صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

دهه هشتادی‌هایی که با «برکت» دوباره متولد شدند/ محرز: به خاص‌ترین داوطلبان واکسن برکت افتخار می‌کنم

۱۴۰۰/۰۹/۱۴ - ۱۰:۵۴:۵۱
کد خبر: ۱۲۶۹۸۶۷
دکتر مینو محرز: «این گروه، خاص‌ترین داوطلبانی هستند که در کارآزمایی بالینی واکسن برکت شرکت کردند. این‌ها بچه‌های غیور ایران هستند. از یکی از آنها پرسیدم: چرا برای تزریق واکسن برکت داوطلب شدی؟ در جواب گفت: «به دلیل عرق ایرانی.» و این برای ما باعث افتخار است.»

به گزارش برنا به نقل از خبرگزاری فارس، تا بوده، دعای پدر و مادرها این بوده که: «خدایا ما را با فرزندانمان امتحان نکن». تاریخ این سرزمین اما در مقاطع مختلف، پدر و مادرهای دریادلی به خود دیده که داوطلبانه به استقبال این امتحان سخت رفته‌اند؛ از شیرمردان و شیرزنانی که جگرگوشه‌هایشان را به جبهه جنگ با دشمن متجاوز فرستادند تا ازخودگذشتگان بی‌ادعایی که به هجرت فرزندان دلبندشان برای دفاع از حرم رضایت دادند. اما آنچه پدر و مادرهای نوجوانان دهه هشتادی در روزهای گذشته در کارآزمایی بالینی واکسن برکت در مقطع سنی ۱۲ تا ۱۸ ساله‌ها رقم زدند، جلوه دیگری از این ایثار بود. آن‌ها با اعلام رضایت برای ورود عزیزکرده‌هایشان به کارآزمایی واکسن داخلی، نه‌تنها فرزندان خود را سپر دفاع از سلامت فرزندان جامعه در مسیر مقابله با ویروس هزارچهره کرونا کردند بلکه با همراهی این نوجوانان وطن‌دوست، قدم مهمی هم در اعتمادسازی هرچه بیشتر به دانشمندان کشور برداشتند. اگر دوست دارید با این بچه‌های شجاع و والدین شجاع‌ترشان آشنا شوید، با گزارش ما همراه باشید.

به برکت یک تولد دوباره...

روز هفتم تزریق دُز اول واکسن برکت در کارآزمایی بالینی ۱۲ تا ۱۸ ساله‌ها، برای شیربچه‌های داوطلب تبدیل به یک دورهمی به یاد ماندنی می‌شود. گروهی از این داوطلبان که طبق برنامه زمان‌بندی برای چکاپ سلامتی به هتل ارم مراجعه کرده‌اند، با یک غافلگیری جذاب از طرف دست‌اندکاران ستاد اجرایی فرمان امام (ره) مواجه می‌شوند. در پایان معاینات پزشکی و انجام آزمایشات دوره‌ای، یک جشن خودمانی در فضای سبز حیاط هتل، انتظار این داوطلبان نوجوان را می‌کشد.‌ دقایقی بعد، این مهمانی صمیمانه با یک کیک زیبا با طرح نقشه ایران، به یک جشن تولد دسته‌جمعی تبدیل می‌شود و به همه یادآوری می‌کند زندگی این دهه هشتادی‌های خاص بعد از تزریق داوطلبانه واکسن برکت،‌ وارد مرحله جدیدی شده و حالا جور دیگری باید روی این آینده‌سازان باانگیزه حساب کرد.

کیک خاص سه‌رنگ که با خنده و شادی برش می‌خورد، بچه‌ها و خانواده‌هایشان هم فرصت این جشن جمع‌وجور را که در آستانه سالگرد آغاز مطالعات بالینی واکسن برکت شکل گرفته، غنیمت می‌شمارند و با اهدای گل به کادر درمان حاضر در کارآزمایی بالینی،‌ خستگی یک سال تلاش بی‌وقفه را از تن آنها درمی‌آورند.

