به گزارش خبرگزاری برنا در اصفهان؛ پویانماییِ روح که به کارگردانی پیت داکتر که در والت دیزنی میکچرز در سال 2020 منتشر شد یک اثر در ژانر ماجراجویی، فانتزی-کمدی و درام است که بهطور خاص به موضوعاتی چون تناسخ و کارما، ارواح سرگردان، جهان های موازی و وجود چاکرا پرداخته است که هیچکدام مستند به دلیل عقلی و نقلی متقن نیست و مخاطب را در حالت سرگردانی و حیرت قرار میدهد. نقد و واکاوی این موضوعات نیازمند کاوشهای عمیق علمی است لیکن در یک پرونده مختصر کوشش شده با تلاش کارشناسان متخصّص به این موضوع پرداخته شود و از منظر معارف قرآنی، کلامی و فقهی مباحث مطرحشده بررسی شوند. مطالعه دقیق و تمام پرونده ضروری است و در صورت تمایل و علاقه میتوانید منابعی که از آنها یادشده است را به دست آورده و مطالعه نمایید.
لازم میدانم از کارشناسان محترم دفتر تبلیغات اسلامی آقایان جواد حیدری، یزدان رضوانی، مهدی وزنه و امیر صالحی که در تنظیم این بیانیه همت گماردند تشکر و قدردانی کنم و اجر ایشان را از خداوند متعال خواستارم.
حجتالاسلاموالمسلمین محمد قطبی
رئیس دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان
معرفی پویانمایی
روح، یک پویانمایی رایانهای در ژانر ماجراجویی، فانتزی، و کمدی–درام به کارگردانی پیت داکتر ساختهی پیکسار است که توسط والت دیزنی پیکچرز در سال ۲۰۲۰ منتشر شد.داستان فیلم (soul) روح؛ با معلم موسیقی سرخوردهای آغاز میشود که در تحقق اهداف و آرزوهایش شکستخورده و بهجای تبدیل به ستارهی جاز شدن حالا مسئول تربیت تعدادی بچهی بیاستعداد و بیعلاقه به موسیقی است. در ابتدا به نظر میرسد که ما روایتی از تلاش یک مردِ سیاهپوست برای رسیدن به آرزویش را شاهد هستیم. خیلی زود اما مسیر داستان عوض میشود و منظرهی تازهای پیش رویمان گسترده میشود.در مسیری که شخصیت اصلی فیلم «جو گاردنر» طی میکند و در این مسیر با روحی که با شمارهی 22 خوانده میشود، اتفاقات متعددی را تجربه میکنند و آموزهها و عقاید گوناگونی را به مخاطب و بیننده القاء میکنند.در این نوشتار درصدد پرداختن به تمام ابعاد و زوایای این انیمیشن نیستیم و بهصورت اختصار و با اولویت موضوعات اعتقادی و کلامی سعی میشود نگاه واقعبینانهای به بینندگان و مخاطبین داده شود تا با برخی از مطالب غیرعلمی و غیرعقلانی آشنا شوند و نگاه اسلام عزیز را راجع به این موضوعات فهم کنند.
مفاهیم: تناسخ و کارما، ارواح سرگردان، جهان های موازی و وجود چاکرا بهوضوح در این انیمیشن؛ مسلّم و قطعی انگاشته شده است درحالیکه هیچگونه دلیل و مستند عقلی و یا علمی نداشته و صرفاً بهصورت یک ادعا و تئوری بدون مبنا و توسط برخی مدعیان معنویت مطرحشده است.
