صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

میزان پرداختن به سواد مالی در کشورها تابعی از باورهای درونی سیاست‌گذاران

۱۴۰۰/۰۷/۰۶ - ۱۶:۵۵:۰۰
کد خبر: ۱۲۳۹۶۱۳
سواد مالی مقوله‌ای ضروری برای مردم همۀ کشورهاست؛ اما جوامع مختلف رویکرد متفاوتی به آن دارند و مردم در مسیر کسب آگاهی‌های مالی با موانعی دست به گریبان‌اند. برای آشنایی با سواد مالی در کشورهای مختلف، شناخت الگوها و بهره‌وری از آن‌ها، آکادمی هوش مالی در مجموعه گفت‌وگوهایی اختصاصی با صاحب‌نظران کشورهای مختلف، رویکردها و مسائل موجود در دیگر نقاط جهان را بررسی می‌کند.

پروفسور ابوالفضل بهشتی، استاد دانشگاه کاول بروکسل و عضو اتاق فکر اتحادیۀ اروپا، در مصاحبۀ اختصاصی با آکادمی هوش مالیپروفسور ابوالفضل بهشتی، استاد دانشگاه کاول بروکسل و عضو اتاق فکر اتحادیۀ اروپا، که شناخت کافی از مردم و ساختار حاکمیتی کشورهای مختلف اروپایی دارد، از سواد مالی در این کشورها می‌گوید. آن چه در ادامه می‌آید، مصاحبۀ اختصاصی آکادمی هوش مالی با این استاد دانشگاه است.

 

در اروپا چقدر به آموزش‌های مالی توجه می‌شود؟

بعد از ادبیات و فلسفه، آموزش‌های مالی و اقتصادی در کشورهای اتحادیۀ اروپا در اولویت سوم قرار دارد. وقتی دولت‌ها به فلسفه توجه دارند و فیلسوف‌سازند، قاعدتاً می‌دانند که زندگی مردم به مسائل اقتصادی و مالی گره خورده است. بنابراین، مدارس، نهادهای آموزشی و دولت از همان دوران کودکی روی آن تمرکز می‌کنند.

من، هم در مقطع متوسطه و هم دانشگاه تدریس کرده‌ام. باید بگویم نظام آموزش و پرورش در کشورهای اروپایی به گونه‌ای است که به این سه درس توجه می‌کند و در پایان دورۀ متوسطه آزمونی از فلسفۀ زندگی گرفته می‌شود. ادبیات و زبان مادری در این کشورها مهم‌ترین درس است؛ چون اگر به آن توجه نشود، حتی با بهترین اساتید هم نمی‌شود دریافت درستی از درس‌های مهم دیگر داشت. حتی ورزش در این کشورها از اولویت بالاتری نسبت به ریاضی و فیزیک برخوردار است. بنابراین، برخلاف ایران، نظام‌های آموزشی در اروپا به آموزه‌های مالی توجه فراوانی دارند. در نظام آموزش و پرورش کشور ما فیزیک، ریاضی و شیمی مهم‌تر از آموزش‌های مالی، فلسفه و ادبیات است و نتیجه‌اش هم همان چیزی است که امروز می‌بینیم.

 

از نظر شما چه مخاطبانی برای آموزش‌های سواد مالی در اولویت هستند؟

من معتقدم تمام اقشار جامعه باید در جریان آموزش‌های مالی باشند. در تمام کشورها آموزش‌های مالی برای گروه‌های مختلف جامعه بخشی از کار تخصصی وزارتخانه‌هاست؛ از وزارت آموزش و پروش و اقتصاد گرفته تا وزارت کشور. این آموزش‌ها هم عموماً از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی انجام می‌شود. برای مثال، در اروپا بعضی از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی به آموزش سواد مالی و مسائل اقتصادی اختصاص داده شده است. مردم از تمام گروه‌ها و سنین این امکان را دارند که هر لحظه از این آموزش‌ها برخوردار باشند. در آمریکا هم چنین شبکه‌هایی وجود دارد که به سواد مالی مردم می‌افزایند و پیشرفت‌های خوبی هم در این زمینه حاصل شده است. در نتیجه، هم به مردم مشاورۀ مالی داده می‌شود، هم اقتصاد کشورها پیشرفت می‌کند و هم مشکلات اقتصادی کاهش می‌یابد.

