صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

معرفی کتاب؛

«استبداد علم» کتابی در نقد علم‌زدگی با نگاهی به تاریخ علوم طبیعی

۱۴۰۰/۰۸/۱۵ - ۰۴:۰۱:۰۱
کد خبر: ۱۲۵۶۶۵۶
پل فایرابند چهره شاخص و مشهور فلسفه علم است و او را به اثر معروفش یعنی «علیه روش» (یا ضد روش) می‌شناسند و «استبداد علم» نیز یکی از مطرح‌ترین آثار این نویسنده است که از سخنرانی‌ها او گردآوری شده است.

به گزارش برنا؛ پل فایرابند از بزرگترین فیلسوفان علم قرن بیستم است. او در کتاب حاضر، عناصر اصلی فلسفۀ بالیده و جاافتادۀ خود را استادانه با داستان بسیار جذابی درآمیخته است: داستان ظهور عقل‌گرایی در یونان باستان که سرانجام به [تکوین و] تثبیت جهان‌بینی علمی اسطوره‌ای منتهی شده است.

کتاب «استبداد علم» ترجمه کتاب «The Tyranny of Science» است. واژه Tyranny در عنوان را می‌توان به «براندازی یک استبداد برای استبداد دیگر» فهم کرد. کتاب حاضر دربردارنده چهار سخنرانی از فایرابند با عنوان «علم چیست؟ معرفت چیست؟» در سال ۱۹۹۲ است و موضوع کلی آنان با ادعای مذکور ربط و نسبت دارد. البته گفتنی است که فایرابند در سال‌های حضورش در دانشگاه برکلی این مباحث را با دانش‌جویانش به بحث و مداقه گذاشته بود.

فایرابند در مجموع این چهار سخنرانی، علم‌زدگی را مورد نقد خود قرار داده است و تاریخ علوم طبیعی را مد نظر دارد. علاوه بر این دیدگاه، فایرابند در طول کتاب و لابه‌لای سطور، دغدغه‌های خود را در باب علم و علوم دقیقه بیان می‌کند. نقطه قوت این کتاب نیز آن است که فایرابند برخلاف آثار اصلی خود، به دلیل اقتضای سخنرانی، زبان آسان‌فهم و راحتی را انتخاب کرده و مخاطب فارسی نیز در تخاطب قرار می‌گیرد و مشکلی در خوانش کتاب نخواهد داشت.

پل فایرابند در این کتاب آخرین نظرات شناختی خود را بیان می‌کند و به ظهور عقل‌گرایی و تثبیت جهان‌بینی علمی و ایدئولوژی‌های تجربی‌مآبانه توجه دارد. فایرابند در این چهار سخنرانی مدعی است که برخی از فرض‌های معمول و مشهور علوم دقیقه به کلی کاذب هستند و ایدئولوژی‌های بشری در آن دخیل بوده و خود علم به واسطه همین مفروضات تبدیل به ایدئولوژی شده است. از نظر فایرابند و بر اساس چهار سخنرانی این کتاب، علم نه تنها آسیب‌های بشری را حل نکرده بلکه خود را به تفلسف درباره امر کلی مشغول کرده است. چنان که از نظرات فایرابند در این کتاب برمی‌آید، علم و رویه‌های علمی خرافات‌هایی هستند که توسط دانشمندان صورت‌بندی شده‌اند.

اولین سخنرانی فایرابند در این کتاب، درباره تعارض و تطابق در علم جدید است. فایرابند همان ابتدا ذوق‌زدگی‌هایی را که درباره نظریه انفجار بزرگ وجود دارد، به سخره می‌گیرد. او معتقد است که در طول تاریخ علم می‌توان ردپاهایی را از دانشمندان پیدا کرد که مفروضات و انتزاعیات خود را به عنوان واقعیات عینی و حقایق این‌جهانی معرفی کرده‌اند و بیگ‌بنگ هم مثالی برای دوران ماست.