1. بررسی تئوری تناسخ و کارما
دشمن از دشمنی خود دست برنداشته و از هر فرصت و با هر حیله و بهوسیلهی ابزارهای مختلف، درصدد تضعیف جبههی حق و تقویت لشکر کفر و نفاق و جذب نیرو برای پادگان شیطان است.اگر امروزه خود را «قوی» نکنیم، جسممان اسیر کرونا میشود و روح و جانمان زندانی «جهل و خرافه».آموزههایی که قِدمت آنها به قبل از اسلام برمیگردد و سر به بالین توهم و خیال نهاده را در دستگاههای مختلف موسیقی و با نُت های جذاب بزک میکنند و ماهوارهها را که شایستهی نام «مارواره» میباشند را فرامیخوانند و البته مسنجرها و پیامرسانها، نقش محوری پشتیبانی را بر عهده میگیرند و ساختن انیمیشن و فیلم و سریال از تاکتیکهای مسلم آنهاست تا «عقیده» و «ایمان» مدافعان حرم و حریم مستضعفان را فاسد کنند.چاره کار، اطاعت از فرمانده است که دستور دادند: «باید قوی شویم تا جنگ نشود و تهدید دشمن تمام شود».
یکی از زوایای جنگ، ترویج خرافه و تضعیف عقیده است که باید با مطالعه و پژوهش، تفکر و تدبر و همراهی با مرزبانان دین، خود را تقویت کنیم تا در دامهای دشمن که هرروزه با مدلهای مختلف و جدید، پهن میشوند، نیافتیم.این بار، فرضیهای به نام «سمسارا» یا «تناسخ»، مهرهی پازل «جنگ نرم» قرارگرفته تا با «انکار معاد و آخرت» به پهلوانان زنده ببالند و بساط اخلاق و تعهد را آنگونه که میخواهند بیارایند.
همانگونه که اشاره رفت: «تناسخ» آموزهای بسیار قدیمی است که ریشه در اعتقادات ادیانی مانند دائو، بوداگرایی، هندوگرایی، مانوی، برهمایی، جینیسم، سیکیسم، اهل حق (یارسان) و غُلات شیعه دارد.
تناسخ چیست؟
تناسخ عبارت است از انتقال روح از یک بدن به بدنهای دیگر در همین دنیا، بهصورت متوالی و بدون توقف. قائلان به تناسخ منکر عالم آخرت هستند و ثواب و عقاب را به لذت و درد دنیوی در همین عالم معنا میکنند و نام «کارما» بر آن مینهند. (شهرستانی، ملل و نحل، ج2، ص55)جالب است بدانید: معتقدین به تناسخ تا به امروز، هیچ دلیل و یا استدلالی برای این مساله ندارند و صرفاً برای اقناع افکار پیروان خود و فرار از چالهی «عبث و بیهوده بودن زندگی دنیا» این تئوری را خلق کردند اما خواسته یا ناخواسته در چاه عمیق اشکالات متعدد عقلی و نقلی، افتادهاند.
در نقد و بررسی تئوری تناسخ، نکاتی بهاختصار تقدیم میشود:
اصلیترین نتیجهی «تناسخ»، نفی معاد و انکار «حیات پس از مرگ» میباشد درحالیکه وجود معاد و حیات اخروی، دارای براهین و استدلالهای محکم عقلی و نقلی میباشد که در کتابهای اعتقادی بیانشده است.بسیار روشن است: انسان خردمند، هیچگاه یک حقیقت منطقی و عقلی که دارای استدلالات متعددی میباشد را، فدای یک مساله ی ادعایی و بدون هیچ پشتوانهی عقلی و منطقی، نمیکند.از همین رو، امام رضا (علیهالسلام) در پاسخ به مأمون عباسی فرمودند: «مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مُکَذِّبٌ بِالْجَنَّةِ وَ النَّار»؛ «کسی که به تناسخ اعتقاد داشته باشد، کفر به خدا ورزیده است و وجود بهشت و جهنم را تکذیب کرده است». (عیون أخبار الرضا علیهالسلام، ج2، ص: 202)
اهل تناسخ میگویند: مصیبتها و آلامی که عدهای از مردم به آن مبتلا میشوند در حقیقت جزای اعمال بد و گناهان زندگی گذشتهی آنهاست در وقتیکه ارواح آنها به بدن دیگر متعلق بوده است همانطور که نعمتها و لذائذی که عدهی دیگری از مردم از آن برخوردار هستند، پاداش اعمال نیکی است که در زندگی قبلی داشتهاند. بر این اساس هر یک از آنها استحقاق وضعیت موجود خود را دارند و سزاوار نیست که بر مستکبران و ثروتمندان سرکش اعتراضی کنند و نباید برای دادخواهی نسبت بهحق مظلومان و مستضعفان قیام کرد. و بهاینترتیب اساس و پایههای اخلاق ویران میگردد و مجالی برای فضائل انسانی باقی نخواهند ماند و این عقیده بهترین وسیله برای مفسدان و طواغیت نسبت به توجیه اعمال شنیعشان میباشد چرا که آنها با بیان مجبور بودن به عملکرد خود بهراحتی از زیر بار مسئولیت، شانه خالی میکنند.