به خاص‌ترین داوطلبان واکسن برکت افتخار می‌کنم

جشن تولد نمادین داوطلبان نوجوان واکسن برکت با حضور یک مهمان ویژه، حال و هوای خاص‌تری پیدا می‌کند؛ دکتر «مینو محرز»، متخصص عفونی و محقق اصلی واکسن کووایران برکت که شخصاً آمده از بچه‌ها و خانواده‌هایشان تقدیر کند. سر صحبت با خانم دکتر را وقتی باز می‌کنم که به پیشنهاد یکی از مجریان مراسم، قرار می‌شود کتاب‌های اهدایی به بچه‌ها را امضا کند و چند خطی هم به یادگار برایشان بنویسد. دکتر محرز همانطور که کتاب هرکدام از داوطلبان نوجوان را با لبخند مادرانه‌ای تقدیمش می‌کند، می‌گوید: «این گروه، خاص‌ترین داوطلبانی هستند که در کارآزمایی بالینی واکسن برکت شرکت کردند. این‌ها بچه‌های غیور ایران هستند. از یکی از آنها پرسیدم: چرا برای تزریق واکسن برکت داوطلب شدی؟ در جواب گفت: «به دلیل عرق ایرانی.» و این برای ما باعث افتخار است.»

خانم دکتر که حسابی از همکاری این داوطلبان خاص، راضی است، اضافه می‌کند: «بچه‌ها وقتی به اینجا آمدند، از اینکه بعد از مدت‌ها دوری از مدرسه در جمع همسالان خودشان قرار می‌گرفتند، حسابی خوشحال شدند و بهشان خوش گذشت. همکاری بسیار خوبی هم با ما کردند و اصلاً هم مثل بزرگترها، ناز نداشتند(با خنده). بچه‌ها واقعاً بدون ترس واکسن را تزریق کردند. خب داوطلبان بزرگسال با توجه به اینکه شروع‌کننده این حرکت بودند، به‌طور طبیعی کمی نگران عوارض احتمالی بودند. ضمن اینکه تبلیغات ضد واکسن هم در فضای مجازی سر و صدا کرده بود. اما این بچه‌ها فوق‌العاده عالی بودند. من به آنها افتخار می‌کنم و از تک‌تک‌شان بابت داوطلبی در این امر مهم تشکر می‌کنم.

داوطلب شدن برای یک دارو یا یک واکسن جدید، غیر از شجاعت و تهور، به همان عرقی نیاز دارد که یکی از این بچه‌ها گفت. اینکه داوطلب شوی دارویی روی تو آزمایش شود که معلوم نیست نتیجه‌اش چه خواهد بود اما میلیون‌ها نفر از نتیجه این داوطلبی تو منفعت ببرند، این خیلی کار بزرگی است و این بچه‌ها چنین کاری انجام دادند. خوشبختانه عملکرد واکسن روی این بچه‌ها حتی نسبت به بزرگسالان هم بهتر بود و هیچ‌کدام از آنها هیچ‌گونه عوارضی احساس نکردند؛ حتی درد محل تزریق.»

بچه‌ها از همین حالا باید پای کار وطنشان بیایند

چشم‌هایشان هم می‌خندد؛ پدر و مادرها را می‌گویم که مثل همیشه از خود بچه‌ها در موفقیتشان خوشحال‌ترند. گوشه‌ای ایستاده‌اند، قد و بالای فرزندانشان را که حالا دیگر اسمشان در تاریخ سلامت این آب و خاک ثبت شده، نگاه می‌کنند و قند در دلشان آب می‌شود. مادر «پویان شفیعی»،‌ که خودش هم عضوی از خانواده کادر درمان محسوب می‌شود، یکی از این والدین سراپا شعف است. نزدیکش می‌شوم و می‌گویم: «پدر و مادرها همیشه تمام خطرات و سختی‌ها را به جان می‌خرند اما نوبت به فرزندانشان که می‌رسد، حاضر نمی‌شوند حتی یک خار به پای آنها برود. مصداق این ماجرا در زمانه ما این بود که والدین خودشان به‌راحتی واکسن کرونا را تزریق کردند اما نوبت که به واکسن بچه‌ها رسید، دست و دلشان لرزید و با هزار نگرانی این موضوع را پذیرفتند. اما شما یک کار بزرگتر انجام دادید. برایمان بگویید چه اتفاقی افتاد که رضایت دادید پسر دلبندتان در کارآزمایی بالینی واکسنی شرکت کند که قبل از این برای مقطع سنی نوجوانان استفاده نشده بود؟