حتی در دانشگاه‌ها برای تمام رشته‌ها، هم علوم انسانی و هم علوم تخصصی، آموزش‌های مالی در نظر گرفته می‌شود و اساتید برجسته‌ای سواد مالی را تدریس می‌کنند.

بنابراین، برای هر شخصی واجب است که به امور مالی واقف باشد؛ چون این امور به زندگی ما گره خورده است. کشورهایی که در این زمینه پیشرفت کرده‌اند، متوجه ارزش آن هستند و به همین دلیل، همۀ نهادها، از جمله مدارس، دانشگاه‌ها، وزارتخانه‌ها و رسانه‌ها دست به دست هم داده‌اند تا آموزش‌های مالی و اقتصادی به مردم ارائه دهند.

 

سطح سواد مالی مردم در کشورهای مختلف اروپا را چطور ارزیابی می‌کنید؟

سواد مالی واژه‌ای کلیدی است که به حاکمان و نوع حاکمیت آن‌ها در کشورهای مختلف برمی‌گردد. نمی‌شود گفت در کشوری وضعیت اقتصادی خوب است و مردم از نظر مالی باسوادند؛ اما دلایل آن را ریشه‌یابی نکرد. یکی از کشورها در اروپا با سطح سواد مالی بالا، آلمان است. خانم مرکل موفق شد ادامۀ سیاست‌های تغییر و تحولی در آلمان باشد. او سیاست‌های قبلی را کنار نگذاشت؛ بلکه آن‌ها را ادامه داد. با وجود آنکه آلمان در جنگ جهانی دوم شکست بزرگی خورد، حاکمان در این کشور، درست مانند ژاپن، با قانون اساسی درست و استفاده از تجربیاتی که در چند دهه وجود داشت، کشور را بازسازی کردند.

در حال حاضر، آلمان کشوری مطرح در سطح جهان و مورد احترام در سطح اتحادیۀ اروپا است. من معتقدم میزان پرداختن به سواد مالی در کشورها به باورهای درونی آن‌ها برمی‌گردد. برای مثال، آلمان کشوری است که فیلسوف و فلسفه برایش مهم است؛ یعنی در دوران کودکی و ابتدایی درس فلسفه را به کودکان یاد می‌دهند. تا دورۀ دانشگاه، زبان و ادبیات آلمانی، فلسفه و دروس مالی‌اقتصادی به ترتیب در صدر فهرست درس‌های مهم قرار دارند. در کشوری که فیلسوف تربیت می‌کند و مردمش فیلسوف‌اند، حرف‌های سیاست‌گذاران و دلیل نیازسنجی‌ها به خوبی درک می‌شود. سیاست‌گذاری‌ها در کشورهایی مثل آلمان، مانند ایران دور باطل نیست. در ایران گروهی به قدرت می‌رسند و به جای آنکه سیاست درست قبلی را ادامه بدهند، آن را تخریب می‌کنند. هر چقدر هم برنامه‌ها خوب و مفید باشد، چون بر اساس ساختار درست اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بنا نشده، نتیجه‌بخش نیست.

سواد مالی آلمانی‌ها به کشورهای اسکاندیناوی مانند هلند، سوئد، نروژ و فنلاند شباهت دارد. سواد مالی مردم اسپانیا هم در سطح معقولی است. کشورهای کوچک دیگر مانند اسلوونی که قبلاً به اتحادیۀ جماهیر شوروی وابسته بودند، در وضعیت خوبی به سر می‌برند و پیشرفت کرده‌اند. دلیلش هم این است که بستر حاکمیتی بر اساس علم و نیازهای فرهنگی و جغرافیایی‌سیاسی خودشان به وجود آمده است. بنابراین، اگر در طول مسیر هم با مشکلی مواجه شوند، قادرند راه را هموار کنند.

