صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

بررسی عرصه‌های اسوه حسنه بودن زندگی پیامبر(ص)؛

الگوی معنویت، اخلاق و اقتدار در حکومت نبوی

۱۴۰۰/۰۸/۰۲ - ۰۸:۵۹:۵۷
کد خبر: ۱۲۵۱۰۵۱
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت ایام ولادت پیامبر اعظم (ص) در یادداشتی به قلم حجت‌الاسلام رضا لک‌زایی، پژوهشگر علوم اسلامی، به بررسی جنبه‌های مختلف اسوه حسنه بودن زندگی نبی مکرم اسلام(ص) پرداخته است.

به گزارش برنا، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت ایام ولادت پیامبر اعظم (ص) در یادداشتی به قلم حجت‌الاسلام رضا لک‌زایی، پژوهشگر علوم اسلامی، به بررسی جنبه‌های مختلف اسوه حسنه بودن زندگی نبی مکرم اسلام(ص) پرداخته است.

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر تبعیت کنیم. این تبعیت، در همه چیز زندگی است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معامله‌اش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست.» ۱۳۷۰/۰۷/۰۵
 
*زندگی سیاسی پیامبر اعظم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله دو فصل دارد. سیزده سال زندگی پیامبر در مکه فصل اوّل زندگی ایشان است. زندگی تقریباً ده‌ساله‌ی ایشان در مدینه هم فصل دوم این عمر سرشار از خیر و برکت است. فصل دوم، دوران شالوده‌ریزی نظام اسلامی و ساختن الگو و نمونه‌ی حاکمیت اسلامی برای همه‌ی زمان‌ها و دوران‌های تاریخ انسان و همه مکان‌هاست. این الگویی کامل است و مثل آن را در هیچ دورانی سراغ نداریم. با نگاه به این الگوی کامل می‌شود شاخص‌ها را شناخت. این شاخص‌ها برای افراد بشر و مسلمانان علامت‌هایی است که باید به‌وسیله‌ی آن‌ها نسبت به نظام‌ها و انسان‌ها قضاوت کنند.[1] آنچه در این بین مهم است، اینکه توجه و اقتدا به آموزه‌های نبوی رمز پیروزی و سعادت بشر در دنیا و آخرت است.

پیامبر اعظم صلوات‌الله‌علیه‌وآله در حدیثی راهبردی می‌فرمایند علم دارای سه شاخه‌ی درهم‌تنیده است؛ آیه‌ی محکمه، یا فریضه‌ی عادله و یا سنّت قائمه؛ نشانه‌ی استوار یا واجب راست یا سنّت پابرجا.[2] بر همین مبنا الگویی هم که ایشان ارائه می‌کنند، بر سه رکن کلان استوار است: رکن معنوی و اعتقادی؛ رکن اخلاقی و عاطفی؛ رکن رفتاری و عملی. در ادامه به‌اختصار درباره‌ی این سه بُعد سخن می‌گوییم.

* رکن معنوی و اعتقادی

ایمان و معنویت اوّلین رکن در ساختمان الگوی نبوی است. البته «کسى را کورکورانه به‌سمتى حرکت نمى‌دهند؛ مردم را با آگاهى و معرفت و قدرتِ تشخیص، به نیروى فعّال -نه نیروى منفعل- بدل مى‌کنند.»[3] «انگیزه و موتور پیش‌برنده‌ى حقیقى در نظام نبوى، ایمانى است که از سرچشمه‌ی دل و فکر مردم مى‌جوشد و دست و بازو و پا و وجود آن‌ها را در جهت صحیح به حرکت درمى‌آورد. دمیدن و تقویت روح ایمان و معنویت و دادن اعتقاد و اندیشه‌ى درست به افراد را پیغمبر از مکه شروع کرد و در مدینه پرچمش را با قدرت بالا برد.»[4]

«بشر، وقتى از معنویت غافل شد، همه‌ى درهاى اصلاح و صلاح به روى او بسته مى‌شود. امروز آنچه که در دنیاى مادّى، مى‌تواند کلید همه‌ى اصلاحات و سعادت‌ها محسوب شود، همین است که انسان‌ها به خود آیند، متذکّر شوند، هدف خلقت را از وراى این ظواهر مادّى جست‌وجو کنند و در وراى این ظواهر مادّى زندگى، که همین خور و خواب، شهوات، قدرت، مال‌پرستى و این چیزهاست، دنبال حقیقتى بگردند. ریشه‌ى فساد، عدمِ توجّه به این باطنِ حقیقىِ عالم است. سرّ، معنا و باطن زندگى و حیات انسان، این است: متوجّه یک مبدأ و تکلیف بودن. منتظر یک الهام بودن. گوش به فرمان یک مبدأ حاکم و قادر و صاحب اختیارِ از غیب بودن. این، اصل قضیه و همان «ایمان به غیب» است: اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ‌[5]. این، اوّلین هدیه‌ى بعثت‌ها به انسان‌ها و اوّلین هدف پیغمبر است؛ که آن‌ها را متذکّر کند و به آن‌ها ایمان بدهد؛ آن هم ایمان به غیب.»[6]

