لبنان و … را نمناک میسازد؟!