حسین سلطانمحمدی منتقد سینما و تلویزیون در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: دنبالهسازی بر سریالهای تلویزیون به شرط وجود محتوا و کاراکترها که با گذر زمان سنشان در قصه سریال نیز بیشتر میشود و با توجه به اقتضاعات زمان خود هر روز موضوعی را دنبال میکنند و دستمایه قرار میدهند. به عنوان مثال سریال «نون خ» در همین مسیر پیش میرود و فاصلهای که بین تولید فصلها وجود دارد باعث شده که این سریال به یک رویداد خاص و اصطلاحاً گلدرشت بپردازد.
سلطانمحمدی خاطرنشان کرد: سریال «گاندو» به دلیل فاصله اندکی که بین تولید دو فصلش وجود دارد هر بار پروندهای سیاسی را با توجه به موضوعات سیاست روز دنبال کرده و پروندهای را دستمایه قرار داده است که در این زمینه موفق عمل کرده است. در سریال «دودکش 1» که چند سال پیش از تلویزیون پخش شد کاراکترهای طنز منطقی داشت که به نحو درستی در کنار یکدیگر قرار گرفته بودند و فضا و قصهای ایجاد شده بود که کاراکترها و قصه در حافظهها ماند اما در فصل دوم این سریال آن فضاسازی و کنار هم قرار گرفتن درست کاراکترها را شاهد نیستیم و اغراقهایی وجود دارد که قصه را تا حد زیادی بیمنطق کرده است.
او افزود: سکانسها و صحنههایی را در این سریال شاهد هستیم که میتوانست به شکل دیگری اجرا شود ولی نویسنده و کارگردان بدون تأمل کافی سکانسها و صحنههایی را در این سریال طراحی کردهاند که به نظر میرسد دمدستیترین ایدهها را به کار بردهاند. به عنوان مثال در قسمت اول این سریال قرار بود در ترکمن صحرا گاوی قربانی کنند که امیرحسین رستمی به نظر ساعتها منتظر گاو بود و در این سکانس اصلاً منطق جایی نداشت و من نمیدانم چرا در منطقه ترکمن صحرا قربانی کردن یک گاو را باید به یک آدم غیر بومی بدهند یا چرا در آن منطقه برای انجام این مراسم تمهیدات لازم اندیشیده نشده است؟ این نکات ریز و این جزئیات که به آنها توجهی نشده به سریال لطمههای بسیاری زده است و تنها این سوال را برای ما به وجود میآورد که چرا وقتی محتوایی وجود ندارد به تولید سریال در فصلهای بعدی اصرار دارید؟
این منتقد در ادامه گفت: برای ادامه دادن به یک سریال در فصلهای بعدی باید محتوا و ایده لازم وجود داشته باشد، وقتی ایده و محتوایی وجود ندارد فیلمساز به سکانسهایی مثل حمام کردن بازیگر و... روی میآورد که هیچ کارکردی در قصه ندارد و نشان از خالی بودن دست نویسنده و کارگردان در محتواسازی است و همین وضعیت است که باعث میشود تا تأکید کنیم هر مجموعهای توان تداوم ندارد.
او افزود: در سریالهایی مثل «بچه مهندس» و «گاندو» قصه جلو میرود ولی در «دودکش 2» داستان کاملاً متوقف است و منطق روایی حلقه مفقودهای است که به نظر میرسد عوامل تولید این سریال تنها به طولانی کردن این مجموعه تلویزیونی فکر کردهاند. کارگردان و نویسنده باید محتوا تولید کنند و اگر این امکان برای سریال وجود ندارد نباید به ادامه دادن آن اصرار داشت. سریال «روزگار جوانی» سالها پیش از تلویزیون پخش شد و روایتگر ماجرای چند جوان بود که قصههایی داشتند و به نظر میرسد پس از حدود 20 سال تصمیم به تولید سریال گرفته شده است و قطعاً با قصهپردازی و محتواسازی میتوان فصل دوم این سریال را ساخت.
سلطانمحمدی در ادامه اظهاراتش تأکید کرد: وقتی چند اثر تلویزیونی که فصلهای بعدیاش ساخته شده را دنبال میکنیم متوجه میشویم که گویا نگاهی سودجویانه در این تولیدات وجود دارد که با توجه به محدود بودن میزان کارگردانهایی که با تلویزیون کار میکنند تنها دغدغه تولیدکنندگان آثار پر کردن آنتن است و وقتی به سراغ قصهای امتحان پس داده میرویم که کاراکترهایش را مردم میشناسند به نظر میرسد که حتی نمیخواهیم دوباره کاراکتر، قصه، موقعیت، محتوا و فضا خلق کنیم و تنها با همان کاراکترها و همان فضا و قصه سریال را در فصلی دیگر ادامه میدهیم که یک سهلانگاری بزرگ به نظر میرسد و یک نوع بازیگوشی را شاهد هستیم.
این منتقد تصریح کرد: در تلویزیون ما این روزها حتی وضعیت برنامهها و مسابقات تلویزیونی هم مشخص نیست. مسابقه «بمب» به یکباره تمام شد و کسی نپرسید سرنوشت این مسابقه چه شد یا برنامه «هفت» بعد از عید نوروز دیگر ادامه پیدا نکرد. سریالها هم به همین شکل شدهاند و یک سری آدمهای ثابت را شاهد هستیم که اصطلاحاً با آب بستن به قصهای یک خطی در مقابل دوربین قرار گرفتهاند و با هم حرف میزنند.
او در پایان تأکید کرد: به نظر من موفقترین سریال چند فصلی در تلویزیون ما طی سالهای اخیر مجموعه «خوش رکاب» بود که با «خوش غیرت» ادامه پیدا کرد. «خوش رکاب» را یکی از سریالهای موفق دنبالهدار میدانم که فصل اولش در دوران جنگ تحمیلی روایت شد و در فصل دوم با همان کاراکتر و همان کیفیت در موقعیت و فضایی مناسب که مربوط به دوران جنگ آمریکا و عراق میشد ادامه پیدا کرد.