صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

ماجرای بخششی که کمک‌های مومنانه را دلچسب‌تر کرد

۱۳۹۹/۱۰/۲۶ - ۱۳:۵۰:۰۹
کد خبر: ۱۱۲۰۹۴۷
رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) منطقه یک یاسوج یکی از شیرین‌ترین روزهای مدیریت خود در خدمت به محرومان را روایت‌گری کرد.

به گزارش خبرگزاری برنا از استان کهگیلویه و بویراحمد؛مصیب حیدری رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) منطقه یک یاسوج  یکی از شیرین‌ترین روزهای مدیریت خود در خدمت به محرومان اشاره کرد و گفت: این طرح در استان به بازدید از منزل مددجویی در قالب طرح مفتاح الجنه برمی‌گردد.

حیدری با خوشحالی تمام از بازگشت خود وهمراهانش از طرح مفتاح الجنه چنین گفت: در روز چهارشنبه هفته گذشته که به همراه آقای فضیلت‌فر مسئول مرکز نیکوکاری امام رضا و حاج آقای خرام با هدف بازدید یکی از منازل  ایتام جهت اجرای سقف خانه با مشارکت مرکز نیکوکاری راهی روستای فیروزآباد شدیم، در ابتدا با مقداری خوراکی از طریق کمیته امداد و مرکز نیکوکاری امام رضا (ع) به منزل مورد نظر رفتیم.

پس از احوالپرسی و بررسی مشکلات خانواده و درد دل با ایتام متوجه دردی عمیق در چهره مادر و فرزندان شدیم که به ظاهر مشکلاتی داشتند و پس از سوال و جواب مکرر متوجه بدهی خانواده به مغازه محله بنام آقا علمدار شدیم.

 پس از تحویل مقداری آذوقه از جمله برنج، روغن، مرغ، قند، ماکارونی، سویا و زیباتر از همه اینها بسته گوشت اهدایی که از طریق دفتر آستان قدس رضوی توسط دوستان و بزرگوارانی که ما را همراهی می‌کردند چیزی که بیش از همه نظرم را به خود جلب می‌کرد عکس بارگاه منور حضرت علی ابن موسی ابن الرضا(ع) بود که بر آن نقش بسته بود.

با این احوال احساس شوق و سبکی به من دست داد و یک لحظه با تمام وجود دلم لرزید، در هر صورت آن مقدار آذوقه را تحویل دادیم و به درد دل فرزندان گوش جان سپردیم و هدیه ای معنوی هم شامل چند جلد کتاب تحویل کودکان محروم از نعمت پدر دادیم.

نهایتا به همراه آن خانواده از خانه مجاور که در حال احداث بود و تا به حال تکمیل نشده بود، بازدید کردیم که مسئول مرکز نیکوکاری هم قول دادند که با هم افزایی با این نهاد و با کمک گروه جهادی به زودی نسبت به تکمیل اقدام می کنند. در ادامه از آن خانواده خداحافظی کردیم.

آدرس مغازه‌ای که خانواده به آن بدهکار بودند را گرفتیم و با هدف اینکه مقداری از بدهی را پرداخت کنیم به سوی مغازه در روستا رهسپار شدیم.

از دو مغازه کوچک که گذشتیم به  سوپری آقا علمدار رسیدیم و از ایشان حساب دفتریش را طلب کردیم که با خوشرویی دفتری آورد مثل اینکه تمام حسابش دفتری بود و کل روستا نزد وی حساب داشتند.

مرد با توکل و نیکوکاری به نظر می‌رسید، سراغ حساب خانواده یتیم را گرفتیم دفتر را آورد و به ما نشان داد تا مبلغی افزون بر یک میلیون و هشتاد هزار تومان خانواده قرض داشته‌اند.

آقای فضیلت با خوشرویی و خنده به مغازه دار گفت که می‌خواهیم امروز همگی به بهشت رهسپار شویم آیا همراهم می‌کنی که مشهدی علمدار در جواب گفت؛ کی بدش می‌آید، در نهایت بعد از کلی گفت‌وگو و صحبت و شوخی ابتدا به آقا علمدار گفت آیا حاضری مقداری از بدهی خود را ببخشی تا بخشی از بدهی صفر شود.

مغازه‌دار با صفا و مومن گفت من هم کمکشان کرده‌ام و باز هم کمک می‌کنم که بعد از تمامی صحبت‌هایی که میان ما و آنها رد و بدل شد هر کس دست به جیب شد و در نهایت در جیب همه ما مبلغ ۷۰۰ هزار تومان جفت و جور شد و آقا علمدار هم با خوشرویی و گشاده دستی و صفایی که داشت روی ما را گرفت و ۳۸۰ هزار تومان باقیمانده را بخشید.

در آن لحظه چنان خوشحال شدم که واقعا توصیفش برایم وصف ناپذیر است آن قدر خوشحال شدم که به سختی جلوی اشکهایم را گرفتم و خدا را شکر کردم که به این سادگی با لطف خداوند و همکاری این برادران نیکوکار توانستیم در یکی از روزهای خدا دل یک خانواده یتیم با ۶ نفر عائله را شاد کنیم و در نهایت با تشکر ویژه از آقا علمدار خداحافظی کردیم.

این چیزی نبود جز عنایت خاص خداوند که شامل حال این بندگان خدا شد، به امید ظهور حضرت حجت و روزی که هیچ نیازمندی در کشور و جامعه اسلامی نباشد.

 

نظر شما