به گزارش برنا؛ 45 سالگی و 43 سالگی وقت رفتن نیست؛ مساله مهم این است که دیگر میناوندها و انصاریانها زنده باشند و حداقل قدرشان دانسته شود. وقتی بزرگان فوتبال درباره این سفر کردهها، صحبت میکنند، وقتی فیفا و ایافسی تسلیت میگویند، یعنی آنها آدمهای کوچکی نبودند.
همیشه یک رسم غلط و نانوشتهای هست که تا وقتی در بهت و ناباوری یکی از عزیزان شناخته شده کشور را به دستان خاک میسپاریم، یادمان میآید باید برایش زادروز و سالگرد بگیریم. برایش قلمها بزنیم و چهها که در مورد فضائل اخلاقی و فنی او بگوییم. تازه یادمان میآید او که رفت، که بود و چرا رفت!
رسم نادرستی که باعث شده وِرد زبانمان شود این جمله «پهلوان زنده را عشق است»؛ این قدر این جمله را تکرار کردهایم که خود نیز باورمان شده آنهایی که هستند و تیتر میشوند را باید فقط دریابیم و بس و آنهایی که گوشه عزلت میگیرند و منزوی میشوند، فقط باید بعد از فرو بستن چشم از این دنیا یادشان باشیم.
سالهای سال حتی روزهایی که نسل جدیدی از ورزشکاران روی کار آمده، فقط به صورت تکراری و خسته کننده، از خاطرات خاک خورده بگوییم و تمام. بعد عدهای پیدا میشوند تا خیابانی را بنام میناوندها و انصاریانها بکنند! به راستی ما ایرانیها چرا اینگونه هستیم؟
کارهایی که بعد از فوت امثال میناوندها و انصاریانها میشود، نوش دارو بعد از مرگ سهراب است. هر چند باید بپذیریم سیستم جامعه این چنین است و این فرهنگ را باید از خود دور کنیم. پهلوان زنده را عشق است! یعنی اینکه به پهلوانان گذشته کاری نداریم که شاید به معنی از یاد بردن پیشکسوتان گذشته است. این همه بیاخلاقی در ورزش وجود دارد و کسی نیست که به آن رسیدگی کند اما همین که یک بازیکن فوت میکند، همه ناگهان به یادش میافتند که خیابانی را به نام آن کنند!
فراموشی نسل سوخته دهه شصتیها
پهلون زنده را «کی» عشق است!؟ آیا این عشق شما به پهلوان زنده زمانی است که او فوت کرد!؟ چه کسی از رضا عباسی هافبک اسبق تیمهای ماشینسازی و راهآهن یاد میکند؟ چه کسی به یاد بیوک وطنخواه جوانترین مربی بوده که تیم پرسپولیس را قهرمان جام تخت جمشید کرد، سراغی میگیرد؟
مدیران دو باشگاه استقلال و پرسپولیس از حضور پیشکسوتان نگرانند. این دو باشگاه جواب دهند پیشکسوتانشان کجا هستند و چگونه امرار معاش میکنند؟ آیا باشگاه استقلال پول پورحیدری را پرداخت کرد؟ آیا میدانید اکبر کارگرجم کجا زندگی میکند و وضعیتش چگونه است؟
آیا فدراسیون فوتبال ما از ملیپوشان اسبق سراغی میگیرد؟ نکته مهم این است برنامهای که برای برگزاری یک بازی دسته سه در نظر میگیرند به مراتب منظمتر از سراغ گرفتن از پیشکسوتان است! فوتبالیستهای دهههای ۵۰ و ۶۰ و بخصوص نسل سوخته دهه شصتیها اکنون به فراموشی سپرده شدهاند. روزگاری ۱۰۰ هزار نفر برای این چهرهها فریاد میکشیدند و اما در حال حاضر اینها یک نفر هم نمیبینند که به احترامشان بایستد و به پاس آن همه تلاش حمایتشان کند. دردناک است برای ورزشکار و هنرمندی که محبوب بوده و حالا کنار رفته و فراموش شده است.
غریب، درمانده و خانهنشین
روزگار نشان داده اگر هنرمند یا ورزشکار ممتازی هم باشی، اما زمانه خوب پیش نمیرود؛ آنها که وظیفه حمایت و همراهی در روزهای سخت را دارند نیز در چنین مواردی دچار فراموشی میشوند.
تأسفبار است که هنرمند و فوتبالیست برجسته دیروز، غریب، درمانده و خانهنشین شود. نسل امروز احتمالاً به یاد ندارد که در سالهای نه چندان دور، عشق به پیراهن باارزشترین نکته برای یک ورزشکار بود. دورانی که در فوتبال مانند امروز پول نبود و بهترین ورزشکاران ما به عشق پیراهن و هوادار به میدان میرفتند.
نسلی که امروز برخی بیمار و برخی افسرده در گوشهای روزگار میگذرانند، نیاز به حمایت و توجه دارند. امیدواریم درگذشت تلخ و دردناک مهرداد میناوند و علی انصاریان تلنگری باشد بر مسئولان که حداقل ورزشکارانی که خانهنشین شدهاند را فراموش نکنند.