یونانی‌ها با پیوستن به اتحادیۀ اروپا و به واسطۀ ضوابطی که پیش روی‌شان گذاشته شد، از اتحادیه آموختند که باید سواد مالی‌شان را افزایش دهند. بنابراین، می‌بینیم که در اتحادیۀ اروپا سیاست‌گذاری روابط بین‌الملل، حقوق بشر، روابط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به گونه‌ای طراحی شده که موقعیت برای افزایش سواد مالی و اقتصادی مردم فراهم شود. سواد مالی تافتۀ جدابافته‌ای از نوع حاکمیت و حاکمیت برتر نیست. حاکمیت است که باید زمینه‌های اجتماعی، فلسفی و ساختاری لازم را برای بهبود سواد مالی و اقتصادی مردم به وجود بیاورد.

 

مردم در کشورهای مختلف اروپا بیشتر اهل خرج هستند یا پس‌انداز و آینده‌نگری؟

رویکرد مردم به مقولۀ پس‌انداز بستگی به وضعیت آن جامعه و کشور دارد. برای نمونه، مردم آلمان از آیندۀ خود مطمئن هستند و این اعتماد به زندگیِ فردا باعث می‌شود آن‌ها نسبت به اروپایی‌های دیگر کمتر پس‎انداز کنند؛ اما عموماً در اتحادیۀ اروپا مردم این نگرانی را ندارند که برای مثال سرمایه‌های‌شان در بورس یک‌شبه از بین برود یا تحول بزرگی در کشور اتفاق بیفتد و زندگی مالی آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار دهد. به همین دلیل، بخشی از زندگی مردم اروپا رفاه است؛ یعنی آن‌ها خرج می‌کنند و با حسابگری و در نظر گرفتن احتمالاتی مانند افزایش قیمت جهانی نفت، چیزی حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد درآمد را برای پس‌انداز کنار می‌گذارند. دلیلش هم این است که افزایش و کاهش قیمت نفت در دست کارتل‌های نفتی است و بستگی به وضعیت جهانی دارد.

پس این فرهنگ در آن‌ها نهادینه شده که آینده‌نگر باشند تا مثلاً از عهدۀ پرداخت قیمت بنزین بربیایند. بلژیکی‌ها معروف‌اند به اینکه زیاد پس‌انداز می‌کنند. برای آن‌ها خرید خانه و خودرو مهم است؛ اما کمتر به رستوران می‌روند. آلمانی‌ها، سوئدی‌ها و اسپانیایی‌ها خوشگذران‌ترند و بیشتر خرج می‌کنند. یونانی‌ها به دلیل ورشکستگی مالی و حمایت نشدن از طرف اتحادیه، بیشتر نگرانی‌های مالی دارند. از طرف دیگر، رکود گردشگری تحت تأثیر کرونا نیز به نگرانی‌های مردم این کشور افزوده است.

با وجود این، باید یادآور شوم که نگرانی مردم در اروپا به هیچ وجه شباهتی به نگرانی ایرانی‌ها ندارد. در ایران تغییر و تحولات اقتصادی لحظه‌ای، آشفتگی فکری به وجود می‌آورد و این آشفتگی به نگرانی و بی‌ثباتی تبدیل می‎شود.