مادر لبخندبرلب در جواب می‌گوید: «من معتقدم بچه‌ها باید از همین سنین نوجوانی وارد میدان کمک به کشورشان شوند و مشارکت در امور ملی را یاد بگیرند. بالاخره در این موقعیت‌های مهم، افرادی باید به خاطر وطن و مردمش به خط مقدم بروند. بنابراین ما هم به‌عنوان یک ایرانی، وظیفه خودمان را انجام دادیم.»

داوطلبان نوجوان بعد از تزریق دُز اول واکسن کووایران برکت

خانم «عباسی» که تمام این اتفاق را از زاویه زیبای وطن‌دوستی تعبیر می‌کند، اضافه می‌کند: «با اینکه واکسیناسیون دانش‌آموزان در جریان بود، پسرم هنوز واکسن تزریق نکرده بود. وقتی از شروع کارآزمایی بالینی واکسن برکت برای ۱۲ تا ۱۸ ساله‌ها باخبر شدیم، در خانواده درباره‌اش صحبت کردیم. برکت، واکسن تولید دانشمندان وطن است و ما با عشقی که به وطنمان داریم، دوست داشتیم سهمی در موفقیت این واکسن داشته باشیم. اینطور بود که با موافقت خود پویان، با توکل بر خدا و با اعتمادی که به دانشمندان هموطنمان داشتیم، تصمیم گرفتیم او در این کارآزمایی شرکت کند. در این میان، پدربزرگ و مادربزرگ پویان کمی نگران بودند. البته آنها اعتقاد داشتند اساساً نیازی به تزریق واکسن برای بچه‌ها نیست و خب به‌طور طبیعی از تصمیم ما غافلگیر شدند (با خنده). اما خودم با آنها صحبت و مجابشان کردم.

من، ناظر پایگاه تزریق واکسن اشراق هستم و آنجا در نتیجه گفت‌وگو با پزشکان، بیش از پیش به این واکسن اعتماد پیدا کردم. آزمایشات روی افرادی که واکسن برکت تزریق کرده‌اند، نشان داده اثربخشی و ایمنی‌زایی این واکسن بسیار بالاست. من در این مدت، شاهد استقبال بسیار خوب مردم از واکسن برکت هم بوده‌ام. همه این دلایل باعث شد با خیال راحت رضایت بدهم پسرم وارد این کارآزمایی شود.»

حس رزمندگان خط مقدم را داشتم

برای پویان ۱۴ ساله هم که از حالا روز و شبش را با رویای افتخارآفرینی برای کشورش در لباس بازیکن فوتبال می‌گذراند، ماجرای شرکت در کارآزمایی بالینی واکسن ساخت داخل، یک تصمیم‌گیری آگاهانه و هدفمند بوده. اینطور است که جواب چرا و چگونه‌های مرا خیلی ساده و کوتاه می‌دهد: «با مادرم صحبت کردیم و به این تصمیم رسیدیم. می‌دانستم ما چند نفر می‌توانیم با تزریق داوطلبانه این واکسن، راه را برای بقیه باز کنیم. یک‌جورهایی حس رزمندگان خط مقدم در جبهه را داشتم. حس می‌کردم با این حرکت، دارم کار مفیدی برای مردم کشورم انجام می‌دهم. به همین دلیل،‌ بدون هیچ نگرانی واکسن را تزریق کردم و خدا را شکر،‌ هیچ درد و ناراحتی هم نداشتم.»

دوقلوهای افسانه‌ای در کارآزمایی بالینی!

از روز آغاز فاز یک و دو مطالعات بالینی واکسن برکت 12 تا 18 سال، همه‌جا پیچید که آقای «غفرانی»، مدیر اطلاع‌رسانی ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره)، با شرکت فرزندان دوقلویش در این کارآزمایی حساس، کاری کرده کارستان. جذابیت این خبر باعث شده امروز از ابتدای مراسم، نگاهم دنبال این دوقلوها باشد. گرچه «زهرا»، دختر خانواده غفرانی خیلی زود با گفتن این جمله که «نمی‌دونم چرا همه فکر می‌کنند ما دوقلوییم؟ برادرم یک سال از من بزرگتره...»، صورت مسئله این سوژه جذاب را پاک می‌کند اما هرچه فکر می‌کنم، از زیبایی و بزرگی کار این خانواده وطن‌دوست چیزی کم نشده..