شاهد مثال دیگر فایرابند در این بخش، اصحاب فیثاغوری و معادلات ریاضی منتسب به آنان است که قصد داشتند جهان طبیعی و انسانی را با اعداد و ارقام بفهمند. فایرابند برای آشکارسازی این تعارضات، از برهان خلف استفاده می‌کند. ضمن این که او یادآوری می‌کند که نباید از ساختارهای پیچیده دستگاه‌های علمی ترسید، زیرا این ساختارهای انتزاعی در مجموعه‌ای از رویدادها مستور مانده‌اند و باید برملا شوند.

در سخنرانی دوم، پل فایرابند درباره عدم اتحاد علوم و علیه علم واحد سخن می‌راند. گالیله محور بررسی فایرابند برای نشان دادن این امر است. فایرابند قضایای گالیله را برمی‌شمارد و تناقضات را از دل آن بیرون می‌کشد. فایرابند پس از بررسی کثرت‌های روشی و موضوعی علوم طبیعی، که آن را کاربرد علم نامگذاری می‌کند، از ظرفیت‌های علم در مسائل معنوی و معنایی نیز سخن می‌گوید و نابسندگی‌های علوم تجربی در این زمینه را نیز نشان می‌دهد. البته مساله فایرابند در این بحث علوم طبیعی است و خود اذعان دارد که هنوز وارد علوم انسانی و جامعه‌شناسی نشده و می‌تواند این بحث را در آن علوم نیز نشان دهد.

فایرابند در سخنرانی سوم خود، که غنای طبیعت نام دارد، ادعای مشهوری را بررسی می‌کند، مبنی بر این که پدیده‌های طبیعی به خودی خود چیزی به ما نمی‌گویند و پی بردن به این که این پدیده‌ها بر چه چیزی دلالت دارند، نیاز به تأمل و تفکر دارد. از نظر فایرابند مشکل از همین جا آغاز می‌شود، زیرا دانشمند علوم طبیعی انتزاعیات خود را وارد می‌کند و همراه این تصورات فردی، مفروضات و مبناهای غیرمعرفتی نیز دخیل می‌شوند. فایرابند برای توضیح این امر، روابط منطقی و ریاضی فیثاغوریان را به عنوان موید بحث خود می‌آورد که چگونه طبیعت را به زبان در می‌آورند و آن را از غنای خود خارج می‌کنند.

در بخش چهارم کتاب که درباره انسان‌زدایی از انسان است، فایرابند باز هم به یونان رجوع می‌کند. از نظر فایرابند، دانشی که دانشمندان مدعی آن هستند، شبکه بسیار پیچیده‌ای از اصول نظری و توانایی‌های عملی و جسمی آن‌هاست که صرفاً نمی‌توان با بررسی نظریه‌ها به آن‌ها پی برد. بر این اساس فایرابند نتیجه می‌گیرد که اکثر تحلیل‌های فلسفی و تبیین‌های معروف درباره علم، خیالات و اوهام هستند. فایرابند ادعای خود را رادیکال‌تر کرده و با ارجاع غیرمستقیم به اثر قبلی خود، یعنی کتاب علیه روش، روش‌مندی علم را نیز زیر سوال می‌برد. فایرابند به این نوع استدلال و تلقی خود از فلسفه علم نیز بازسازی منطقی می‌گوید، به این معنا که دانشمندان بر اعمال خود وقوفی ندارند و به یک بازسازی نیاز است تا دستاورد آن‌ها زیر شکنجه‌های فیلسوفان علم تجزیه و تحلیل شود.

اگرچه تنها ترجمه فارسی موجود از کتاب علیه روش دقیق نیست و بیش از یک بار منتشر نشد، و سایر آثار این فیلسوف علم نیز مورد مداقه قرار نگرفته و شرح و توضیح نظریات فایرابند نیز با واسطه و بی‌واسطه محدود است، اما کتاب استبداد علم می‌تواند روزنه‌ای برای آشنایی با یکی مهم‌ترین نظریه‌پردازان و منتقدان تاریخ علم باشد. تأخیر زمانی این کتاب از حیث تألیف نیز دلیل دیگری بر اهمیت این کتاب است و می‌توان از طریق آن، با آخرین نظرات پل فایرابند آشنا شد.

نظر شما