بنا بر فیاضیت و حکمت پروردگار عالم، اگر بدنی شایستگی و قابلیت دریافت روح را پیدا کرد، خداوند عالم، روح را در بدن او ایجاد میکند. اگر بنا باشد یک روح دیگر، در چرخهی تناسخ به بدن فرد تعلق بگیرد، لازم میآید دو روح در یک بدن وجود داشته باشد که این امر بالوجدان باطل است. چرا که هر فردی خود را دارای ذات واحد مییابد و نه بیشتر.
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مضمون آنها این است که: بازگشت مردگان به حیات دنیوی امکانناپذیر است.
قرآن کریم میفرماید: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُون *لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُون»؛ «زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، مىگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید!*شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مىگویند:) چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مىگوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند!». (مؤمنون:99-100)
نتیجه اینکه: با در نظر گرفتن دلایل عقلی و نقلی، تئوری تناسخ، هیچ پشتوانهی عقلی ندارد و نتیجهی آن، ویرانی پایههای اخلاق و حاکمیت رفتارهای جبری است. شایسته است جوانان عزیز و فرهیختهی ایران اسلامی با بالا بردن سطح علمی و اعتقادی، خود را در دریای مواج شبهات، حفظ کنند و زمینهی نجات غرقشدگان در این ورطه را فراهم آورند.
برای مطالعه ی بیشتر و آشنایی با تئوری تناسخ به منابع زیر رجوع شود:
1. فرجام من و تو ،عبدالحسین مشکانی،موسسه بهداشت معنوی.
2. تناسخ: گذشته و امروز، علی موحدیان عطار
3. «تناسخ در اندیشه اسلامی» اثر حجتالاسلاموالمسلمین علیرضایی
4. فرضیه بازگشت روح تحت بررسی دقیق 0 آیتالله معرفت
2. ارواح سرگردان
یکی از ادعاهایی که در عرفانهای دروغین و معنویتهای کاذب مطرح است، روح سرگردان میباشد. بهعنوانمثال:در اعتقادات اهل حق چنین میخوانیم: «... از این گذشته ارواح سرگردانی هم هستند که هنوز اجازه ورود به عالم برزخ را نگرفتهاند...». (هرام الهی، راه کمال، جیحون، 1382، چاپ نهم، ص201).
در عرفان حلقه از این مقوله به « کالبد ذهنی» یاد میشود. در عرفان حلقه معتقدند: میلیونها جن و کالبد(روح سرگردان) در بدن انسان وجود دارد (جزوه تشعشع دفاعی،ص137)
نقد تئوری ارواح سرگردان
برای تحلیل صحیح این تئوری باید روشن شود، منظور از روح سرگردان چیست؟ آیا منظور روحی است که جسمش در بین مرگ و زندگی مانده، مثل کسی که دچار کما شده است؟ یا روحی که لحظه مرگ را میگذراند و نمیداند که چه حالی در انتظار اوست؟ یا روحی که در فضایی نامعلوم رها و بیقید رهاشده است و هیچگونه هدفی را دنبال نمیکند؟شاید نزدیکترین تعبیر به روح سرگردان در متون دینی، تعبیر سکرات مرگ است. حالتی شبیه مستی که سبب میشود، شخص هیچچیز را درک نکند.
