سال ها پیش که سعید سلطانی با سریال «پس از باران» به جنگل های شمال رفت و از لوکیشن های تکراری پایتخت فاصله گرفت و اتفاقا از مخاطب نمره قبولی گرفت و اثر ماندگار برای تلویزیون خلق کرد با بررسی تولیدات سیما فهمیدیم که این اتفاق پیش از این نیز سابقه داشته است و دور شدن از پایتخت چه بر اساس قصه و چه بر اساس سلیقه سازندگان و چه بر اساس قواعدی دیگر اتفاقا تصمیمی به جا است .
بی تردید رمز موفقیت سریال «پایتخت» خارج شدن از پایتخت بود، شک نکنید سریال «نون. خ» اگر با همین سبک روایت در تهران ساخته می شد هیچ جذابیتی با خود به همراه نداشت.
پر واضح است که سریال «نوروز رنگی» به خاطر محیط بومی داستان به یک اتفاق با نمره قبولی تبدیل شد. خانواده «بوتیمار» خطر کرونا را به جان خریدند به سواحل خزر رفتند تا این همه لوکیشن های تکراری و خیابان های پر ترافیک ،تصاویر بدون جذابیت پایتخت را از قاب تلویزیون جدا کنند.
واقعا حیف نیست در کشوری با این پهناوری و این همه جذابیت های متنوع فرهنگی و تعدد گویش ها و لهجه های خوش آهنگ کماکان علاقه مند باشیم در پایتخت بمانیم و سریال های تکراری به لحاظ تصویر و گویش و لحن ارائه دهیم.
به هرحال یکی از وظایف سریال سازی در رسانه ملی معرفی جای جای این مرز و بوم است که هر نقطه دارای سنت و آیین متفاوت و شیوه های مختلف زندگی است.
کشوری چهار فصل، پر از لوکیشن های بکر و دست نیافتنی که هر کدام می توانند محلی برای به تصویر کشیدن قاب های زیبای هنرمندان ایرانی باشد.
متاسفانه سال ها نه این جسارت در فیلم سازان و صاحبان اثر دیده شده است و نه مدیران این الزام را داشتند تا داستان آثارشان را در لوکیشن های خارج از مرکز به تصویر بکشند اما در این میان بوده اند کارگردانانی که جدا از قصه و روند شکل گیری شخصیت ها دوربین شان را به خارج از شهر برده اند و ترجیح داده اند که با به تصویر کشیدن چهره های متفاوت مردم جای جای این مملکت رنگ آمیزی متفاوتی داشته باشند. از نوع پوشش، جنس گویش، طرز رفتار ، شیوه های زندگی و .... در کشور که اتفاقا با استقبال و توجه بسیاری از سوی مخاطب نیز مواجه شده است.
شک نکنید که ایران جز معدود کشور هایی است که به لحاظ این تنوع سرآمد است و می تواند موقعیتی ویژه برای فیلمسازان و سریال سازان محسوب شود. نکته ای که امروز برای بسیاری از سریال سازان رسانه ملی به دلیل اقبال مخاطب در اولویت است.