به گزارش برنا، افسر اسدی در گفتوگو با سومین شماره فجرنامه از تجربه بازی در این فیلم، جایزهای که گرفت و حالوهوای سینمای ایران و جشنواره فجر در آن سالها گفته است.
خانم اسدی، فضای سینمای ایران در سالهای فعالیت شما، بهخصوص دورانی که برای فیلمهایی که بازی کردید نامزد و برنده جایزه شدید، چطور بود و در مقایسه با وضعیت فعلی سینما چه وجوه تمایزی داشت؟
من سالهاست از سینما فاصله گرفتهام، حالوهوای آن را نمیفهمم و به آن ناآگاهم. بنابراین قضاوتی درباره آن نمیتوانم داشته باشم. اما درباره آن سالها باید بگویم بعد از انقلاب که سینمای سابق شستوشو داده شد و این هنر به گونهای دیگر رشد کرد، یک دهه خوب و آبرومندانه در سینما به وجود آمد که کارنامه درخشانی داشت. این را به این دلیل که خودم در آن سالها فعالیت میکردم و جایزه گرفتم، نمیگویم. از همه وجوه این مسئله و تفاوت کاملا مشهود است و فکر میکنم از هر کسی بپرسید، این نظر را تایید خواهد کرد.
شما در دهه 60 و 70 در سینما فعالتر بودید، اما بعد از چند سال حضورتان در فیلمها کمرنگتر شد. این اتفاق دلیل خاصی داشت؟
من به طور کلی بعد از «روسری آبی» خیلی کم کار کردم و اگر هم بازی کردم، آثار چندان برجستهای نبودند و در واقع کارهای کوتاهی بودند که علاقه چندان زیادی به هیچکدام از آنها نداشتم. اما گاهی اوقات آدم ناگزیر میشود کاری را انجام دهد که خیلی هم موافقش نیست.
دلیل فاصله گرفتنتان از سینما بعد از «روسری آبی» چه بود؟
شاید کمی عجیب باشد، اما باید بگویم بعد از «روسری آبی» انگار طلسمی برای پیشنهاد کار خوب به وجود آمد و من تا مدتها پیشنهاد کار خوب و قابل توجهی نداشتم. این مسئله برای خودم کمی برخورنده هم بود. بعد از مدتی دلسردیهایی هم به وجود آمد و از طرف دیگر، کیفیت کارها آنقدر نازل شده بود که من ترجیح دادم عطای حضور در برخی از کارها را به لقایش ببخشم و هرازگاهی در کاری کوتاه بازی کنم. البته نمیگویم حضور در همه آن کارها از روی اجبار بودند، چون بههرحال بازی کردم، اما به هیچ عنوان دلخواهم نبودند.
فضای جشنواره فیلم فجر و سینمای ایران در سال 68 که فیلم «عبور از غبار» را بازی کردید و برای آن جایزه گرفتید، چطور بود؟ تجربه همکاری با یک کارگردان زن در آن سالها برایتان چگونه رقم خورد؟
به قول شما یکی از نقاط متفاوت در فیلم «عبور از غبار» حضور کارگردان خانمش بود که قبل از این فیلم هم آثار باارزشی ساخته بودند و باعث شده بود حضور من در این فیلم خوشایند باشد. بازی در «عبور از غبار» باعث شد من با خانم درخشنده در این فیلم همکاری داشته باشم که علاوه بر خود فیلم که دوستش داشتم، تجربهای جالب بود.
شما در سال 68 و در هشتمین دوره برگزاری جشنواره فجر جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل را برای «عبور از غبار» گرفتید. این جایزه چه حسی برایتان به همراه داشت؟
یادم است در همان سال که جشنواره فیلم برگزار میشد، زمانی که دوستان بازیگر، همکاران و اطرافیان من برای تماشای فیلمهای مختلف میآمدند و فیلم من را هم میدیدند، همه عزیزان و همکارانم متفقالقول میگفتند امسال جایزه به تو تعلق میگیرد. همین پیشبینیها من را امیدوار کرده بود که جایزه را میبرم، چون از زبان همه میشنیدم و همین موضوع که بازی من به جز برگزارکنندگان جشنواره و داوران آن، مورد توجه طیفهای گسترده مردم و همکاران خودم قرار گرفته، باعث دلگرمی بود، چون احساس میکردم کار تاثیرش را روی مخاطب گذاشته است. جالب است، حتی آنهایی که من را خیلی هم نمیشناختند، تشویقم میکردند. قبل از اینکه جایزه را بگیرم، با توجه به احوال موجود، خودم هم فکر میکردم که این جایزه از آن من خواهد بود.