اگر به واکسن‌مان اعتماد داریم، باید در خط مقدم تست انسانی‌اش باشیم

کنجکاوم بدانم پدر چطور با خودش کنار آمده نه یک فرزند بلکه هر دو فرزندش در کارآزمایی واکسنی که هنوز برای نوجوانان مجوز نگرفته، شرکت کنند؟ می‌پرسم و آقای غفرانی که با حفظ سمت، مسئولیت اطلاع‌رسانی واکسن برکت را هم بر عهده دارد، در جواب می‌گوید: «ما از ابتدا در جریان تولید واکسن برکت بودیم و می‌دانستیم چه تلاشی توسط دانشمندان رشته‌های مختلف انجام گرفت و چه فرآیندی طی شد تا اولین واکسن کرونای ایرانی تولید شود. بر همین اساس، شعار مدیران و کارکنان ستاد اجرایی فرمان حضرت امام این بود که: اگر ما به سلامت و کیفیت محصولی که تولید کرده‌ایم، ایمان داریم، خودمان باید در خط مقدم تست انسانی آن قرار بگیریم. اینطور بود که در شروع فاز اول مطالعات بالینی بزرگسالان، اولین دُز واکسن برکت به دختر رییس ستاد اجرایی فرمان امام تزریق شد. دو نفر بعد هم، معاون و یکی از مدیران ستاد اجرایی بودند که واکسن برکت تزریق کردند.

این رویکرد، در شروع مطالعات بالینی گروه سنی ۱۲ تا ۱۸ سال هم تکرار شد و ۱۰ نوجوانی که در فاز اول این کارآزمایی، واکسن برکت به آنها تزریق شد، فرزندان مدیران ستاد بودند؛ ازجمله فرزند مدیرعامل کارخانه شفافارمد که تولیدکننده واکسن برکت است و فرزند رییس سامانه ۴۰۳۰. «امیرعلی» و «زهرا»، فرزندان من هم در میان این ۱۰ نفر قرار گرفتند و به‌عنوان نفرات اول و دوم، واکسن برکت را تزریق کردند.»

بچه‌ها می‌بینند...

 البته اگر چرخ دنیا به خواست این برادر و خواهر می‌چرخید، خیلی زودتر از اینها زندگی‌شان برکت گرفته بود: «امیرعلی و زهرا از همان روزهای اول ورود واکسن برکت به فاز تست انسانی، اصرار داشتند جزو دریافت‌کنندگان آن باشند اما خب، شرایط سنی‌شان چنین اجازه‌ای نمی‌داد. با این حال، مدام پیگیر بودند و همین آمادگی ذهنی بچه‌ها، مسئله را در خانواده ما حل کرد. ضمن اینکه مثل اغلب اهالی ستاد اجرایی، در خانواده ما هم هر سه نسل، داوطلب واکسن برکت بوده‌اند. بچه‌ها می‌دیدند من و پدربزرگ و مادربزرگشان در مطالعات بالینی شرکت کرده‌ایم و الحمدلله هیچ‌گونه عوارضی هم نداشته‌ایم. این مسئله هم، اعتماد بچه‌ها را بیشتر می‌کرد. همیشه بهترین تبلیغ برای یک محصول، عملکرد آن است. الان که حدود یک سال از تزریق واکسن برکت به داوطلبان بزرگسال می‌گذرد، به لطف خدا جزو موثرترین و کم‌عارضه‌ترین واکسن‌ها بوده. الحمدلله تا امروز، تنها گلایه‌ای که مردم از ما داشته‌اند، کمبود واکسن برکت بوده.»

شبی که شب یلدای پدر و مادرها شد!