بختیاریزاده: جامعه، قدردان نیست
سهراب بختیاریزاده کاپیتان سابق استقلال رابطه خوبی با مهرداد میناوند داشت و هنوز نتوانسته مرگ دوست و به قول او، برادرش را باور کند. وی با انتقاد از شرایط جامعه میگوید: «جامعه ما استعدادکش است و قدر کسانی که در جامعه تاثیرگذارند را نمیدانیم؛ وقتی آنها را از دست میدهیم، شروع به استورهسازی میکنیم. اینکه بگوییم نامدار و قدرشناس بود و ... اینها دردی را دوا نمیکند. ما چیزی که داریم باید قدرش را بدانیم. اینها من را عذاب میدهد.»
حاجرضایی: سرچشمه خراب است
امیر حاجرضایی پیشکسوت و کارشناس فوتبال ایران در این رابطه گفت: «اگر فوتبال را کنار بگذرایم، در جامعه ما اگر جایی خونریزی شدید بوده، آمدهاند با چسب زخم جلوی خونریزی را بگیرند! در فوتبال آمدند تمهیداتی را اندیشیدند که میشود کارهای فرهنگی انجام داد! در یک دوره آمدند و گفتند در هر مسابقه به بهترین بازیکن یک هدیه دهیم و به بهترین بازیکن اخلاق هم یک جایزه!
آیا این شد یک راهکار برای کارهای فرهنگی؟ یعنی شما به آنها یک موبایل که آن زمان ۳۰۰ هزار تومان ارزش داشت را به بازیکنی میدهید یک میلیون تومان دستمزد میگرفت. به نظر شما این برای او ارزشی دارد؟ این میشود کار فرهنگی!؟»
مربی اسبق تیم ملی تصریح کرد: «میخواهم به شما بگویم سرچشمه خراب است؛ جامعه به رهبران اندیشه نیاز دارد و جامعه فوتبال ما به رهبرانی نیاز دارند که اندیشمند، باسواد و پاکدست باشند و بتوانند در حوزه کاری خود، در مسائل فرهنگی به خوبی عمل کنند. اکنون بیش از یک دهه است که فوتبال ما از این مسائل دور بوده و بسیاری از بازیکنان شرایط مالی بدی دارند.
من با رضا عباسی در تیم ماشینسازی همبازی بودم. او یکی از هافبکهای خلاق دوران خود بود که اگر در این دوره حضور داشت بدون تردید دستمزدش سر به فلک میزد. نمونههای زیادی داریم که اکنون تنشان بیمار است و جیبشان خالی! حتی پول داروی خود را ندارند که بدهند.»
حاجرضایی یادآور شد: «در ورزشگاه آزادی جلوی بهترین فوتبالیستهای ما را گرفته و راه ندادهاند! در واقع آنها را نمیشناسند. آیا برای فدارسیون فوتبال کاری داشت که ۱۰۰ کارت برای ملیپوشان سابق خود صادر کند تا آنها بتوانند راحت وارد ورزشگاه شوند و بازی را ببینند؟
هنوز فراموش نکردهایم آقای حسین کازرانی در تلویزیون گفت، هرگز دیگر بازیهای تیم ملی را نگاه نمیکند، چون در ورزشگاه به ایشان توهین کرده بودند. او بازیکنی بود که در جام جهانی بازی کرده و افتخارات زیادی با پیراهن تیم ملی و باشگاهش بدست آورده؛ اینها را گفتم تا به شما بگویم این یک برهوت است!
به دنبال یادگیری نیستیم
وی افزود: یک برهوت از بیتوجهی، یک برهوت از کم دانستن یا نا دانستن؛ اینها همه به یکدیگر وصل است؛ شما نگاه میکنید، سیستم فوتبالی ما همینگونه است. خبری را میخواندم که بوی مهندسی انتخابات (ریاست فدراسیون فوتبال) میآید. رئیس هیأت فوتبال کیش را عوض میکنند؛ به سرعت در جاهای دیگر کارهای دیگر انجام دادهاند که حالا به صورت آشکار ننوشتهاند. اگر این افراد دنبال مهندسی انتخابات هستند و منظور خاصی دارند، چگونه میتوانند به کم کردن این معضلاتی که من و شما درباره آن صحبت میکنیم کمک کنند.
خودشان معضلند و مشکل هستند. چه کسی آنها را حل کند؟ برای یک صندلی چقدر دعواست! اگر نیت، خدمت است، اگر قصد این است که عاشق وطن هستید، این که دعوایی ندارد! مسیر خود را ساده میروید با وجدانی پاک، اگر رای آوردید مبارکتان باشد، نیاوردید باز مبارکتان باشد؛ چون نیتتان پاک بوده اما اگر دنبال مسائل دیگری هستید، چگونه باید بیاییم درون لایههای زیرین این فوتبال و انتظار داشته باشیم آن مربی این کار را نکند؛ آن تماشاگر آن کار را نکند؛ آن فحاشیها نباشد؛ آن بیادبیها نباشد و یا آن نوع ادبیاتی چه پیش و چه بعد از بازی در کنفرانسهای مطبوعاتی وجود نداشته باشد و قص علی هذا.»
