ابتکار نوشت: اصولگرایان به جز انتخابات ۹۶ چندان با رسیدن به وحدت با یکدیگر و توافق روی یک کاندیدای خاص میانه خوبی نداشته اند؛ از انتخابات ۸۴ گرفته که شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به ریاست علیاکبر ناطق نوری نتوانست همه اصولگرایان را حول محور علی لاریجانی جمع کند و به جز محسن رضایی که کنار رفت، قالیباف و احمدینژاد راه خود را رفتند تا انتخابات ۹۲ که باز هم اعضای ائتلاف اصولگرایان به جز حدادعادل حاضر نشدند به نفع دیگران کنار روند و قالیباف، رضایی، جلیلی و ولایتی در کنار هم از روحانی شکست خوردند. تنها در انتخابات ۹۶ بود که جبهه متحد نیروهای انقلاب (جمنا) موفق شد با فشار بر قالیباف کاری کند تا او به نفع سید ابراهیم رئیسی از رقابت کنار برود. هرچند که نتایج آن انتخابات هم به نفع اصولگرایان نبود اما آرای نزدیک به ۱۶ میلیونی رئیسی به آنان نشان داد که رسیدن به کاندیدای واحد میتواند آنها را به پیروزی در انتخابات نزدیک کند.حالا اما در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ با توجه به شرایط کشور، نارضایتی بخشی از جامعه و احتمال نبودن کاندیدای رایآور در میان اصلاحطلبان که بتواند از فیلتر شورای نگهبان بگذرد، این وسوسه به دل خیلی از اصولگرایان افتاده که در رقابتی درونگروهی شانس خود را برای رسیدن به پاستور امتحان کنند. همین موضوع باعث شده که در هفتههای اخیر اصولگرایانی که اندک سابقهای دارند و حتی برخی بدون داشتن سابقه اجرایی قابل توجه، خود را به عنوان نامزد انتخابات ۱۴۰۰ معرفی کنند.
اعتماد نوشت: اصلاحطلبان با دو رویکرد متفاوت میتوانند وارد انتخابات شوند. رویکرد اول تقدم اهداف و برنامههاست. رویکرد دوم تنظیم کردن اهداف خود با امکانات و وسایل و اشخاص ممکن و موجود است. این دو رویکرد بسیار متفاوت است و البته هر کدام نیز میتواند قابل دفاع باشد ولی نباید آنها را با یکدیگر خلط کرد. به نظر میرسد که وضعیت عمومی جامعه ایران به گونهای است که اصلاحطلبان نمیتوانند با رویکرد دوم وارد انتخابات شوند. اصولگرایان مجبورند رویکرد دوم را انتخاب کرده و برنامههای خود را متناسب با نامزدهای انتخاباتی موجود تنظیم کنند. طرفداران آنان هم کم و بیش با همین رویکرد پای صندوق میآیند. مساله آنان این خواهد بود که چه کسی میتواند برخی از مشکلات مورد نظرشان را حل کند. و از آنجا که نقدی اساسی بر اندیشه نامزدهای آنان صورت نمیگیرد، عامل تعیینکننده در پیروزی انتخاباتی یکی بر دیگران، مسائل فرعی و حاشیهای و مجادلات و کارنامهسازیها یا عوامل غیرسیاسی خواهد بود. در سوی دیگر با توجه به تجربه گذشته طرفداران اصلاحات برای حضور در انتخابات به چنین رویکردی رضایت نمیدهند.
ایران نوشت: به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک میشویم و هنوز هیچ خبری از برنامه جریانها و نامزدهای آنها نیست، باید منتظر این باشیم که افراد باقی مانده در رقابت نهایی برای جلب نظر رأیدهندگان در آن بازه زمانی کوتاه و معرفی و ایجاد محبوبیت برای خود روی به رفتارهای هیجانانگیز انتخاباتی کنند. چیزی که هر چند در این بازه زمانی کوتاه شاید رأیساز باشد اما این رأیسازی هیچ ربطی به مباحث منطقی و محاسباتی نامزدها برای باز کردن گره مشکلات کشور ندارد. این در حالی است که شرایط فعلی کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند ارائه و تبیین برنامههای کارشناسی برای اداره مملکت توسط دولت بعدی است. به عبارتی سناریوهای نامزدها ناظر به موقعیتهای احتمالی کشور برای ۴ سال آینده است که باید به زمینه اصلی رقابت پیش رو تبدیل شود. باید توجه داشت که در این خصوص هم برخی شعارهای کلی و سرفصلهای بدون جزئیات نباید با اصل برنامه که ناظر به اطلاعات و پیشنهادات جزئی است اشتباه گرفته شود.
شرق نوشت: مورد سعید محمد در نوع خود جالب است. تا قبل از سال 99 کسی چندان او را نمیشناخت. اما در این سال کمکم نامش بر سر زبانها افتاد. سعید محمد تا الان جوانترین نامزد شناخته شده جریان اصولگرایی است و این شانس را داشته که نامش حتی بعد از حاشیههای اخیر درباره استعفایش در بین 10 نامزد اصلی شورای وحدت اصولگرایان دیده شود. جوان بودن محمد هم میتواند برگ برنده او حساب شود هم پاشنهآشیل او. جوانی و ناشناسبودن در سیاست، کنجکاویبرانگیز است.