به گزارش برنا، دکتر امیر محمدیانخراسانی - جامعهشناس - در ادامه یادداشت خود در روزنامه «خراسان» نوشت: سوال این است که انتشار چنین ویدئوهایی در شبکههای اجتماعی برای گرفتن چند فالوئر بیشتر، ارزشش را دارد؟ تماشایشان چه تاثیری روی روان بینندگان خواهد داشت؟ آیا بهتر نیست که ویدئو بدون انتشار در فضای مجازی، حداقل ابتدا به دست پلیس رسانده شود تا برخورد قانونی با فرد خاطی صورت بگیرد و اگر پیگیری نشد، سپس منتشر شود؟
در ادامه و از منظر روانشناختی، درباره آسیبهای انتشار و پربازدیدشدن کلیپهای کودکآزاری در فضای مجازی، چند نکته را مطرح میکنیم.
آزار را بهنمایشگذاشتن و دیدن آزار
در خصوص برخی آسیبهای اجتماعی در زمان کنونی با چند مسئله مواجهیم: ۱- آزاردادن، ۲- آزاردیدن (قربانی)، ۳- آزار را بهنمایشگذاشتن و ۴- دیدن آزار (بیننده). چون آسیبهای موارد یک و دو بسیار واضح است و مجال دیگری را میطلبد، در این یادداشت به مسائل ۳ و ۴ میپردازم.
خیانتی که به قربانی میشود
شکی نیست که ظهور و حضور فعال شبکههای اجتماعی و دوربینهای گوشیها در تسریع این روند شتابان جنونآمیز چه از بعد نشاندادن و چه از بعد تماشاکردن بسیار موثر بوده و حتی به ابزار اصلی آن بدل گشته است. وقتی که قربانی باخبر میشود که لحظات رنجکشیدن و تحقیر او را دیگران دیدهاند مخصوصا اگر قربانی، کودک باشد و تماشای رنج او همراه با خنده، تمسخر، قضاوت نادرست و همراهی با آزاردهنده باشد، رنج او مضاعف میشود و بسته به سن، جنسیت، روحیه و شخصیت، درجاتی از آسیب روحی - روانی به او وارد و دچار داغ ننگ میشود و توسط اجتماع برچسب میخورد. این برچسبخوردن حتی گاهی حالت پنهانی از نوع ترحم دارد. وقتی بیننده میگوید «با او باید (آزاردهنده) مقابله میکرد»، بدون آنکه شرایط را بداند به طوری ظریف برچسب ضعیف را به قربانی تحمیل میکند.
کودکآزاری برای جلبتوجه و این همه آسیب دیگر
همچنین دیدهشدن این نوع کلیپها به طور گسترده در فضایمجازی به چندبرابرشدن لذت آزاردهنده و تشویق او به انجام کار مشابه، فیلمبرداری و نمایش آن منجر میشود. حتی اگر دیدن کلیپ همراه با اظهارات محکومکننده باشد، شخص به هدف خود که جذب مخاطب و جلب توجه بوده، رسیده است. دیگران هم چون موفقیت شخص را در این عرصه میبینند به خصوص اگر در سن تاثیرپذیری باشند یا به بلوغ عقلی، اجتماعی و عاطفی نرسیده باشند به انجام اعمال مشابه و نمایش آن تحریک میشوند و این چرخه باطل از آن جایی که ضریب نفوذ شبکههای اجتماعی به خصوص از نوع دیداری آن بالاست ادامه پیدا میکند و نتیجه اصلی آن ترکخوردن پوسته و سپس مغز انسانیت و انسانیتزدایی از افراد است. انسانیتزدایی در این مسیر هم شامل آزاررسان و هم شامل قربانی و بینندگان میشود. عمل آزار و نمایش آن، به ضعف انسانیت در وجود آزاررسان و تماشاچی و همچنین به تخریب شخصیتی قربانی و رفتار با او همچون شیء و ابزار منجر میشود. کرختشدن و بیتفاوتی نسبت به دیدن آزار یا آزاردیده (قربانی)، آن را تبدیل به یک عادت در ذهن و جان ما میکند و این بسیار خطرناک است زیرا ذره ذره انسانیت ما را از بین میبرد. همچنین ممکن است این مسئله به قهرمانسازیهای مصنوعی و پوچ در عرصه مجازی از کسانی منجر میشود که هنر دیگری ندارند و از ذلت دیگری احساس قدرت میکنند و نیز روز به روز افرادی که حس ترس از نمایش عریان لحظات خصوصی یا آزاردیدنشان را دارند، بیشتر میشوند.