جامعه ی ایرانی در سالهای اخیر دستخوش تحولات شگرفی گشته است. تغییرات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی خانواده ها را از ساختار سنتی خود تا حد زیادی جدا ساخته و برای هر یک از اعضای آن نقشی متفاوت قایل شده است. زنان در این میان شاهد بیشترین تغییرات در وظایف و نقش های خود بوده اند. روی آوردن به کسب درآمد برای تامین معاش خانواده یا افزایش سطح تحصیلات زنان را با فضای جدید در بیرون از حصارهای خانه و خانواده آشنا ساخته است.
با گذر از معایب و مزایای این تغییرات باید واقعیت موجود را پذیرفته و حتی معایب آن را به فرصتی برای رشد و پیشرفت در جامعه ی بحران زده این دوران تبدیل نمود.
ارتباطات گسترده اجتماعی، استقلال اقتصادی و فکری، پوشش و حتی سلیقه ی زنان همگی نشان گر یک تغییر عمده در نگرش و رفتار زنان علی الخصوص در کلان شهرها است. شهرداری ها می بایست در شرایطی که این تغییرات به سرعت در حال گسترش است از طریق امکانات و ابزارهای خود نه در مسیر کتمان واقعیت بلکه برای انتقال نمادهای مثبت و فرصت آفرین این تغییرات اجتماعی استفاده کنند.
متاسفانه سال هاست شاهد رشد پدیده ای به نام فقر زنانه خصوصا در میان زنان سرپرست خانوار هستیم و برای رفع بخشی از این بحران باید امکانات شهری را با اولویت فقر زدایی و با در نظر گرفتن آسیب های جدی فقر زنانه به زنان سرپرست خانوار اختصاص داد.