به گزارش برنا، در این برنامه رضا زنگنه، مدرس و پژوهشگر ادبیات فارسی به گفتوگو با دکتر عیسی امنخانی، عضو هیئت مدیره انجمن نقد ادبی ایران پرداخت.
در ابتدای این نشست دکتر عیسی امنخانی درباره نقد ادبی، بیان کرد: برخی معتقدند به خاطر فضای استبدادی در گذشته نقد نبوده، اما مسئله این است که وقتی واژهای وجود دارد، مفهومش نیز موجود است. مسئله بود و نبودش نیست و مسئله چگونگی بودن نقد است. اگر بپذیریم در گذشته نیز نقد بوده است، مسئله این است که آیا ما نقد را همانطور که پیشینیان میفهمیدند، میفهمیم؟ یکی از آسیبهای اساسی ما در دوره معاصر این است که وارد مباحث انتزاعی در حوزه نقد نشدهایم.
وی درباره تفاوت نقد مدرن با نقد در گذشته گفت: این تفاوت به نوع ذهنیتها برمیگردد. در گذشته منتقد وظیفهاش جدا کردن سره از ناسره بود. در دوره معاصر منتقد فقط سره را از ناسره جدا نمیکند بلکه میخواهد کاستیهای ناسره را نیز مشخص و اصلاح کرده و اثری بهتر ارائه کند. در مفهوم مدرن نقد با معنای پیشرفت، ترقی، بهتر شدن آمیخته است و مفاهیم پیشرفت و ترقی را در دنیا سنتی پیدا نمیکنیم. نقد در دنیای سنتی معمولا زبان هنجار نیست. در دنیای سنتی، زبان نقد در حاشیه زبان ستایش، هجو و... قرار میگیرد و آنچه مردم معمولا با آن گفتگو میکنند زبان ستایش است. اما در دنیای مدرن به دلیل حاکم شدن ذهنیت انتقادی و تفاوت در نوع جهان نگری، زبان نقد را به شکل هنجار داریم.
رضا زنگنه در بخشی از این نشست پرسید که آیا تمایل نقد مدرن به پیشرفت، فراتر از حوزه متن و هنر شاعری و نویسندگی میرود؟ دکتر امنخانی در پاسخ اظهار کرد: نقد در دوره جدید از الزامات این دوره تبعیت میکند، یعنی همچنان که در دنیای جدید توسعه، مفهومی بنیادین است، نقد ادبی روحش را با دنیای مدرن هماهنگ میکند.
وی درباره تفاوت نقد در ایران و غرب عنوان کرد: اگر بخواهیم بگوییم گه ما یک مسیر را گذراندیم و همان مسیری که غربیها در حوزه هنر رفتند باید برویم، طبیعتا همان انتقادی که به مارکسیستها وارد میشد که یک روایت خطی دارند و دیگران باید دیر یا زود به آن ملحق شده همان مسیر را بروند، مطرح شود. واقعیت این است که برخی از زیرساختها و دورانها وقتی شکل میگیرند، یک سری ارزشهای خودشان را در حوزه ادبیات میآورند. شما وقتی وارد دنیای جدید میشوید، طبیعتا ارزشها و آرمانهایش نیز برای شما شکل میگیرد. تفاوتی که ما در ایران با جهان غرب داریم این است که ما نقد را ایدئولوژیک گرفتهایم. برای مثال وقتی شما به نقدهای ایرانی نگاه میکنید، نقد بسیار خشکی است اما در آن طرف انعطافپذیری را هم میبینید و لزوما در نقد فرمگرایی به شکل خشک وجود ندارد.
امنخانی افزود: آنجا هر نتیجهای یک سنتی را با خود به همراه دارد. یعنی اگر به یک فرمگرایی رسیدید، یک عقبه و سنت و بحثهای انتقادی در درونش است تا اینکه به یک دیدگاه میرسید.
زنگنه پرسید: اساسا نقد معاصر میتواند به پدیده کهن بپردازد یا خیر؟
امنخانی بیان کرد: نقد هر متنی را میتواند بررسی کند. لزوما منعی وجود ندارد که حتما در دوره معاصر بمانید یا به گذشته برگردید، ولی با توجه به نظریهها و مبانی که امروزه برای نقد داریم، آثار مفصلتر مانند رمانها و... نسبت به شعر برای نقد خیلی بهتر و مناسبتتر هستند، به خصوص نقدهای روایتشناسی، نقدهای روانکاوانه. اما به این دلیل نیست که آن را یک قاعده کنیم. یکی از ایراداتی که به نقد نو میگرفتند این است که روی رمان پیاده نمیشود و خیلی دشوار است. نقد نو، نوعی نقد است که بیشتر در شعر پیاده میشود. گویی برخی نظریهها این ویژگی را دارند که به یکی از گونهها نزدیکتر هستند.
دکتر عیسی امنخانی گفت: نقد مدرن و امروز ما نیز دارد به آفت نقد دهه ۳۰ و ۴۰ دچار میشود و کاملا تکنیکال و خشک میشود. باید برای آن چاره اندیشید، از این حالت رها شویم و تجربههای تلخ را تکرار نکنیم.