در قرآن کریم میخوانیم: «وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحیدُ؛(ق:۱۹) و سرانجام، سکرات (و بیخودى در آستانه) مرگ بهحق فرامیرسد (و به انسان گفته میشود این همان چیزى است که تو از آن میگریختی»
«" سکره مرگ" حالتى است شبیه به" مستى" که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، بهصورت هیجان و انقلاب فوقالعادهای به انسان دست میدهد، و گاه بر عقل او چیره میگردد، و او را در اضطراب و ناآرامى شدیدى فرومیبرد. چگونه چنین نباشد درحالیکه مرگ یک مرحله انتقالى مهم است که باید انسان در آن لحظه تمام پیوندهاى خود را با جهانى که سالیان دراز با آن خو گرفته بود قطع کند، و در عالمى گام بگذارد که براى او کاملاً تازه و اسرارآمیز است، بهخصوص اینکه در لحظه مرگ انسان درک و دید تازهای پیدا میکند، بیثباتی این جهان را با چشم خود میبیند، و حوادث بعد از مرگ را کم و بیش مشاهده مىکند. اینجا است که وحشتى عظیم سرتاپای او را فرامیگیرد و حالتى شبیه مستى به او دست میدهد ولى" مست" نیست.»
پس اگر منظور از سرگردانی، همین حالت شبیه مستی را شامل شود، روح در هنگام جدا شدن از بدن، دچار چنین حالتی میشود. و در کتاب فرهنگ شیعه نیز همین تعبیر را برای سکرات مرگ آورده است:
« سکرات مرگ: این کلمه از ریشه «سُکر» است به معناى از کار افتادن عقل انسان. سکرات مرگ همان سختیهایی است که هنگام مرگ پیش میآیند و آدمى را سرگردان و حیران میکنند.
اما اگر منظور روح انسانهای به کما رفته یا نظیر آن است، باید گفت که حال کسانی که اینگونه هستند، شبیه حالت خواب است. در خواب ارتباط روح و جسم کم میشود و در کما همین اتفاق میافتد. هرچند شاید ارتباط در کما بسیار ضعیفتر از حالت خواب باشد. پس همان تجربیاتی که در خواب داشتهایم، برایمان روشن میکند که روح شخص به کما رفته در چه حالی است. این روح ممکن است بتواند حقایقی را از عوالم دیگر ببیند، همانگونه که رویای صادقه رخ میدهد. یا اینکه روح اسیر اعمال و تفکرات و تعلقات خویش بماند، همانگونه که اکثر رؤیاهای ما بدین گونه است.و درباره نوع سومی که در ابتدا مطرح شد، علاوه بر مخالفت این پدیده با حکمت الهی، هیچگونه دلیل قطعی و روشنی ندارد.
لذا باید بدانیم:
1 . چیزی به نام روح سرگردان وجود ندارد و چنین روحی زاییده تخیل انسان است و هیچ پشتوانهی عقلی و علمی برای آن یافت نمیشود.
2. روح انسان بعد از مرگ وارد عالمی به نام عالم برزخ میشود. روح در آن عالم نیز، دارای بدنی است که از نظر شکل و ظاهر، شبیه به بدن دنیایی اوست؛ لکن دارای مادّه نیست؛ نظیر بدنهایی که ما در خواب میبینیم یا در خیال خود تصوّر میکنیم . اموات تا روز قیامت ، با توجه به عقاید و اعمالشان ، با روح و بدن برزخی خود ، یا در بهشت برزخی به سر میبرند یا در جهنم برزخی.
3 . روح موجودی لطیف است که در مدّت زندگی دنیوی ، بدن را تدبیر میکند ؛ ولی خود نه داخل بدن است و نه خارج از آن ؛ چون داخل یا خارج چیزی بودن از ویژگیهای موجود مادّی است ؛ لذا روح نه داخل چیزی است و نه خارج چیزی ؛ امیر المومنین علی (ع) فرمودند:« الرّوح فی الجسد کالمعنى فی اللّفظ ــ روح در جسد آدمى همانند معنى در لفظ است. »(سفینةالبحار ؛ واژه روح) و معنی نه در داخل کلمه است و نه در خارج آن.