انسان مشرک دارای شناختی ناقص و محدود از انسان و جهان است و در برابر هر چیز و هر کسی اندک عظمتی دید، خضوع می‌کند و به آن قداست می‌بخشد و از آن می‌ترسد. در مقابل، در تفکر توحیدی، انسان موحد خداشناس چون خدا را می‌شناسد و قطره‌ی ناچیز وجود خویش را به دریای نامتناهی قدرت خداوند متعال پیوند زده است، در برابر قدرت‌های طاغوتی متکبر و مستکبر، خضوع نمی‌کند و از آن‌ها نمی‌ترسد. فقط از خداوند و کسانی که او فرموده اطاعت می‌کند، تنها خداوند را پرستش می‌کند و تنها از عظمت خداوند احساس خضوع و خشوع و خشیت می‌کند. تکیه‌اش به خودش و داشته‌ها و ابزارهایش نیست و حتی بدون سلاح و سپاه هم خود را قدرتمند می‌بیند. این «نگرش و ایمان باعث می‌شود اگر بزرگ‌ترین پادشاهان دنیا هم مقابل او ظاهر شوند، در مقابل آن‌ها احساس حقارت نکند؛ چون او بنده‌ی‌ آن قدرتمندی است که همه‌ی پادشاهان در مقابل او کوچک و حقیر هستند. اگر همه‌ی ثروتمندان عالم ثروتشان را مقابل چشم او بگیرند، تا او را به خضوع و خشوع وادار کنند، موفق نمی‌شوند؛ زیرا انسان مؤمن می‌داند که میلیاردها برابر این ثروت‌، متعلق به خدا و مال خداست و انسان‌ها فقط امانت‌دار این ثروت‌ها هستند.»[7]

به این ترتیب، رسول اعظم در اوّلین قدم، با اصلاح اندیشه‌ی انسان‌ها درباره‌ی نسبت وثیق علم و ایمان؛ دین و دولت؛ سیاست و دیانت؛ تمدن و دین؛ اخلاق و قدرت، موضع جهانی خویش را اعلام می‌کنند و ایمان آگاهانه و توحیدی را اوّلین رکن نظام الهی خویش معرفی می‌کنند.

* رکن اخلاقی و عاطفی

در کنار قدرتِ علم و ایمان، اخلاق و عاطفه هم لازم است. دین پشتوانه‌ی اخلاق است. رسول اعظم اقیانوس بی‌کران مهربانی و رحمت و جوانمردی و رأفت است. عده‌ای رعایت اخلاق و نگهداشتن حرمت عاطفه را ناشی از ضعف و عامل عجز می‌دانند. طبق منطق آنان، انسان مذهبی ساده و انسان اخلاقی احمق است، باید قوی مال ضعیف را بگیرد و جسم او را بدرد. در غیر این صورت، اصل تنازع بقا را نقض‌کرده و تن به شکست داده است. در مقابل این تفکر، قرآن سبب اقتدار حضرت ختمی مرتبت را رحمت و محبت الهی او می‌داند و می‌فرماید اگر سنگ‌دل و خشن بودی، کسی پیرامون تو گرد نمی‌آمد.[8] همین رحمت و محبت به قلب اصحاب او هم راه یافت: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم»‌[9] به همین دلیل، «در نظام نبوی درگیری‌های برخاسته از انگیزه‌های خرافی، شخصی، سودطلبی و منفعت‌طلبی مبغوض است و با آن مبارزه می‌شود. پیامبر انسان‌ها را تزکیه و از مفاسد و رذائل اخلاقی پاک و پیراسته می‌کنند. نتیجه این فعالیت‌ها هم پدیدآمدن فضای محبت و اخوت و برادری و همدلی است.»[10] پیامبر در امور شخصی همواره اهل بخشش و انتقام‌نگرفتن بود؛ حتی منافقین را هم تا زمانی که به‌صورت تشکیلاتی در مقابل ایشان صف‌آرایی نکردند، طرد ننمودند.