وی ادامه داد: «ما به دنبال یادگیری نیستیم. بخشی از ما نشسته و میگویند بلد هستیم. بعضی از مصاحبهها را میخوانم حیرتزده میشوم. اینها چه میگویند!؟ برای من نامفهوم است. یک آقایی مربی یک تیم مطرحی شده بعد میآید حرفهایی میزند و این حرفها در جامعه پخش میشود. این یعنی چه؟ مثلاً میخواهی چه چیزی را بگویی؟ ساوتهمپتون ۹ گل از منچستر یونایتد خورد، اما ببینید سرمربی آلمانیاش چه میگوید؟ ما باید این دیدار را فراموش کنیم. شاید بتوان گفت که داور در این دیدار تقریباً تیمش را نابود کرد. دقیقه ۲ بازیکنش را اخراج و دوباره در نیمه دوم یک بازیکن دیگرشان را اخراج کرد.
مربی این تیم هیچ اعتراضی نکرد و گفت، بعد از کارت قرمز دوم، هر حمله آنها یک گل بود. دو نفر کمتر در برابر چنین تیمی سخت است. من چند بازیکن جوان روی نیمکت داشتم و میخواستم اولین بازی آنها را در اولدترافورد انجام دهم. اما وقتی دیدم چه اتفاقی افتاده، ترجیح دادم آنها را بیرون نگه دارم. تفاوت را نگاه کنید. پذیرفتن ۹ گل توانش سخت است. نمیگویم مربیان ما مثل آنها شوند و حقیقت این است که هرگز مانند آنها نمیشویم.»
پیشکسوت فوتبال گفت: «بنده امیر حاجرضایی به این انتخابات فدراسیون فوتبال خوشبین نیستم و کنارش یک آرزویی دارم. اشتباه کرده باشم و این بدبینی من تحقق پیدا نکند اما با توجه به تجربهام، مطالعاتم و بسیاری موارد دیگر، خوشبین نیستم. این مسائلی که شما میگویید در واقع زیرمجموعه همین فوتبال است که دارید میبینید. ما مردمانی احساسی هستیم و آن حسی که مردم دارند گاهی حالت بد پیدا میکند رعایت نمیکنند جلوی بیمارستانی که حال همه بد هست یک شخصی میآید با یک چهره سرشناس تقاضای عکس میکند؛ این چیزها خوب نیست؛ ما باید درک کنیم در چه شرایطی هستیم و این بخش مردم هستند که احساس دارند و همیشه میآیند، هرچه دارند و ندارند را میگذارند وسط کار و با خلوص نیت هم میآیند.
از وضعیت فوتبالیستهای سابق خبر دارید؟
وی ادامه داد: اما روی سخن من با آنهاست که قدرت، امضاء، میز و صندلی دارند؛ شما کجایید؟ یا کجا هستید که این همه فوتبالیست روی تخت بیمارستان نیستند اما دارند در بدترین شرایط زندگی میکنند. کسانی که پیراهن تیم ملی بر تن کردهاند. یعنی این نیست که همه فوتبالیستها واقعاً تقاضای مالی داشته باشند، فقط یک حالی از آنها بپرسید!»
حاجرضایی افزود: «جزوهای به من داده بودند بنام سند چشمانداز صد ساله فوتبال ژاپن؛ بخشی از آن این بود که همه بازیکنان، مربیان و دستاندرکارانی که از فوتبال درآمد دارند نیم درصد از درآمدشان را باید بریزند به یک حساب که آن پول هزینه فوتبالیستهایی شود که در دهههای گذشته بازی کردهاند و پول آنچنانی نبوده و حالا بیمارند؛ خانه ندارند؛ مستاجرند و پول اجاره را ندارند بپردازند.
به جز کمکهای دولتی فدراسیون فوتبال ژاپن، برای آنها چنین ایدهای را در نظر گرفته که نیم درصد باید به این حساب ریخته شود! برای من چه کسی این کار را میکند؟ در اینجا الان دستمزدها فوقالعاده بالاست، البته من نگرانم اگر روزی این قانون اجرا شود، آیا این نیم درصد به دست صاحبان اصلی آن میرسد!؟
«درد ما یکی و دو تا که نیست؛ یک چیزی خوشحالم میکند و آن اینکه در این شرایط کرونا، تنگدستی و گرفتاریهای مردم، فوتبال باعث شادی یک عدهای میشود. حداقل یک چیزی دارند که کمی دلگرمشان کند. ای کاش و ای کاش کسانی که این فوتبال را میگردانند کمک میکردند مردم بیشتر شاد شوند. شما آمدید این کار را بکنید اما بخشی از شما، فقط خودتان را شاد کردید، اصلاً مردم را شاد نکردید!»