صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

در چهارمین برنامه «آهنگ» مطرح شد؛

از واردات ترانه به صادرات ترانه رسیدیم

۱۴۰۰/۰۳/۲۳ - ۲۳:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۱۹۲۲۵۱
چهارمین برنامه «آهنگ» با موضوع حال و روز ترانه‌سرایی، چهارشنبه ۱۹خرداد ۱۴۰۰ در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این برنامه سما بابایی به گفت‌و‌گو با عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانه‌سرا و سید عباس سجادی، شاعر و ترانه‌سرا پرداخت.

به گزارش برنا؛ در بخش نخست این برنامه عبدالجبار کاکایی با اشاره به پیشینه ترانه و ترانه‌سرایی در ایران، درباره وضعیت ترانه گفت: تلاطم‌ها، تغییرات و شرایط متفاوت سبب شد که در دوره‌های مختلف استفاده‌های متنوعی از ترانه شود. در زمان معاصر ما که دوره ادبیات و موسیقی مدرن ایران تلقی می‌شود، ترانه با عارف و شیدا وضعیت ویژه‌ و شکل جدیدی پیدا کرد. اصطلاحاً ترانه فایده‌گرا و معقول شد و نتیجه ایجاد سبک یا نوعی از گفتار به نام تصنیف بود. با گذشت زمان و گرفتن ترانه‌های فولکلور و مقامی و محلی از دست مردم و تبدیل آن به قالب تصنیف بر اساس نظام جمال‌شناسی و زیبایی‌شناسی غزل فارسی، ما شاهد دستاورد مهمی بودیم که پیامد آن تاسیس گروه‌های موسیقی قوی، برنامه‌هایی که در ابتدای تاسیس رادیو پخش می‌شد، برنامه گل‌های جاویدان و گل‌های صحرایی، ظهور ترانه‌سراهایی مانند نواب صفا و رهی معیری بود.

وی افزود: ترانه آغازی خوب و ادامه منطقی و معقولی داشت. تا به دوران مدرن رسیدیم و ترانه نوین ایران شکل گرفت. ترانه‌سراها باز در دوره‌ ایجاد موضوع ترانه نوین در وضعیت ویژه قرار داشتند، مورد احترام جامعه و مورد توجه جامعه ادبی و شاعر ما بودند و ترانه‌سرایی جایزه فروغ را می گیرد. ترانه به هر حال وضعیت محترمی داشته است.

کاکایی با اشاره به نقش مدیریت نهادها در وضعیت ترانه و موسیقی، بیان کرد: در روزگار ما با گسترش فضای مجازی، مولتی مدیا، تبدیل آلبوم به ترک و گسترش حوزه شنیداری و پایین آمدن شنونده‌های موسیقی باعث شده که به نوعی ترانه یک بازگشتی به آن گذشته خودش داشته باشد که به نوعی ابزار بیان احساسات رایج عامه بوده است. دوره‌ای که از این شکوه و اصالت تصانیف کم‌کم دارد دور می‌شود. موسسات تجاری و هنری هم به گسترش این بازار دامن می‌زنند. در مجموع وضعیت خوبی ندارد. دلایلش مهم است که آیا می‌توانست وضعیت خوبی داشته باشد؟  به نظرم بله، با یک مدیریت درست از سوی نهادهایی که متولی حمایت و ترویج موسیقی هستند، می‌توانست وضع موسیقی بهتر از این باشد.

عبدالجبار کاکایی در پاسخ به پرسش سما بابایی مبنی بر اینکه آیا اصولا هنر قابل مدیریت است، اظهار کرد: در بعضی از ادوار تاریخی با توجه دربار، امکاناتی که در اختیار می‌گذارد و وضعیت ویژه‌ای که به وجود می‌آورد، شاهد ظهور اهالی حرفه‌ای موسیقی هستیم. در شعر هم همین‌طور است. سبک‌های ادواری شعر فارسی، سبک خراسانی، سبک عراقی، سبک هندی، معمولاً در مرکز تجمع قدرت و فرماندهی سیاسی و اجتماعی، شکل گرفته‌است. اعتقاد دارم که نظام‌هایی که به وضعیت هنر توجه دارند می‌توانند بستری فراهم کنند، نه اینکه مولد و تولید کننده باشند. از تولید کننده‌ها حمایت کنند و برنامه‌ریزی دقیقی انجام دهند، طوری که از این استعداد‌های گسترده و پراکنده یک فرم استخراج کنند.

