صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

استاد دروس خارج فقه حوزه علمیه قم:

فساد درونی و غفلت از مردم مهمترین عوامل سقوط بنی‌امیه بود

۱۴۰۰/۰۵/۲۷ - ۱۹:۲۱:۱۵
کد خبر: ۱۲۲۱۷۷۱
استاد دروس خارج فقه حوزه علمیه قم، فساد و دور ماندن از واقعیتهای جامعه را مهمترین دلیل سقوط امویان دانست و گفت: بنی‌امیه با اعمال شدید سانسور و سرکوب مخالفان و تکیه بر عناصر فرصت‌طلب و کانال‌های ویژه خبری، زمینه‌ بی‌خبری خود از متن جامعه را فراهم کردند که منجر به سقوط آنان شد.

به گزارش برنا، آیت‌الله سیدضیاء مرتضوی، در سخنانی با عنوان «علل سقوط بنی امیه» از سلسله نشست‌های «عاشورا و امروز ما»، که به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن اندیشه و قلم برپاست، گفت: بنی امیه خودش را با ابزار مختلف بر جامعه تحمیل کرد و توانست بیش از ۸۰ سال بر جوامع اسلامی حکومت کند؛ سرانجام در دوره مروان حمار از بنی عباس در شمال شرق عراق شکست خورد و بنی امیه منقرض شد. البته شاخه‌ای از بنی امیه در اندلس حکومت را به دست گرفتند و صد سال بعد از آن هم حکومت کردند.

وی افزود: عمر حکومت بنی امیه در قیاس با بنی عباس (که بیش از ۵۰۰ سال حکومت کردند و سرانجام توسط مغول‌ها و نه نیرویی داخلی سرنگون شدند)، بسیار کم بود و خود این مسئله جای سؤال جدی است؛ شهید مطهری به نقل از مونتسکیو در تحلیل سقوط تمدن‌ها و حکومت‌ها آورده است که برخی علل کلی بر تاریخ حاکم است که عامل زوال آنهاست. او برای مثال به انقراض بنی امیه اشاره کرده است.

نقش عامل خارجی؟

مرتضوی با اشاره به عوامل سقوط بنی امیه، اضافه کرد: علی بن حسین مسعودی، مورخ معروف در مروج الذهب به علت زوال بنی امیه پرداخته و گفته است که گسترش اختلاف میان یمانی‌ها و نزاری‌ها عامل سقوط بنی امیه بوده است و منشا این اختلاف را هم اشعار شاعران برجسته می‌داند؛ مسعودی معتقد است که یمانی‌ها و نزاری‌ها هر کدام طرف مقابل را نکوهش و بدگویی کردند و به تدریج مردم دو دسته شدند و تعصبات جاهلی عربی گل کرد؛ مروان حمار چون نزاری بود علیه یمنی‌ها قرار گرفت و یمنی‌ها هم برای انتقام از مروان از بنی عباس حمایت کردند و مروان حمار شکست خورد. از نظر بنده، این تحلیل نگاهی ظاهری دارد و عمیق نیست و براساس نظریه توطئه شکل گرفته است که مورد قبول ما نیست.

استاد حوزه علمیه بیان کرد: تحلیل دوم مبتنی بر نوع رفتار با اهل بیت(ع) است؛ مسعودی مجددا در مروج الذهب آورده است که عبدالملک بن مروان در نامه‌ای به حجاج بن یوسف از او می‌خواهد که مرا از ریختن خون آل  ابی‌طالب(ع) برکنار بدار؛ من دیدم از زمانی که بنی امیه خون آل ابی‌طالب(ع) را ریختند، حکومتشان دچار تزلزل شد و حجاج هم به خاطر ترس از سست شدن پایه حکومت، دست از این کار کشید. روایتی هم از امام صادق(ع) نقل شده است که سوزاندن زید عامل سقوط بنی امیه بود و بنی امیه بعد از هفت روز از این اقدام، سقوط کردند. این تحلیل هم چنانچه بعدا ذکر می‌شود نمی‌تواند علت جامعی باشد.

مرتضوی بیان کرد: در بین معاصران، عقاد، اندیشمند مصری چند کار را سبب زوال دانسته است؛ اول کشتار یزید در مدینه، دوم قضیه زبیری‌ها و سوم حادثه کربلا؛ وی معتقد است هر سه حادثه به ضرر بنی امیه تمام شد به جای آنکه سبب استحکام آن شود. شهید مطهری هم دلیل سقوط خلافت اموی را نهضت عاشورا می‌داند، وی معتقد است حکومتی که ممکن بود هزار سال تداوم یابد با جنایت کربلا و مقاومت امام حسین(ع) کارش به صد سال هم نرسید.