 

اروپایی‌ها چه رویکردی به فرهنگ کار، سخت‌کوشی و رضایت از کار دارند؟

رویکرد مردم به فرهنگ کار، به حاکمیت موجود برمی‌گردد و رضایت شغلی نیز به ساختار اجتماعی و اقتصادی بستگی دارد. ساختارها به گونه‌ای بنا شده که مردم اطمینان خاطر داشته باشند. راهبرد مالی‌اقتصادی دولت‌ها ثبات اقتصادی را به وجود می‌آورد و این ثبات هم منجر به اقتصاد تولیدی غیروابسته می‌شود؛ نتیجۀ آن هم رفاه اجتماعی است. اگر مردم از رفاه برخوردار باشند و از آینده اطمینان داشته باشند، رفتارهای‌شان در زندگی خصوصی و اجتماعی دچار اختلال نمی‌شود. پس فرهنگ کار و رضایت شغلی کاملاً به این موضوع بستگی دارد که ساختارهای اقتصادی و حاکمیتی چطور وضعیت مردم و نیازهای آن‌ها را بررسی کرده و با درک تغییر و تحولات، در راستای آن اقدام می‌کند.

شایسته‌سالاری در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، استفادۀ درست از کارشناسان و نیازسنجی در روابط بین‌الملل نسبت به وضعیت داخلی، عواملی هستند که منجر به اقتصاد تولیدی غیروابسته و در نتیجه، رضایت شغلی و حاکم شدن فرهنگ کار می‌شوند.

 

سطح سواد مالی زنان اروپایی در مقایسه با مردان چگونه است؟

از نظر تاریخی، مردان به زنان تحمیل کرده‌اند که حاکمیت در خانواده با آن‌هاست. آن‌ها هستند که پول می‌آورند و زنان باید به امور خانه رسیدگی کنند و کاری به مسائل مالی نداشته باشند. من معتقدم همسران باید مکمل یکدیگر باشند و خوشبختانه در طول زمان این وضعیت تا اندازۀ زیادی تغییر کرده است. زنان موفق شده‌اند جای خالی خود را، هم در زندگی خصوصی و هم در جامعۀ جهانی، پر کنند. آن‌ها در تمام بخش‌های جامعه، از جمله وزارتخانه‌های اقتصاد فعالیت و نقش‌آفرینی ‌می‌کنند. این موضوع در بخش‌های مختلف زندگی و وضعیت اجتماعی و فرهنگی جوامع تعادل ایجاد کرده است.

به نظر من، زنان هم مثل مردان ممکن است مقتصد، ولخرج و باسواد مالی یا بدون دانش مالی باشند. این موضوع به تربیت‌ خانوادگی و آموزش‌های مالی‌اقتصادی جامعه برمی‌گردد. ممکن است خانم شاغل و مستقلی دانش و سواد مالی اندکی داشته باشد و آسیب ببیند. برعکس، خانم خانه‌داری بیشتر از همسرش به دانش مالی مجهز باشد و دخل و خرج خانواده را به دست بگیرد.

 

بحرانی مانند همه‌گیری کرونا چه تأثیری بر زندگی مالی مردم اروپا گذاشته است؟

کرونا تأثیر نگران‌کننده‌ای روی اقتصاد کشورها گذاشته؛ اما شدت این پیامدها در کشورهای مختلف اروپا متفاوت است. برای مثال، آلمان به دلیل اقتصاد قوی به خوبی با کووید۱۹ همراه شده است. کشورهای اسکاندیناوی از جمله هلند، دانمارک و سوئد هم موفق شده‌اند با این بحران کنار بیایند؛ اما کشورهایی مثل فرانسه، اسپانیا، پرتغال و یونان، که بیشتر درآمدشان از گردشگری است، متحمل آسیب‌های بیشتری شده‌اند. بیکاری یکی از این مشکلات است؛ چون ده‌ها بازار دیگر به شرکت‌های هواپیمایی و گردشگری وابسته‌اند و در حال حاضر، به دلیل  شیوع کرونا مردم کمتر خرج می‌کنند، کمتر رستوران می‌روند و سفر می‌کنند. فرانسه حدود ۶۰ میلیون گردشگر در سال دارد؛ اما به دلیل همه‌گیری کووید۱۹، این رقم به حداقل رسیده و بسیاری از کسب‌وکارها تعطیل شده‌اند.

نظر شما