صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

در جشن رمضان رخ داد؛

قهرمانی که شکست را به زانو درآورد

۱۴۰۰/۰۲/۰۴ - ۱۰:۳۳:۵۹
کد خبر: ۱۱۶۹۵۱۹
در شب دهم ماه مبارک رمضان، قصه ای متفاوت از تلاش قهرمان کشورمان بینندگان «جشن رمضان» را به خود جلب کرد.

به گزارش  برنا، در دهمین شب از ماه مبارک رمضان هم روزه داران به جشن رمضان دعوت شدند. ویژه برنامه ای با عمر ۲۴ ساله که به صورت زنده از شبکه پنج سیما پخش می شود.

این برنامه قصد دارد تا همانند هرسال، جشن رمضانی باشکوه در فضلی استودیویی برگزار کند. از همین رو هرشب مهمان های متفاوتی دارد که قصه های جذاب و شنیدنی دارند.

در دهمین جشن رمضان ۱۴۰۰، بابک افرا و زینب پورابراهیم میزبان لیلا سازگار بودند. قهرمانی که نقطه عطف زندگی اش از یک خبر بد شروع می شود، همسایه ها با او تماس می گیرند و اطلاع میدهند که درب منزلش باز است. او با سرعت خودش را به منزلش میرساند اما با صحنه ای عجیب مواجه می شود. دود می بیند و وسایلی که خاکستر شده اند؛ یک ناامیدی کل وجودش را فرا می گیرد و از خدا می پرسد چرا؟

سازگار در تکمیل قصه خود بیان کرد: ۱۵ ساله بودم که سال ۷۰ ازدواج کردم و یکسال بعد پسرم بهنام به دنیا آمد. در سن 21 سالگی 3 تا بچه داشتم. در سن 23 سالگی هم همسرم که اعتیاد داشت ما را رها کرد. پول پیش خانه با اجاره خانه یکی درآمد و دیگر چیزی برایم نماند. با بچه ها به منزل پدرم رفتم اما او گفت که تو خیلی جوان هستی و نباید خود را وقف بچه ها کنی؛ یک ماه به من فرصت داد تا کار پیدا کنم و مستقل شوم. من نه سواد داشتم و نه حرفه ای بلد بودم به همین دلیل هرجا که میرفتم برای کار پیدا کردن مشکل داشتم، تا اینکه به یک کارگاه خیاطی رفتم، آنها چرخ خیاطی صنعتی نشان دادند و پرسیدند که بلدی کار کنی؟ مجبور بودم که بگویم بله. آنجا شروع به کار کردم و در سال 81 هفته ای 15 هزار تومان دستمزد دریافت می کردم.

این بانوی کار آفرین اظهار کرد: از 2، 3 نفر هم پول قرض گرفتم و خانه ای اجاره کردم. زندگی همینطور میگذشت تا اینکه یک روز دختر کوچکم با گریه به محل کار من زنگ زد و گفت من سیب میخواهم. قول دادم که موقع برگشت برایش بگیرم، بابت همین هم 1000 تومان از صاحب کارم مساعده گرفتم اما فراموش کردم که سیب بخرم. رفتم خانه، در یخچال را که باز کردم دیدم یک سبد سیب زرد و یک سبد سیب قرمز در یخچال است. وقتی از دخترها پرسیدم چه کسی اینها را آورده گفتند یک خانمی که ما هم او را نمی شناختیم. آنجا متوجه شدم که یک نفر حواسش به من هست.

وی ادامه داد: همینطور به زندگی ادامه میدادم تا اینکه یکی از صاحب کارهایم به من پیشنهاد شراکت داد، من قبول کردم که با او شریک شوم اما گفتم پول ندارم. تا اینکه با وام خوداشتغالی بانوان سرپرست خانوار در کمیته امداد آشنا شدم و در 3 مرحله وام گرفتم و شروع به کار کردم. همان زمان یک بنده خدایی هم یک زمین 200 متری به من هدیه داد البته اجازه ساخت و ساز در آنجا را نمی دادند. بدون مجوز این زمین را ساختم و در یک هفته اندازه 10 کارگر کار میکردم، قسمت کارگاه را بیشتر برداشتم و یک بخش را سوئیت کردم. انشعاب آب و برق و گاز ندادند، به همین خاطر یک تانکر 1000 لیتری گرفتیم، دختر و پسرم با یک شلنگ 25 متری هر روز این تانکر را پر می کردند، برق هم غیرمجاز گرفته بودم، در این خانه با همین وضعیت چند سال زندگی می کردم. 

سازگار توضیح داد: زندگی ام رو به راه شده بود، حساب بانکی داشتم. در آن خانه برای گرما گاز نداشتیم برای همین باید از چراغ علاء الدین استفاده می کردم. یک روز دیدم همسایه مان زنگ زد و گفت در خانه شما بازمانده، سریع خودم را رساندم و دیدم که آتش نشانی آنجاست و کل زندگیم سوخته، وقتی آن صحنه را دیدم کمرم شکست. دوباره زیر صفر برگشتم، آن زمان 28 ساله بودم، همچنان بچه ها منزل پدر و مادرم بودند.  مدرسه برای تهیه لباس و کتاب های بچه ها کمک کرد. با خود می گفتم دیگر نمی توانم اما بعد گفتم که شاید خدا در من توانایی دیده و اینها را سر من می آورد. 

وی ادامه داد: دوباره از نو شروع و خانه را روبه راه کردم. سال 85 کارآفرین برتر شناخته شدم برای همین شبکه سه یک گزارش از من تهیه کرد، در آن گزارش پرسیدند خواسته ات چیست؟ گفتم هیچ چیز؛ گفتم تنها یک خواسته دارم که یک جواز ساخت به من بدهند. بعد چند روز از شهرداری آمدند و جواز دادند و سال 90 گودبرداری را شروع کردم. 6 ماهه 170 متر کارگاه و 120 متر بنای خانه احداث کردم. الان در کار تولید لباس مردانه هستم و پسرم در قسمت فروش است. سفره ای پهن کردم که 30 نفر کار می کنند و دوست دارم آن را گسترش دهم. 

جاوید شفیعی دومین مهمان جشن رمضان 1400 در دهمین شب بود.

وی درباره خاطره خود از کار خوب بیان کرد: کار خوب باید حالت را خوب کند، چند سال پیش دورهم جمع میشدیم یک پسر عمو داشتم که شهید مدافع حرم شدند، همیشه در جمع ها یک کار مثبت انجام میداد و آن هم این بود که اگر 10 نفر بودیم اسم چند بچه را روی کاغذ می نوشت و میگفت هرکدام را دوست دارید انتخاب کنید و هر وقت که حالتان خوب نبود به آنها کمک کنید. 

گفتنی است جشن رمضان ۱۴۰۰ به تهیه کنندگی کاوه امیری و سردبیری فرزانه پزشکی کاری از گروه اجتماعی شبکه پنج سیماست که در شب های ماه مبارک رمضان حوالی ساعت ۲۱:۳۰ تقدیم حضور بینندگان می شود.

 

نظر شما