وی تصریح کرد: ما نمی‌توانیم این دلیل را به صورت کلی رد کنیم ولی دلیل جامعی نیست؛ بی شک رفتار خشن و جنایتکارانه بنی امیه در حق اهل بیت(ع) و به خصوص امام حسین(ع) در سقوطشان مؤثر بود ولی دلیل اصلی نیست. از طرفی بنی عباس در قرن اول در کشتار و جنایت چنان پیش رفتند که دست بنی امیه را از پشت بستند.

تحلیل تک ساحتی و مورد ظلم به اهل بیت

مرتضوی اضافه کرد: مرحوم مجلسی هم درباره روایت پیش گفته یعنی ماجرای زید آورده است که شاید آتش زدن جنازه زید شهید از دلایل کامل کردن سقوط بوده است؛ زیرا اینها امام حسین(ع) را کشتند و جنایات بدتر از سوزاندن زید را هم مرتکب شدند و باز ده‌ها سال دیگر حکومتشان ادامه یافت، پس سوزاندن زید علل اصلی نیست.

وی افزود: ما باید ظلم به اهل بیت(ع) را به عنوان عامل مهم در شکل‌گیری جریان مخالف بنی امیه مؤثر بدانیم ولی عامل عمده، زمینه‌های درونی و عملکرد خود حکومت بود که باعث سقوط شد؛ چنان چه علل اصلی بقای عباسیان این بود که خلافتشان را از طریق جانشینی پیامبر(ص) تئوریزه و کسب مشروعیت کردند.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: تحلیل برپایه جبر انگاری و اشعری مسلکی هم از دیگر دلایل سقوط بنی امیه ذکر شده است؛ برخی مورخان نقل کرده‌اند که مروان حمار بیش از صد هزار نیرو داشت ولی شکست خورد؛ این مورخان چون نمی‌توانند دلیل شکست را تحلیل کنند آن را به امری سماوی غیرقابل دسترس تقلیل داده و آن را سرنوشت محتوم بنی امیه می‌دانند.

تحلیل جبرگرایانه از سقوط بنی امیه

وی افزود: ما هم متاسفانه چنین تحلیل‌هایی را بسیار مورد توجه قرار می‌دهیم؛ حتی در برخی نتایج فوتبال و مسابقات کشتی و حوادث اجتماعی و سیاسی، چون نمی‌توانیم تحلیل کنیم آن را به تقدیر الهی نسبت می‌دهیم! این تحلیل عمدتا برای سلب مسئولیت از خود و یا دیگران است.

مرتضوی تصریح کرد: ذهبی در تاریخ الاسلام اشاره کرده است که وقتی عبدالله بن علی نوه ابن عباس به دمشق آمد و دمشق فتح شد، همان که خدا می‌خواست رخ داد؛ ابن عمرانی در الانباء هم نوشته است چون خدا مقدر کرده بود شکست بنی امیه را بنابراین در آن لحظه نبرد، مروان حمار نیازمند ادرار شد و او چون دنبال قضای حاجت رفت لشکرش شکست خورد، وزیر او هم به وی هشدار داد که از اسب پایین نیاید ولی او گفت معنای این حرف آن است که من بالای اسب ادرار کنم و در تاریخ ضرب المثل شده که مروان، حکومت بنی امیه را به یک ادرار کردن فروخت. 

این پژوهشگر دینی ادامه داد: حمدلله مستوفی قزوینی هم در «تاریخ گزیده» که در قرن هفتم نوشته شده این قضیه را نقل کرده است. وی آورده که وقتی نمی‌توانیم حادثه‌ای را تحلیل کنیم آن را آسمانی می‌دانیم و نقش اسباب و مسببات را کنار می‌گذاریم؛ در حالی که نظام اسباب و مسببات حاکم است و باید احتمال دهیم که شکست خوردن می‌تواند ناشی از این مسائل باشد. به نظر بنده این انحرافی بزرگ در فکر و برداشت غلط از آیات و روایات است.

