به گزارش برنا؛ او در ابتدای برنامه ماجرای ازدواج خود را تعریف کرد و گفت: اولین بار همسرم که بچه محله ما بود سال ۱۳۴۳ به خواستگاریام آمد؛ ما همسایه بودیم؛ مهریه من ۲۵۰۰ تومان بود؛ سه بار مهریه خود را از او گرفتم و جون در زمان انقلاب بودیم برای اعتصاب بازاریان، و کرایههای عقب افتاده آنها، مخارج زندگیشان و سایر هزینهها خرج کردم.
۱۴ سالام بود که ازدواج کردم و در ۱۵ سالگی بچه اولام به دنیا آمد؛ زمانی که مادر شده بودم گویی یک عروسک را به من داده بودند که خیلی خیلی آن را دوست دارشتم اما رفته رفته دیدم که این عروسک نیست؛ جان دارد، نفس دارد؛ جانم و عمرم پسرم مسلم بود او خیلی صبور و مظلوم بود.
مادر شهید فراهانی در ادامه از فعالیتهای پسرش گفت: زمان انقلاب بود و پسر من هم مانند دیگران در تظاهرات شرکت میکرد؛ او هم مانند بقیه که به خیابان میرفتند شعار مرگ بر شاه سر میداد؛ ۱۳ سالش بود که انقلاب شد بعد از انقلاب او بسیار تغییر کرد حساسیتهایش کم و بسیار ساده شد.
قبل از به دنیا آمدن مسلم او را نذر حضرت علی اکبر کرده بودم. مادر شوهرم گفت از خدا بخواه به تو یک پسر بدهد و او را نذر حضرت علیاکبر امام حسین (ع) کن؛ با توجه به نذری که کرده بودم میگفتم زمانی که به جبهه برود دیگر برنمیگردد؛ وقتی که این نذر را کردم متوجه نبودم.
مادر شهید مسلم فراهانی قصه دیگری را تعریف کرد و ادامه داد: یک روز مسلم به خانه آمد و به من گفت میآیی با هم به کهریزک برویم؛ زمانی که رسیدیم گفتند خانمها و آقایان برای شستن سالمندان دستهبندی شوند؛ بعد از جنگ زخمیها را به آنجا میآوردند؛ مسلم در کهریزک با فردی به نام سیدحسن که قطع نخاع شده بود آشنا شد و از او خواست با من صحبت کند تا به او اجازه دهم به جبهه برود؛ مسلم پنجم تیر سال ۶۱ به شهادت رسید. زمانی که فهمیدم مسلم شهید شده است سه ماه به پزشکی قانونی رفتم و کار میکردم تا اگر جنازه مسلم آمد او را ببینم. ببینمش مسلم گفته بود زمانی که خبر شهادتم را آوردند سجده کن چرا که من به آرزویم رسیدهام. بعد از شنیدن خبر شهادتاش به درخواست خودش سه مرتبه سجده شکر به جا آوردم.
قبل از شهادت مسلم هیچوقت برای او تولد نگرفته بودم اما الان همیشه و هر سال برای او تولد می گیرم؛ او برای من نمرده است؛ همیشه او را حس میکنم حتی گاهی صدایاش را میشنوم؛ نزدیک به دو هزار نفر در مراسم تولداش شرکت میکنند. مردم خودجوش این کار را میکنند.
در بخش پایانی برنامه زوجی که مادر شهید مسلم اسباب ازدواج آنها را فراهم کرده بود به جمع اضافه شدند؛ عروس گفت: یک روز با حالتی بد به حرم حضرت عبدالعظیم رفته بودم تا آرامش بگیرم؛ آنجا مادر شهید مسلم را دیدم، او نزدیک آمد و من را به آرامش دعوت کرد؛ بعد از مدتی که بیشتر با هم آشنا شدیم من را به مزار پسر شهیدش دعوت کرد. ایشان فارغ از یک مادر دلسوز و نمونه بسیار دوست بودند.
مادر شهید مسلم در پایان گفت: من نزدیک پانزده دختر دیگر دارم که مانند ایشان هستند؛ این خانم خواستگارهای زیادی داشت؛ حتی قبل از مطرح کردن موضوع خواستگاری با مادر خودش این بحث را با من درمیان میگذاشت؛ من برای تحقیقات ازدواج او تا شهرستان هم رفتم.
ویژهبرنامه «دعوت» به تهیهکنندگی و کارگردانی مجتبی کشاورز، سردبیری محیا اسناوندی و حضور حجتالاسلام محمد برمایی کارشناس خانواده کاری از گروه اجتماعی شبکه یک سیما است که امسال با حفظ رسالت ذاتی خود یعنی پرداختن به مبحث مهم خانواده و با رویکرد اصلی نگاه ویژه به خاندان و بزرگ خاندان ایرانی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز ساعت ۱۹:۱۵ پخش میشود.