اما مهر پدرانه از هیچ‌کدام از این مقدمات محکم‌شده، تبعیت نمی‌کند. حالا می‌خواهم بدانم شب اولی که بچه‌ها واکسن تزریق کرده بودند، پدر چه حالی داشت؟ آقای غفرانی با لبخند معناداری می‌گوید: «با تمام اعتمادی که به واکسن برکت داشتم، موقع عمل که رسید، اضطراب به سراغم آمد. البته کار از آن جهت سخت‌تر شد که قرار بود تزریق بچه‌ها جلوی دوربین رسانه‌ها باشد. تصور من این بود نه فرزندان من بلکه همه بچه‌ها ممکن است کم بیاورند. اما دقیقاً برعکس، این موضوع به نقطه قوت بچه‌ها تبدیل شد و اعتمادبه‌نفس خیلی خوبی در مقابل دوربین از خودشان نشان دادند. دقت که کردم، دیدم کسی که استرس دارد، ما پدر و مادرها هستیم وگرنه بچه‌ها کاملاً آرامش داشتند. راستش را بگویم، روزی که بچه‌ها واکسن تزریق کردند، شب تا صبح پلک روی هم نگذاشتم. امیرعلی و زهرا می‌دانند، من اصولاً خواب راحتی دارم. اما آن شب، چیزی آرام و قرار را از من گرفته بود.

من همه اینها را اینطور تعبیر می‌کنم که نسل بعدی، نسلی است که از جهات مختلف باید به او امید داشت. بچه‌ها جلوی دوربین، آنقدر قوی و محکم حرف زدند که برای هیچ‌کس تردیدی باقی نماند که با تصمیم خودشان وارد این کارآزمایی شده‌اند. این‌ها همان نسلی هستند که همه تصور می‌کردند چون در دوره آسایش و امکانات بزرگ شده‌اند، حاضر نمی‌شوند خودشان را به سختی و خطر بیندازند اما آنها نشان دادند وقتی در موقعیتش قرار بگیرند، حتی بهتر از نسل‌های قبل عمل می‌کنند. حالا بهتر می‌شود معنای صحبت رهبرمان را درک کرد که می‌فرمایند به نسل نوجوان و جوان اعتماد و امید دارند.»

این شما، این اولین نوجوان برکتی

حالا نوبت «امیرعلی غفرانی»، فرزند ارشد خانواده است که برایمان از تصمیم بزرگی که گرفته، بگوید. او که حالا عنوان اولین نوجوان تزریق‌کننده واکسن برکت را به نام خودش ثبت کرده، در این باره می‌گوید: «اتفاقاً مدرسه ما، پایگاه تزریق واکسن دانش‌آموزان بود و از مدرسه تماس گرفتند برای تزریق واکسن برویم. حتی پدرم هم پیشنهاد کرد مثل بقیه دوستانم واکسن سینوفارم تزریق کنم. اما به همه گفتم فعلاً صبر می‌کنم چون دلم می‌خواهد واکسن تولید کشور خودمان را تزریق کنم. به همین دلیل، وقتی از شروع کارآزمایی بالینی واکسن برکت باخبر شدم، تصمیم گرفتم در آن شرکت کنم. لحظه‌ای که قرار شد به‌عنوان اولین داوطلب، واکسن برکت را تزریق کنم، تنها حسی که داشتم، خوشحالی بود. افتخار می‌کنم اولین نوجوانی هستم که واکسن تولید دانشمندان ایرانی را دریافت کردم و با این کار، به پیشرفت کشورم کمک کردم.»

اما انتشار عکس‌های روز شروع کارآزمایی همان و ولوله افتادن در گروه مجازی مدرسه، همان. از بازخوردها که می‌پرسم، امیرعلی با خنده می‌گوید: «مسئولان مدرسه خوشحال بودند و تبریک می‌گفتند. اما ماجرای بچه‌ها فرق داشت. کلی با من شوخی کردند. می‌گفتند: «معروف شدی ها. تحویل بگیر. امضا بده...» خوشبختانه نظر همه آنها مثبت بود. می‌دانستم خیلی‌هایشان دوست داشتند واکسن ایرانی تزریق کنند. اما با توجه به بازگشایی مدارس، مجبور شدند سریع‌تر بروند و واکسن موجود را تزریق کنند.»

