امیرعباس پیام فیلمنامهنویس تلویزیون در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: اگر از منظر یک فیلمنامهنویس نگاه کنیم، تکراری شدن آثار تلویزیون بعید و غیر ممکن به نظر میرسد چرا که هر نویسنده جنس دیالوگنویسی و دایره واژگان خود را دارد و حتی به زور هم نمیشود ادبیات آثار نمایشی تلویزیون را شبیه به هم کرد.
پیام خاطرنشان کرد: اما برخی بازیگران هستند که نقشها را تبدیل به خودشان میکنند و حتی در فیلمهای متفاوت هم بازیگر نقش را شبیه خود میکند و یک سری واژگان را که نویسنده بر اساس شخصیتی که طراحی کرده، برای آن به کار برده ولی برخی بازیگران که این واژگان را متوجه نمیشوند برای آن مترادف انتخاب میکنند.
او افزود: از آنجا که نویسندههای ما در اجرا دخیل نیستند ما این معضل را بسیار شاهد هستیم که در اجرا فیلمنامه به طور کامل تغییر میکند و اتفاقاً برخی بازیگران که در فیلمنامه هنگام اجرا دست میبرند، بازیگران پر کاری هستند و ما آنها را در پروژههای مختلف بیشتر میبینیم. این یک ضعف بزرگ در بازیگری است چرا که اتفاقاً بازیگران خوب سعی دارند خودشان به نقش نزدیک شوند نه اینکه نقش را به شخصیت خودشان نزدیک کنند.
نویسنده مجموعه تلویزیونی «زوج یا فرد» در ادامه اظهاراتش تأکید کرد: نکته دیگر به این مسئله مربوط میشود که برخی بازیگران ما که اتفاقاً در سریالهای تلویزیونی از بازیگران مهم هستند به قدری پر کار هستند که حتی وقت خواندن فیلمنامه را ندارند و تنها همان سکانسهایی که قرار است در آن روز بازی کند را میخواند و به همین دلیل درک درستی از کلیت فیلمنامه ندارد.
این نویسنده در ادامه گفت: ممکن است برخی مواقع با به وجود آمدن یک موج فیلمها و سریالهای زیادی ببینیم که مثلاً همه با لحنی خاص صحبت میکنند، این تکرار شبیه یک تب است که شاید زود از بین برود اما معمولاً چنین جریانهایی حاصل استقبال خود مردم هستند و چون اقبال عمومی متوجه این آثار میشود تولیدکنندگان به فکر تکرار آن افتاده و سعی میکنند موفقیت پیشین را تکرار کنند اما معمولاً این موفقیت دوباره مثل دفعه اول تکرار نمیشود.
پیام تصریح کرد: متأسفانه نویسندههای ما فرصت صیانت از فیلمنامههایشان را ندارند و تلویزیون چارچوبی مشخص دارد که نمیتوان از آن خارج شد. در تلویزیون تعریفی که از نقش مثبت و منفی وجود دارد بسیار بسته و در چارچوبی مشخص است که همین باعث میشود همه کاراکترها شبیه هم شوند. در تلویزیون یک پدر یا مادر نمیتواند یک کاراکتر منفی باشد و این در حالی است که قطعاً هر کاراکتری که نوشته میشود یا پدر است یا مادر و اگر قرار است هیچ یک از اینها نباشد همین محدودیت به شدت برای نویسندهها دست و پا گیر است. نکته دیگر حرف شنوی برخی کارگردانها از بازیگران است، این حرف شنوی باعث میشود تا بازیگر در دیالوگها دخالت کند و آنها را آنطور که خودش میخواهد تغییر دهد و از آنجا که نویسنده سر صحنه حضور ندارد تا لحظه پخش نمیداند که چه اتفاقی برای فیلمنامهاش رخ داده است. برخی مواقع نویسنده در تعریف یک کاراکتر او را فردی قوی به لحاظ فیزیکی معرفی میکند اما در اجرا از بازیگری لاغر استفاده میشود که به طور کل شخصیتپردازی را بهم میزند و این ایرادات به شکلی است که نمیتوان همه اشکالها را به نویسندهها مربوط دانست.
این نویسنده درباره عدم همکاری برخی هنرمندان قدیمی با تلویزیون گفت: باید به این نکته دقت کنیم و به دنبال پاسخ آن باشیم که چرا هنرمندان موفق قدیمی دیگر حاضر به همکاری با تلویزیون نیستند. تلویزیون باید برنامه و اهداف خود را مشخص کند. آیا قرار است هنرمندان معلم اخلاق باشند و آیا کارکرد فیلم و سریال همین است که درسی به مخاطبانش بدهد یا قرار است هر اثر به اندازهای سرگرمکنندگی داشته باشد و در پس آن مخاطب به یک محتوا برسد. متأسفانه ما ویژگیهای مهم سریال را فدای کارکردهای نه چندان مهم کردهایم و این باعث میشود افراد حرفهای از تلویزیون فاصله بگیرند.
پیام در پایان اظهار داشت: متأسفانه تلویزیون هیچ سرمایهگذاری برای نسل جوان ندارد و هنوز نامها هستند که کار را پیش میبرند و این نامها که افرادی باتجربه و کارکشته هستند معمولاً هیچ انگیزهای برای کار ندارند و بی انگیزه بودنشان باعث شده تا برخی فقط به درآمدزایی خود فکر کنند. هنوز هم امکان ورود چهرههای جدید به تلویزیون وجود دارد اما ورود به این عرصه برای جوانان و نامهای جدید کار بسیار سختی است.