بنابراین ، در هنگام مرگ روح از بدن خارج نمیشود ؛ چون داخل آن نیست تا خارج شود ؛ بلکه در هنگام مرگ ، تعلّق تدبیری روح با بدن قطع میشود .
نتیجه اینکه: وجود روح سرگردان با حکمت الهی سازگار نبوده و هیچگونه دلیلی بر اثبات آن وجود ندارد و فقط ادعایی است برای توجیه برخی گزارهها در معنویتهای دروغین.
برای آشنایی بیشتر با مساله ی روح و ارواح سرگردان به منبع زیر مراجعه فرمایید:
ارواح سرگردان و فراموش شده، ناصر مکارم شیرازی، درسهایی از مکتب اسلام سال دهم اردیبهشت 1348 شماره 5
3. جهان های موازی
یکی از ادعاهایی که امروزه از سوی مدعیان معنویت در عصر جدید استفاده میشود جهان های موازی است.مثلاً در کشور ما فردی با نام محمدعلی طاهری در فرقهاش که با نام عرفان کیهانی است ادعا میکند: برای فهم این جهان ها باید آنها را درک نمود و طاهری از جمله افرادی است که چنین درکی دارد. ( نک: مهدی وزنه،مرشد بی رشد و تباه،ص467 به نقل از: ». (جزوه ترم6، ص124؛ جزوه ترم2، ص179)
جهان های موازی، نظریهای است در فیزیک کوانتوم که در سال 1975 جوانی به نام «اورت» در دانشگاه پرینستون آن را مطرح ساخت. ( رابرت راسل، فیزیک، فلسفه و الهیات، ترجمه همایون همتی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1384، ص356.) نزد صاحبنظران آن دانش نیز قطعی نیست؛ چون اثبات وجود جهان یا کیهانهای موازی در حیطه تجربه انسان قرار ندارد و دلایل عقلی نیز آن را تائید نمیکند و تا امروز هیچ مستند علمی برای آن اقامه نشده است.
محسن فرشاد دراینباره مینویسد: «... اما کیهانهای موازی، کیهانهای هالهای، فرا کیهان، مورد مشاهده مستقیم ما نیستند، وجودشان محتمل و غیرقطعی است». (محسن فرشاد، رازها و رمزهای کیهان، ص196)
نتیجه اینکه: بنا بر نظر کیهان شناسان، با توجه به نبود شرایط آزمودن و تجربه و بررسیهای علمی در رابطه با جهان های موازی، وجود این جهان ها غیرقطعی و صرفاً یک احتمال است.
برای مطالعهی بیشتر به مقاله زیر مراجعه شود:
مهدی گلشنی، چند جهانی، علمی یا فلسفی؟ مجلهی فلسفه¬ی علم، پژوهشگاه علوم اسلامی و مطالعات فرهنگی سال پنجم، شماره اول، بهار و تابستان 94،ص28-1
4. چاکرا
در آئین هندو باور دارند سیستم انرژی بدن سه قسمت است. بدنهای لطیف؛ نادیها یا کانال انرژی، چاکراها یا مراکز انرژی. نادیها به منزله شبکه ظریفی از شرین ها هستند.و دو نادی اصلی آیدا و پینگالا نام دارد. جایی که این دو نادی اصلی به هم میرسند چاکرا نام دارد.
اولین چاکرا «چاکرای مولادهارا» است. که اگر فعال باشد رنگش قرمز آتشین است.و حس مربوط به آن حس بویایی است. دومین چاکرا سوادهیستانا است. رنگش نارنجی و نزدیک ناف قرار دارد.حس مربوط به آن چشایی است.
مانی پورا چاکرای سوم است به رنگ زرد طلایی و بالاتر از ناف و حس مربوط به آن بینایی است.
چاکرای چهارم آناهاتا یا چاکرای قلبی است. رنگش سبز و وسط سینه قرار دارد.حس لامسه مربوط به است
چاکرای پنجم: ویشودها چاکرا است. آبی متمایل به سبز و حس شنوایی مربوط به آن است.