* رکن رفتاری و عملی

با دقت در رکن رفتاری و عملی روشن می‌شود که حضرت ختمی مرتبت علاوه بر جنبه‌ی اعتقادی و اخلاقی قدرت، به جنبه‌های دیگر آن هم توجه داشته‌اند؛ طبق آیه‌ی 60 سوره انفال که می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم»؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب‌هاى آماده بسیج کنید، تا با این [تدارکات‌]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان‌] دیگرى را جز ایشان -که شما نمى‌شناسیدشان و خدا آنان را مى‌شناسد- بترسانید. اِعداد به‌معنای آماده‌کردن به‌اندازه‌ی‌ استطاعت و قانع نبودن به یک حدّ معینی است. بر اساس تفسیر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، آنچه درباره‌ی‌ آن باید آمادگی ایجاد کند، دو چیز است: یکی «قُوَّه»، یعنی قدرت و دوم «رِباطِ الخَیل»، یعنی ابزار که در جنبه‌های مختلفی خودش را نشان می‌دهد که برخی از مصادیق آن عبارت‌اند از: قدرت سازمانی؛ قدرت علمی و تخصصی؛ داشتن آمادگی تاکتیکی و راهبردی؛ مقابل غفلت و آماده‌به‌کاربودن و بیداری و هوشیاری؛ عزم راسخ و پولادین؛ ایمان قوی و خالص؛ انگیزه‌ی روزافزون. «رِباطِ الخَیل» هم، یعنی ابزار؛ ابزار باید خصوصیاتی داشته باشد که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: پیشرفته باشد؛ در ابداع، طراحی و تولید آن، استقلال و خوکفایی شرط لازم است؛ به‌روز و متناسب نیازها باشد‌؛ متنوّع و گوناگون باشد. هدف چیست؟ «تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم»؛ تُرهِبونَ بِه همان چیزی است که در ادبیات سیاسی امروز به آن «قدرت بازدارندگی» می‌گویند. قدرت بازدارنده نه در موضع تجاوز، سلطه‌طلبی و دست‌اندازی به ملّت‌ها و کشورهاست، نه در موضع انفعال و فرورفتن در لاک دفاعی است، بلکه در موضع مقاومت و اقتدار بازدارنده قرار دارد.[11]

امام خمینی رحمه‌الله معتقد بودند که اگر حاکمان کشورهاى اسلامى به حکم این آیه عمل می‌کردند، تعدادی یهودى غاصب جرئت نمى‌کردند که سرزمین‌هاى ما را اشغال‌کرده و مسجدالاقصى ما را تخریب کنند و آتش بزنند.[12]

به زبان ادبیات سیاسی امروز، این آیه از مسلمانان می‌خواهد در تمامی ابعاد، «قدرت بازدارندگی» داشته باشند تا اقتدار و عزت جامعه‌ی اسلامی را تأمین کنند. «جامعه و نظام نبوی، توسری‌خور، وابسته و دنباله‌رو و دست حاجت به‌سوی این و آن دراز کن نیست؛ عزیز و مقتدر و تصمیم‌گیر است، صلاح خود را که شناخت، برای تأمین آن تلاش می‌کند و کار خود را پیش می‌برد.»[13] ازاین‌رو، «در نظام نبوی توقف وجود ندارد و به‌طور مرتب حرکت و کار و پیشرفت است. اتفاق نمی‌افتد که یک زمان بگویند که دیگر تمام شد و حالا استراحت کنیم. این وجود ندارد. البته این کار، کارِ لذت‌آور و شادی‌بخش است. کار خستگی‌آور و کسل‌کننده‌ای نیست؛ کاری است که به انسان نیرو و شوق می‌دهد.» [14] هدف این تلاش هم برقراری قسط و عدل و رساندن هر حقی به حق‌دار بدون هیچ ملاحظه‌ای است.

خاتمه

الگویی که حضرت رسول‌الله آن را در مدت کوتاه حکومت خویش ارائه نموده‌اند، سه ضلع اصولی دارد که عبارت‌اند از: اصلاح اندیشه‌ها با تبیین نظام معنوی و ایمانی و طرد نظام شرک‌آلود و جهلانی؛ اصلاح انگیزه‌ها با تبیین نظام فضائل و رذائل؛ اصلاح رفتارها با حرکت مجاهدانه و مقتدرانه به‌سوی عدالت همه‌جانبه. این سه نیاز همیشه‌ی انسان‌ها در طول تاریخ است و لازم است که این الگوی سه ضلعی همیشه مقابل چشم انسان‌ها و نظام‌های سیاسی الهی باشد.
نظر شما