مرتضوی گفت: تحلیل دیگر در سقوط بنی امیه، اثر عوامل داخلی است که معتقدم این تحلیل دقیق‌ترین تحلیل هست و سایر تحلیل‌ها را هم در خود جای می‌دهد؛ تحلیل این است که اگر انسان‌های ناشایست حاکم شدند و جامعه رو به فساد رفت نباید بگوییم خدا این را خواسته است؛ خداوند نظام اسباب و علت و معلولی ایجاد کرده که دعا هم یکی از اجزای آن است.

دلایل سقوط بنی امیه از زبان یکی از حاکمان

وی تاکید کرد: لذا جامع‌ترین تحلیل در سقوط بنی امیه را می‌توان از زبان یکی از بزرگان و نخبگان بنی امیه برشماریم؛ این تحلیل به روزترین و قاعده‌مندترین تحلیل است و جالب اینکه دلیل سقوط را به بیرون از حکومت نسبت نمی‌دهد. مسعودی این تحلیل را بدون ذکر نام آن فرد اموی آورده است. از وی دلیل زوال بنی امیه را پرسیدند و او در چند بند بیان کرد و گفت اول اینکه ما مشغول خوشی‌ها و سرگرم به خوشگذرانی شدیم و از چیزی که باید به آن رسیدگی می‌کردیم غافل شدیم و به مردم خودمان ستم کردید و بعد از مدتی وقتی مردم ما را در چنین وضعی دیدند از انصاف و عدالت ما نومید شدند و از حکومت بریدند و آرزوی خلاص یافتن از ما را داشتند.

وی افزود: دومین دلیل جور و ستم و بار کردن قوانین سخت و غیرقابل تحمل و مالایطاق به دوش مردم بود. مالیات و خِراج زیادی از مردم گرفته می‌شد که بیش از وسع آنها بود و آنها به این دلیل از ما جدا شدند. مردم دیدند ما فقط به منافع و درآمدهای خودمان توجه داشتیم. سومین دلیل این بود که وقتی خِراج زیاد گرفتیم درآمد کشاورزان و تولید تولیدگران از بین رفت و هزینه‌هایشان آنقدر زیاد شد که نتوانستند ادامه دهند و به اصطلاح امروزی، تورم شدید و کاهش بودجه پیش آمد. دلیل چهارم این بود که ما به وزرای خود اطمینان کردیم و وزرای فاسق و فرصت‌طلب به فکر پرکردن جیبشان افتادند و مردم را کنار گذاشتند. مردم هم دیدند وقتی وزرا می‌برند و می‌دزدند گفتند ما چرا این کار را نکنیم. همچنین علت دیگر این بود که در پرداخت حقوق نظامیان سستی کرده و آنان را در فقر نگه داشتیم و آنها یا به فساد روی آوردند و یا بی انگیزه شدند و علت دیگر اینکه ما از حوادثی که به تدریج در جامعه ایجاد شد غافل بودیم و آن را جدی نگرفتیم و در صدد رفع آن نبودیم.

امان از گزارش‌های دروغ و یکطرفه! 

مرتضوی با بیان این که این فرد، مهم‌ترین عامل زوال حکومت اموی را بی‌خبری از واقعیات جامعه می داند، توضیح داد: بنی‌امیه با اعمال شدید سانسور و سرکوب مخالفان و منتقدان و تکیه بر عناصر فرصت‌طلب و کانال‌های ویژه خبری، زمینه‌ بی‌خبری خود از متن جامعه را فراهم کردند که منجر به سقوط آنان شد. یک مثال آن، سندسازی زیاد بن ابیه علیه حجربن عدی بود که ضربه‌ای کاری به بنی‌امیه و معاویه زد و صدای اعتراض را بلند کرد و حتی شریح قاضی مخفیانه به معاویه نامه نوشت که من شهادت نداده‌ام و زیاد به دروغ نام مرا در ورقه شهادت گنجانده است؛ امان از گزارش‌های دروغ و یکطرفه! این شیوه را مقایسه کنید با سیره پیامبر اکرم که اینان مدعی جانشینی ایشان بودند.

استاد حوزه علمیه در پایان گفت: پیامبر(ص) در میان مردم بود و بدون واسطه واقعیتها را از آنان دریافت می کرد. ایشان همواره باعث وحدت مردم بود و خط کشی های من درآوردی و ایجاد چنددستگی در مردم نداشت و به جای آن که از عوامل و بولتنهای خاص واقعیتها را بشنود، از خود مردم درباره آنچه در میانشان می گذشت می پرسید.

نظر شما