اجنا چاکرای ششم است رنگش نیلی و گاهی زرد و میان دو ابروست. تمام حسها و فرا حس وابسته به اوست.
چاکرای هفتم: ساهاسارا است. رنگش سفید و گاهی بنفش در قله سر قرار دارد. حس خاص ندارد و مانترای «اُم» برای اوست.
بهطورکلی برای اثبات هر ادعا عقل، تجربه و وحی لازم است. راه اثبات وحی آسمانی نداریم. چون یوگی ها به هیچ جملهای از کتابهای مقدس استناد نکردهاند.استدلال عقلی نیز در این زمینه نداریم. راه تجربه نیز نیست. چون این مطالب حاصل تجربیات درونی بزرگانی چون پاتانجلی است. و نمیتوان تجربه انسانهایی که صدها سال از مرگشان گذشته است راهی برای نجات بشر باشد.(فعالی،آفتاب و سایهها،صص 90-108)
نتیجه اینکه: عقل بشر اجازهی قبول مطلبی که توسط برخی افراد غیرمتخصص و با ادعای تجربههای درونی، مطرحشده است را نمیپذیرد و مساله ی چاکراها هیچ تأییده ای عقلی و علمی ندارد.
جهت مطالعهی بیشتر در مورد چاکراها به منابع زیر مراجعه بفرمایید:
1. محمدتقی فعالی،آفتاب و سایهها،92-108؛
2. حمزه شریفی دوست،کاوشی در معنویتهای نوظهور،صص 359-372.
در پایان نوشتار فتوای فقهای بزرگوار، در رابطه با «موسیقی» که در انیمیشن؛ نقش پررنگی، هم در قالب و هم در محتوا دارد، را بازگو میکنیم تا از جهت فقهی به این مقوله نیز پرداختهشده باشد.
حکم نوازندگى
پرسش 1 . حکم نواختن با آلات موسیقى را بیان کنید؟
همه مراجع (بهجز بهجت و صافى): اگر از آلاتى است که به لهو و حرام اختصاص دارد، نواختن آن (درهرحال) جایز نیست ؛ ولى اگر از آلات مشترک باشد،استفاده از آن بهمنظور منافع مشروع و حلال اشکال ندارد.(امام، استفتاءات، ج ۲، مکاسب محرمه ، س۳۰ ؛ خامنهای، اجوبه الاستفتاءات س۱۱۶۴ ؛ فاضل، جامع المسائل، ج1، س۹۹۲ ؛ مکارم، استفتاءات، ج ۱ س ۵۲۴ و ۵۲۵ و ج ۲، س ۷۰۷ و ۷۱۰ ؛ تبریزى،استفتاءات، س ۱۰۵۴ و ۱۰۶۵ و صراط النجاة، ج ۱، س ۱۰۰۵)
پرسش 2. حکم گوش دادن به آهنگ بدون کلام چیست؟
آیات عظام امام، خامنهای، فاضل و نورى: گوش دادن به هر آهنگى که مطرب و لهوى و مناسب مجالس گناه و خوشگذرانی است، جایز نیست (هرچند مشتمل بر کلام نباشد) امام، استفتاءات، ج ۲، مکاسب محرمه ، س ۲۷ و ۲۸ ؛ فاضل، جامع المسائل، ج ۱، س ۹۹۵ و ۹۹۹ و ۱۰۰۵ ؛خامنهای، اجوبه الاستفتاءات، س ۱۱۴۰ ؛ نورى، توضیح المسائل، مسائل مستحدثه.)