فارغ از بحث جایزه خود این فیلم چه جایگاهی در کارنامه حرفهای شما دارد؟
علاوه بر نقش، که رلی خاص و با ویژگیهای جذاب برای هر بازیگری بود، فیلمنامه هم قوی، درست و برای من قابل قبول بود. فیلمنامه خوب باعث میشود کلیت یک اثر قابل قبول و شسته و رفته دربیاید و این قضیه درباره فیلم «عبور از غبار» هم صدق میکرد و به نظر من این کار همه ویژگیهای یک اثر خوب را داشت. نقش هم اگرچه کوتاه اما نقشی خوب و تاثیرگذار بود. خانم درخشنده پیش از این فیلم هم نشان داده بود در این فضا بهدرستی کار میکند و موقعیتهای چنین فضایی را بهخوبی میشناسد. «پرنده کوچک خوشبختی» که دختر کوچک قصه نمیتوانست تکلم داشته باشد، یک تجربه دیگر خانم درخشنده در این زمینه بود که آن هم مورد توجه قرار گرفت. در «عبور از غبار» هم زندگی کسی که بیمار شده و با زبان اطرافیانش آشنایی زیادی ندارد، دستمایه قصه فیلم قرار گرفته بود، اما زبان بینالمللی مهر و محبت بین شخصیتهای فیلم ردوبدل میشد و باعث ارتباط برقرار کردنشان با یکدیگر بود. برای من حضور در این کار در کنار تمام ویژگیهایش، این جذابیت را هم داشت که به زبان مادری صحبت میکردم.
در سالهای ابتدایی، در ابتدای دهه 60 که سینما پس از انقلاب شکل و شمایل تازهای به خود گرفته بود، فضا برای حضور زنان در سینما به چه شکل بود؟
فضا برای حضور بانوان در سینما در آن سالها هم فضای مطلوبی نبود، اما برای شخص من به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم مشکل یا چالشی پیش نیامده بود. به عقیده من به همان اندازه که آن سالها فضای مطلوبی برای زنان وجود نداشت، الان هم همینگونه است. اما شاید آن موقع به دلیل اینکه از یک فضای دیگر وارد فضایی جدید شده بودیم و امنیت و اعتبار تازهای در کل سینما به وجود آمده بود، شرایط بهتر بود. در واقع بعد از انقلاب سینمای ایران وارد فضایی شده بود که از فیلمفارسی فاصله گرفته و با قاطعیت میتوانم بگویم آبرومندانه شده بود. همه این موارد دست به دست هم داده بودند تا برای مثال، من به عنوان یک بازیگر بتوانم انتخابهای سنجیدهتر و متنوعتری داشته باشم.
خاطرتان هست هشتمین دوره جشنواره که شما در آن برگزیده شدید، با چه حالوهوایی برگزار شد و شکل و شمایل برپایی این رویداد چه تفاوتی با سالهای اخیر کرده است؟
شاید برایتان جالب باشد بگویم جشنواره سال 68 تنها شامل جایزه سیمرغ که جایزه معنوی بود شده بود و برای اولین بار در کل تاریخ برگزاری جشنواره جایزه نقدی از آن حذف شده بود. در هیچیک از سالهای قبل و بعد از آن دوره این اتفاق نیفتاد و علاوه بر سیمرغ جوایز دیگری مانند سکه و ماشین هم به برگزیدگان تعلق میگرفت. اما نمیدانم چرا آن سال شانس اینطور با من یاری کرد و تنها یک سیمرغ از آن جشنواره برای من به یادگار باقی ماند.
این موضوع اعتراض برگزیدگان را در پی نداشت؟
من یادم نمیآید، شاید هم کسی معترض بود، اما حرفی زده نشد. اساسا در آن سالها شرایط مثل حالا نبود. من یادم نمیآید، چه درباره این موضوع چه جایزه گرفتن و نگرفتن، حرف و حدیثی زده شده باشد، یا جنجال و چالشی در این مورد به وجود آمده باشد. اما در سالهای بعد این موارد و سروصداها درباره جایزه دادنها و غلط بودن داوریها پیش آمد.