آرش قادری، فیلمنامهنویس سینما و تلویزیون، در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: دیالوگ بخش بسیار ماندگار اثر نمایشی است و تماشاگر هنگام دیدن یک اثر نمایشی ممکن است برخی تصاویر را از دست بدهد اما حتماً اثر نمایشی را به طور کامل گوش میدهد و دیالوگها را میشنود. به نظر من دیالوگ به عنوان یک عنصر شنیداری در بسیاری مواقع از تصویر اهمیت بیشتری دارد و نباید اهمیت آن را دست کم گرفت.
قادری تصریح کرد: متأسفانه دوستانی که به عنوان ناظر و مدیر در تلویزیون فعالیت میکنند در مرحلهای وارد عمل میشوند که مرحله نگارش است و تمام نظر خود را روی نوشته نویسنده اعمال میکنند که غالب تغییرات روی دیالوگها است و از آنجا که ناظران اکثراً افرادی بی سواد هستند به ادبیات نمایشی شناختی ندارند و اصلاً دیالوگ را درک نمیکنند. برخی از ناظران تلویزیون از بستر ادبیات به این عرصه وارد شدهاند و شناختی به ادبیات نمایشی ندارند. منظور من این نیست که ادبیات سطح پایینتری از فیلمنامهنویسی دارد و تأکید من بر این است که این دو با هم تفاوت دارند و همانطور که نمیشود کسی که مدتها مربی والیبال بوده را به فوتبال آورد نباید کسی که در عرصه ادبیات کار کرده درباره فیلمنامه اظهار نظر کند.
او افزود: مورد بعدی سواد خود فیلمنامهنویسهاست. من فیلمنامهنویسهایی میشناسم که در متنشان غلط املایی دارند و حتی متنهایشان را به من دادهاند که بخوانم و غلطهای املایی بسیار عجیبی پیدا کردهام. غلط املایی در متن یک فیلمنامهنویس تنها نشانه ضعف در املا نیست و نشانه ضعف در مسائل بسیاری است. شاید بسیاری از مردم فرق بین گزاردن و گذاشتن را نمیدانند ولی یک نویسنده که میلیونها انسان قرار است مخاطب اثرش باشند باید تفاوت این دو را بداند.
نویسنده مجموعه تلویزیونی «ماتادور» در ادامه گفت: ما دیالوگنویسی را برای مردم به نوعی انتقام گرفتن از زبان فارسی تبدیل کردهایم و از این طریق مشغول نوعی نفرتپراکنی و تلخی از طریق واژگان متنهایمان هستیم. متأسفانه نویسندههای ما زبان محاوره را با لمپنیسم اشتباه گرفتهاند و تلویزیون با اشاعه لمپنیسم در دیالوگها فرهنگ ما را به سمت ادبیاتی سخیف سوق میدهند.
قادری اظهار داشت: رومن رولان نویسنده بزرگ فرانسوی جمله فوقالعادهای دارد که میگوید استفاده از واژگان زشت مرد را به انجام کارهای زشت سوق میدهد. وقتی ما خیلی زشت حرف میزنیم و شخصیتهای اصلی داستانهایمان و حتی قهرمان داستان لمپن است به راحتی تیشه به ریشه ادبیات فارسی میزنیم و بالعکس وقتی که میخواهیم از این وضعیت فاصله بگیریم دیالوگهایی میبینیم که گویا نویسنده از ادبیات تاریخ بیهقی استفاده کرده است.
این فیلمنامهنویس تصریح کرد: ما از وجود فیلمنامهنویس و کارشناس و ناظر بی سواد لطمه خوردهایم. من خودم را از این دایره جدا نمیدانم و جزوی از این جامعه هستم. به نظر من ترویج لمپنیسم به جای زبان محاوره فاجعهای است که از سوی مدیران تلویزیون در این رسانه رواج پیدا کرده است. واژههای لمپنمآبانهای که در تلویزیون شاهد هستیم و نوجوانان را تحت تأثیر قرار میدهد را همه بلد هستیم اما اگر دغدغه فرهنگ داشته باشیم در استفاده از این واژگان وسواس به خرج میدهیم.
او در پایان تأکید کرد: متأسفانه در آثار متعددی شاهد هستیم که قهرمان لمپن است و این وجهه لمپن او کاملاً موجه نشان داده شده است. من با ساخت اینگونه آثار به صورت معدود مشکلی ندارم و مشکل از جایی آغاز میشود که اکثریت آثار ما چنین ویژگیهایی دارند. دور شدن از جامعه به هیچوجه اتفاق خوبی نیست اما همانقدر که از این موضوع آسیب میبینیم استفاده از ادبیات سخیف آسیبزننده است. اگر ادبیات در آثار ما به دهه 1340 محدود شده مشکل از این است که مدیران ما از این دهه جلوتر نیامدهاند و باید حتماً برای بهتر شدن وضعیت دیالوگنویسی این موضوعات را در نظر گرفت.
انتهای پیام//