آیات عظام بهجت و صافى: گوش دادن به هر آهنگى که مطرب و لهوى و مناسب مجالس گناه و خوشگذرانی است، جایز نیست و گوش دادن به آهنگى که از نواختن آلات موسیقى تولید میشود، حرام است(صافى، جامع الاحکام، ج ۱، س۱۰۱8 )
آیات عظام تبریزى، سیستانى، مکارم و وحید: گوش دادن به هر آهنگ لهوى که مناسب مجالس گناه و خوشگذرانی است، جایز نیست (هرچند مشتمل بر کلام نباشد.( تبریزى، استفتاءات، س ۱۰۴۶ و۱۰۶۵ ؛سیستانی، sistani.org، موسیقى، ش ۵ ؛ مکارم،استفتاءات، ج ۲،۷۰۳ و ۷۰۸ ؛ وحید، منهاج الصالحین، ج ۳ م ۱۷.)
آیات عظام بهجت و صافى: بهطورکلی نواختن با آلات موسیقى (لهو)، حرام است(صافى، جامع الاحکام، ج ۱ س ۱۰۰۳ و ۱۰۱۵ و ۱۰۱۸)
پرسش3. آیا معیار حرمت موسیقی فقط لهوی بودن آن است یا اینکه میزان تحریک و تهییج آنهم تأثیر دارد؟
و اگر باعث حزن و گریه شنونده شود، چه حکمی دارد؟ خواندن و شنیدن غزلهایی که بهصورت سه ضرب و همراه با موسیقی خوانده میشوند، چه حکمی دارد؟
آیتالله خامنهای:
ملاک آن ملاحظه کیفیت نواختن موسیقی با در نظر گرفتن همه خصوصیات و ویژگیهای آن است و اینکه از نوع موسیقی لهوی مضلّ عن سبیل اللّه و مناسب با مجالس لهو و گناه باشد، هر موسیقی که بهحسب طبیعت خود از نوع موسیقی لهوی باشد، حرام است اعم از اینکه مهیّج باشد یا خیر و موجب ایجاد حزن و اندوه و حالات دیگر در شنونده بشود یا خیر و هرگاه غزلهایی که همراه با موسیقی خوانده میشوند بهصورت غنا و آواز لهوی مناسب مجالس لهو و لعب در آیند، خواندن و شنیدن آنها حرام است.(https://www.leader.ir)
آیتالله مکارم شیرازی:
آهنگهایی وجود دارد که در مجالس فساد نواخته میشود، و در کنار آن غالباً هرزگیهای دیگر وجود دارد. آهنگهایی که گاهى از آن به موسیقى مبتذل، و گاه فساد انگیز، و گاه مطرب، تعبیر میشود. این آهنگها هر جا، و با هر محتوایى باشد، حرام است ولى آهنگهای دیگرى هست که چنین نیست. مانند آهنگهای معروفى که اشعار مختلف مذهبى، مرثیهها و موزیکهای نظامى و ورزشى با آن نواخته میشود، اینها حرام نیست چرا که در تعریف قسم اوّل نمیگنجد. البتّه مصادیق مشکوکى هم وجود دارد که به درستى شناخته نمیشود، که آیا از قسم اوّل است، یا از قسم دوّم؟ و نظر به اینکه در شبهات تحریمیّه مصداقیّه اصل بر برائت میباشد، در مصادیق مشکوک برائت جارى میشود.( https://makarem.ir)
آیتالله سیستانی:
مسئله540ـ موسیقی حلال، آن است که با مجالس لهو و لعب تناسب ندارد و بهعکس آن،موسیقی حرام به موسیقیای گفته می شودکه با مجالس لهو و لعب هماهنگی دارد.
مسئله541ـ مقصود از جمله((متناسب با مجالس لهو و لعب)) این نیست که آن موجب آرامش روحی و تغییر حال و وضع انسان میشود که چنان چیزی خوب است و احیاناً موسیقی و آواز حلال نیز آن وضع را به وجودمی آورد بلکه مقصود از آن ، این است که شنونده آن خصوصاً اگر با هنر و فن موسیقی آشنا باشد میداند که کدامیک با مجالس لهو و لعب و مشابه آنها،تناسب دارد و کدام یک ندارد .( فقه برای غرب نشینان-باب دوم : معاملات ـ فصل 10 ـ احکام موسیقی.
نقد فیلم از: کارشناسان کلام، قرآن و فقه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم- شعبه اصفهان