صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

نگاهی به فیلم تحسین‌شده "منِ پیش از تو"

همه ما، "تو"یی داریم که قبل و بعدِ "من" را می‌سازد؛ لحظه را دریاب!

۱۴۰۰/۰۸/۱۳ - ۱۵:۳۶:۱۴
کد خبر: ۱۲۵۶۵۲۱
مریم رجبیه‌فرد استاد دانشگاه و فعال فرهنگی در خصوص فیلم "منِ پیش از تو"(Me Befor You) یادداشت اختصاصی برای خبرگزاری برنا نوشت .

وقتی فیلمی بر اساس اقتباس از کتابی ساخته می‌شود یا از اثر مکتوب، یک سر و گردن بالاتر است یا بسیار ضعیف و دور از فضای اثر مکتوب از آب درمی‌آید، یا دقیقا توانسته کلمه به کلمه اثر مکتوب را به تصویر بکشد. با این حساب می‌توان ادعا کرد کارگردان فیلم "منِ پیش از تو"(Me Befor You)، توانسته به درستی و با نهایت ظرافت و دقت کلمه به کلمه "جوجو مویز" را به تصویر بکشد.

البته شاید بتوان یکی از علت‌های این موفقیت را در این دانست که خود "جوجو" در واقع نویسنده فیلمنامه هم هست و با این حساب، حتی اگر کلمه‌ای از قلم افتاده باشد با نظر دقیق خودش بوده تا بتواند محوریت داستان را درباره موضوع خاصی که مدنظرش بوده به تصویر بکشد.

عشق، جسارت، ممارست، مبارزه و حس زندگی از جمله دست‌مایه‌های اصلی داستان است و نکته قابل تامل فیلم، شاید این باشد که به ما می‌آموزد در زمان "حال" زندگی کنیم و از همه آنچه هست لذت ببریم و در نهایت در اوج لذت، عشق و زندگی و با میل خود، پایان را انتخاب کنیم و این نکات دقیقا همان آموزه‌هایی است که در رباعیات خیام نیشابوری، مثنوی مولانا و غزلیات حافظ و سعدی می‌توان به وضوح دید و آموخت و به کار بست البته بجز انتخاب پایان؛ "از نآمده و گذشته فریاد مکن" که دیروز، برنمی‌گردد و از فردا، بی‌خبریم!

از دیگر برجستگی‌های این درام عاشقانه، می‌توان به این نکته اشاره کرد که "جوجو" دنیای معلولیت را خوب می‌شناخته و با نگاهی روان‌شناسانه به اتفاق حادثه‌ای، زندگی فرد معلول را تمام‌شده به حساب نیاورده، بلکه دنیای جدیدی را برای او و اطرافیانش خلق کرده‌ است و نظرش این‌گونه است که "نباید بگذاری این صندلی چرخدار، چیزی را برای تو تعیین کند، سرنوشتت را رقم بزند" و در نهایت، ویلچری که می‌تواند باعث فاصله میان دو کاراکتر اصلی فیلم باشد و شاید مانعی برای عشق‌ورزی آن دو، با نگاه بسیار هوشمندانه "جوجو" تبدیل به وسیله‌ای برای نزدیکی و یکی‌شدن آنها می‌شود و نقطه عطف، زمانی است که  "کلارک" روی پاهای بی‌حس "ویلیام" می‌نشیند و حالا مخاطب نه‌تنها صندلی چرخدار را سرزنش نمی‌کند، بلکه می‌ستایدش و دلش برای این عاشقی قنج می‌رود. درست برعکس اکثر فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی که نهایت بدبختی و فلک‌زدگی و تاوان گناه و بی‌عشقی با شروع معلولیت و درست روی همین صندلی چرخدار به تصویر کشیده می‌شود.

پایان جسورانه، تلخ و البته باورپذیر این فیلم را هم نباید فراموش کرد؛ پایانی که با همه تلخی‌اش مخاطب آن را می‌ستاید و به کاراکتر اصلی فیلم حق می‌دهد که خودش پایان زندگی‌اش را رقم بزند.

خلاصه هرچه بوده و نبوده همه دست به دست هم داده‌اند تا "منِ پیش از تو" یک اثر عاشقانه ناب و دیدنی از کار درآید و اکثر افراد ترجیح بدهند به جای مطالعه نسخه مکتوب، ۱۱۰دقیقه پای بازی "امیلیا کلارک" در نقش "لوییزا کلارک" و "سم کلفلین" در نقش "ویلیام ترینور" بنشینند و از کارگردانی "تیا شاروک" لذت ببرند، به معلول و معلولیت جور دیگری بنگرند و بیندیشند، منِ پیش از تماشای فیلم و منِ پس از تماشای فیلم را واکاوی کنند و به این دیالوگ فیلم فکر کنند که: "ما فقط یکبار زندگی می‌کنیم و این وظیفه ماست که به بهترین شکل ممکن اون رو بگذرونیم!"

نظر شما