می‌گفتم خوش به حال دختر آقای مخبر...

ماجرای «زهرا» و واکسن برکت اما از همان روز تزریق اولین دُز این واکسن شروع شد. دختر 12 ساله خانواده غفرانی برمی‌گردد به یک سال قبل و می‌گوید: «من از همان اول دوست داشتم واکسن برکت تزریق کنم. وقتی دیدم خانم مخبر اولین دُز واکسن برکت را تزریق کردند، خیلی حسرت خوردم. واقعاً دلم می‌خواست جای ایشان بودم. چند وقت قبل که متوجه شدم قرار است مطالعات بالینی گروه سنی ما هم شروع شود، خیلی خوشحال شدم و به همه گفتم من هم می‌خواهم در این کارآزمایی شرکت کنم.»

دوست دارم بدانم در ذهن این دختر نوجوان چه می‌گذشته که خروجی‌اش اصرار بر تزریق داوطلبانه واکسن ایرانی بوده. زهرا بی‌معطلی در جواب می‌گوید: «با خودم فکر می‌کردم چند سال بعد ممکن است من هم در حوزه فعالیتم، محصول جدیدی را تولید کنم. آن موقع دوست دارم مردم کشورم از تولیدات من حمایت کنند. پس الان هم وظیفه من این است از واکسنی که تولید دانشمندان خودمان است، حمایت کنم.» اتفاقات جذاب بعد از شرکت در کارآزمایی هم، این اتفاق را برای زهرا به یادماندنی‌تر کرده: «علاوه‌بر مدیر و معلم مدرسه فعلی‌مان، حتی معلم کلاس اولم هم بعد از سال‌ها به من پیام داد و بابت این اتفاق تبریک گفت. دوستانم هم تشویقم کردند. البته بعضی‌هایشان نگران بودند نکند حالم بد شود اما گفتم خیالشان راحت باشد چون حتی محل تزریقم هم درد نمی‌کرد. بعضی‌ها هم به شوخی می‌گفتند: دیگه معروف شدی. می‌تونی لباسی که روز تزریق پوشیده بودی رو به مزایده بذاری و بفروشی (با خنده).»

نکند دوست ندارید در این کارآزمایی شرکت کنم؟!

در دورهمی امروز، در تعداد دخترها و پسرها کاملاً تساوی رعایت شده اما خوب که نگاه کنی، می‌بینی دخترها در این مدت کوتاه بیشتر با هم انس گرفته‌اند. «فاطمه دلدار» ۱۳ساله، ارشدِ دخترهای شرکت‌کننده در کارآزمایی بالینی واکسن برکت محسوب می‌شود؛ همان دختر ریزنقش دوست‌داشتنی که اهل مشهد و ساکن قم است. از ماجرای حضورش در این جمع که می‌پرسم، چشم‌های نافذش برق می‌زند و می‌گوید: «از وقتی موضوع واکسن دانش‌آموزان مطرح شد، پدرم در تحقیقاتش، از طریق سایت واکسن برکت متوجه شد این واکسن هم قرار است برای ۱۲ تا ۱۸ ساله‌ها وارد سبد واکسیناسیون کشور شود. به همین دلیل واکسن سینوفارم را که برای گروه سنی ما در نظر گرفته شده بود، تزریق نکردم چون دوست داشتم واکسن تولید کشور خودم را تزریق کنم. بعد از مدتی، پدرم که شنیده بود مطالعات بالینی واکسن برکت برای نوجوانان به‌زودی شروع می‌شود، پیشنهاد کرد من هم در کارآزمایی بالینی این واکسن شرکت کنم. با اینکه اولش یک مقدار استرس داشتم، اما گفتم موافقم و خودم را برای این موضوع آماده کردم.