وی افزود: به نظر من نهادهای فرهنگی ما مثل وزارت ارشاد و سازمان‌هایی که متولی موضوع فرهنگ و هنر بودند، می‌توانستند از وضعیت آشفته موسیقی امروز ما فرمی استخراج کنند و آن فرم با حمایت و ایجاد بستر باشد و نه با سنگ‌اندازی و مانع تراشی. در روزگار ما ببینید که وضعیت موسیقی در رسانه فراگیر ما به رسانه ملی، شهرت دارد چگونه است. آیا واقعاً آن توجه ویژه و آن برنامه‌های خاص که باید به موسیقی و انواع سلایق آن اختصاص داده شود، وجود دارد؟

کاکایی در بخش دیگری از این نشست مجازی گفت: به هر حال متولیان فرهنگ و هنر کشور که بر مصادر مدیریت کشور حضور دارند، با همان نگاهی که می‌توان گفت به نوعی در دوره قاجار بوده، ذهنشان شاید غالباً به عنوان طرب این‌ها را به حساب می‌آورند. این نگاه توام با نفرت به موضوع موسیقی که به نوعی نسبت به سینما یا بعضی از هنرهای دیگر هم احساس می‌شود، سبب شده که موسیقی به حال خودش رها شود و موسسات فرهنگی و هنری با نگاه امنیت فرهنگی، موسیقی را مدیریت کنند. یعنی سر سپرده‌ها یا گوش‌سپرده‌ها به فرامین مدیران فرهنگی که شما موسیقی را به نوعی اداره کنید که نهاد امنیت فرهنگی برای ما ایجاد کند. مسئله‌ای نباشد. بر همین اساس نگاه نظارتی که وزارت ارشاد یا نهادهای مشابه، رسانه‌هایی مثل رسانه ملی و بعضی از حوزه‌های فرهنگی هنری کشور به مفهوم کلان در موسیقی دارند، غالباً نگاه پیش و پا افتاده مثل نظارت بر لفظ، واژه و کلمه و این داستان‌ها است، بدون اینکه برنامه راهبردی عمیقی برای موسیقی داشته باشد.

وی اضافه کرد: نهادهای نظارتی هم می‌توانند به نحو احسن مدیریت کنند، یعنی موسیقی را در یک بستر رو به تکامل قرار دهند و هم می‌توانند تخریب کنند و موسیقی را در وضعیت ناهنجار قرار دهند. آنچه که ما الان شاهد هستیم، به رغم اتفاقات خوبی که حتی در دهه هفتاد با احیای مجدد موسیقی پاپ افتاد و نسبتاً حیات قابل اعتنایی که در دهه‌های گذشته داشت، دوباره دارد به سمت افول می‌رود. البته این اتفاقات اخیر به ویژه موضوع اپیدمی ویروس کرونا و تعطیلی استیج‌ها شاید سبب شود که موسیقی درست و درمان ما که پایگاهش انتشار از طریق آلبوم‌ها بود، بیشتر خودش را پیدا کند و جنجال استیج‌ها اجازه دهد که یک نفسی بکشد. در این فرصت هم کمابیش شاهد انتشار قطعاتی از بعضی از خواننده‌ها بودیم. در مجموع وضعیت بدی نیست، نگران کننده است. بسیار بد نیست اما نگران کننده است. امیدواریم بهتر شود.

در بخش دوم این برنامه سیدعباس سجادی درباره تولید ترانه گفت: قبلا به یک سری ترانه لس‌آنجلسی می‌گفتند، یعنی از لس‌آنجلس آمده و به نوعی ما واردات ترانه داشتیم. وقتی باب ترانه باز شد کار به جایی کشید که ما امروز صادرات ترانه داریم.

وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش اظهار کرد: من خوشحالم که امروز به هر رو پرچم ترانه به عنوان یک شعر جدی بالا است و امروز به آن توجه می‌شود. هرچند هر پدیده ممکن است در طول زمان که رشد می‌کند، آسیب‌هایی هم داشته باشد.

سجادی در پاسخ به سوال سما بابایی درباره علت نگاه از بالای شاعران نسبت به ترانه‌سرایان، بیان کرد: به اعتقاد من این مسئله به کارنامه ترانه‌سرایی برمی‌گردد. ما اگر بار شعری ترانه را بالا ببریم و سعی کنیم ادبیات ترانه را قوی‌تر کنیم، قدر مسلم تاثیرش خیلی زیاد است. مگر قدیم ترانه چه اصطلاحی بود؟ به فهلویات و دوبیتی‌ها، ترانه می‌گفتند. به اعتقاد من، ترانه عمری به درازای عمر انسان دارد، زمانی که تخیل انسان و زمزمه‌های تنهایی او شکل گرفت، ترانه هم با آن متولد شد. حالا شاید ما از نظر ارزش‌گذاری ادبی، خیلی نتوانیم روی آن صحبت کنیم. اما ترانه و موسیقی، زبان دوم آدمی بوده و همیشه با او همراه بوده است. یعنی ترانه حتی خاصیت را دارد که بدون هیچ سازی حتی با زمزمه می‌تواند تاثیر بگذارد. خیلی از ترانه‌های ماندگار ما، خاطرات آهنگین مردم و در ذهن مردم است. وقتی شما از یک ترانه صحبت می‌کنید، کسی آهنگ آن را با دهانش سلفژ نمی‌کند و نمی‌زند، کلامش را می‌خواند. ماندگاری ترانه، مانایی و تاثیرگذاری آن بیشتر روی کلامش است که این اتفاق را ایجاد می‌کند و به نوع نگاه ما برمی‌گردد. در یکی دو سال گذشته، جایزه ادبی نوبل را به یک ترانه‌سرا دادند و خیلی‌ها هم اعتراض کردند. اتفاقا در دنیا هم این نگاه وجود دارد که ترانه را یک چیز سطح پایین‌تر می‌دانند. اما شما باید نگاهتان را عوض کنید. به قول سهراب سپهری: چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. ما باید باور کنیم که ترانه یکی از رسانه‌های مهمی است که می‌تواند تاثیر بگذارد.

وی افزود: تاثیر، خیزش و انگیزشی که می‌تواند یک ترانه در یک جامعه ایجاد کند، شاید یک مثنوی بلندبالا و قصیده نتواند ایجاد کنند. ما باید این‌ها را بپذیریم و باید به زبان روز مسلط شویم. شاعر باید فرزند زمان خودش باشد. ترانه شکل نوینی از ارتباط با مخاطب است که در قالب ادبیات انجام می‌شود و من اعتقادم بر این است که یک ترانه سرا قطعاً باید اول شاعر باشد. شرط لازم شاعر بودن است. بعد هم باید موسیقی بلد باشد. یعنی شاعری باشد که هم موسیقی بلد است و هم ظرفیت‌های ترانه را بشناسد، زبان زمان و مخاطب را بشناسد. مایکوفسکی در کتاب شعر چگونه ساخته می‌شود می‌گوید «شعر سفارش جامعه است.» یعنی جامعه به شما سفارش می‌دهد که برای من چه بگویید. بحث عرضه و تقاضا است. شما باید نیازهای جامعه را بشناسید و بر اساس آن محتوا تولید کنید. ترانه ارزش پایینی ندارد. هر چند ترانه‌هایی با ارزش و پایین گفته می‌شود. اما اینها به ترانه برنمی‌گردد، اشکالش به ترانه‌سرا برمی‌گردد.

این شاعر و ترانه‌سرا در بخش دیگری از این گفتگو یادآور شد: یک هنرمند هوشمند مانند آب روان می‌ماند و راه خودش را پیدا می‌کند. سختی هست، شما می‌توانید یک وقت برای نان و نام کار تولید کنید، یک وقت هم برای ارتقاء سطح فرهنگی جامعه. یکی از خطراتی که در این حوزه می‌بینم این است که هنرمندان ما در واقع زندگی خودشان را به حوزه هنر گره بزنند. اعتقادم این است که دنیای امروز به ویژه کرونا در این ایام، به ما ثابت کرد که یک وقت‌هایی ما غیر از کار هنری، باید چیز دیگری هم بلد باشیم. به صرف اینکه من هنرمند هستم و باید بنشینم کار هنری کنم، حداقل در جامعه امروز ما امکان‌پذیر نیست. الان شرایط این نیست. یعنی ما اینقدر هنرمان را به نانمان گره می‌زنیم که یک وقتی مجبور می‌شویم خودمان را بشکنیم و مجبور می‌شویم کاری کنیم که باور نداریم. این ما را می‌شکند و خرد می‌کند.

سجادی درباره اینکه چرا ترانه‌های امروز خشمگین است، بیان کرد: به خاطر اینکه ترانه‌سراها عصبی هستند. نه اینکه اشکال در ترانه‌سراها باشد. هنرمند آیینه زمان خودش است و تاثیرات اجتماعی را منعکس می‌کند. این است که این خشم را می‌بیند و مجبور است که ناخودآگاه یک وقت‌هایی این‌ها را بگوید. اما خیلی هم این‌طور نیست. در همین شرایط ترانه‌های لطیف عاشقانه هم خیلی زیاد است. ترانه‌های اجتماعی خیلی خوبی هم است. من این دوره را در سال‌های اخیر، در رشد شعر و ترانه، خیلی سال‌های پر باری می‌دانم. شعر اجتماعی ما در طول این دهه‌های گذشته، چقدر رشد کرده و موسیقی ما چقدر تغییر کرده است. آنهایی که تا چند وقت پیش و پنج دهه پیش ادعا می‌کردند که مثلاً مرگ غزل فرا رسیده است و غزل به عنوان جان مایه شعر ایرانی است. دیدند که اینگونه نیست. الان غزل‌هایی گفته می‌شود که طراوتش از خیلی از ترانه‌ها بالاتر است. آقای بهمنی در بیت زیبایی می‌گوید که جسم غزل است اما روحم همه نیمایی است/ در آینه‌ی تلفیق این چهره تماشایی است. شما در آیینه تلفیق این چهره را وقتی نگاه می‌کنید لذت می‌برید. انصافاً کارهای خوبی سروده شده است. ترانه‌های خشمگین و اعتراض هم زیاد داریم. مگر کجا نداریم؟ موسیقی و ترانه زیرزمینی در همه جای دنیا داریم. اصلاً این موسیقی زیرزمینی و اینها قطعاً صرفاً به دلیل محدودیت نیست، جنسش این است. خیلی از اتفاقات در کشورهای به اصطلاح توسعه یافته، فقط در زیرزمین‌ها اتفاق می‌افتد. این‌ها به معنای اعتراض و تنگنا نیست بلکه بعضی از کارها ذاتشان زیرزمینی است. اما ما نباید اجازه دهیم که کارهایی که امکان بروز و ظهور در روی زمین دارند، زیرزمینی شوند.

نظر شما