فاطمه و مادرش در روز تزریق واکسن برکت

اما در روزهای بعد، پدر و مادرم آنقدر از من سئوال کردند که: «واقعاً دوست داری در کارآزمایی بالینی شرکت کنی؟ مطمئنی؟ تصمیمت عوض نشده؟...» که دیگر شاکی شدم و گفتم: آقا! اگه نمی‌خواید توی این کارآزمایی شرکت کنم، خب بگید. اصلاً چرا پیشنهاد دادید؟!» فاطمه همان‌طور که می‌خندد، ادامه می‌دهد: «البته می‌دانم همه قصدشان این بود که مطمئن شوند این تصمیم خودم است و به خاطر حرف‌های آنها نیست که می‌خواهم داوطلب شوم. من واقعاً تا لحظه آخر می‌توانستم انصراف بدهم. مسئولان واکسن برکت هم به ما گفتند در هر مرحله‌ای بخواهیم، می‌توانیم از کارآزمایی خارج شویم و دیگر ادامه ندهیم. اما من خودم دوست دارم در این کارآزمایی بمانم تا کشورم پیشرفت کند و به کشورهای دیگر وابسته نباشد.»

گفتم کاش من هم مثل رهبرم بتوانم واکسن برکت تزریق کنم

اما چرا؟ چه انگیزه‌ای توانسته یک دختر نوجوان ۱۳ ساله را برای شرکت در کارآزمایی بالینی این واکسن مجاب کند؟ می‌پرسم و فاطمه با آن ته‌لهجه زیبای مشهدی اینطور جواب می‌دهد: «روزی که در تلویزیون دیدم رهبرم واکسن ایرانی (واکسن برکت) تزریق کردند، خیلی حس خوبی پیدا کردم. خیلی خوشحال شدم در کشورمان دانشمندانی داریم که توانسته‌اند واکسن باکیفیتی بسازند که بالاترین مقام کشور هم به آن اعتماد کرده‌اند. همان موقع با خودم گفتم کاش وقتی نوبت واکسن بچه‌ها برسد، من هم بتوانم برکت تزریق کنم. حالا خیلی خوشحالم که توانستم به جای واکسن خارجی، واکسن تولید کشور خودمان را که رهبرم تاییدش کرده‌اند، تزریق کنم. خدا را شکر، از روز تزریق، هیچ عوارضی هم احساس نکرده‌ام.»

وقتی داوطلبی نوه،‌ مادربزرگ را از مشهد به تهران می‌کشاند

اما در این میان، رضایت یک نفر دیگر هم، شرط بوده. مادر که نفسش به نفس تک دخترش بسته است. از مادر فاطمه که می‌پرسم چطور خودش را برای این امتحان بزرگ راضی کرده، لبخند می‌زند و می‌گوید: «وظیفه انسانی حکم می‌کرد ما این حرکت را انجام دهیم. درواقع این مسیر، خط شکن می‌خواست. ما باید فرزندانمان را از همین حالا بیاوریم که در این عرصه‌ها مشارکت کنند و در مسیر انقلاب قرار بگیرند. آن لحظه که فاطمه برای تزریق روی صندلی نشست، فقط به خدای مهربان متوسل شدم و لطفش را با همه وجود حس کردم. کاملاً آرام شدم.»

می‌گویم: می‌شود حدس زد راضی کردن پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، یکی از سخت‌ترین مراحل در ماجرای داوطلب شدن بچه‌ها برای کارآزمایی واکسن برکت بوده. درباره فاطمه هم همین اتفاق افتاد؟ به‌جای مادر، خانمی که کنارش ایستاده، با خنده می‌گوید: «خب، من مامان جونِ فاطمه هستم دیگه! از مشهد به خاطر همین موضوع اومدم تهران...» حاج خانم «متقیان» که یک لحظه نگاه از نوه عزیزش برنمی‌دارد،‌ در ادامه می‌گوید: «وقتی دخترم تماس گرفت و گفت فاطمه قرار است در کارآزمایی بالینی واکسن برکت شرکت کند، ناخودآگاه نگران شدم. می‌دانید که؛ نوه حتی از بچه هم عزیزتر است. اما ماشاالله با شجاعتی که فاطمه نشان داد، نگرانی ما را هم برطرف کرد. خدا را شکر بعد از تزریق واکسن هم، فاطمه هیچ مشکلی پیدا نکرد.»

ماجرای بوسه پدرانه‌ای که تحسین همه را برانگیخت، چه بود؟

اما در شور و هیجان آغاز کارآزمایی بالینی واکسن برکت برای گروه سنی ۱۲ تا ۱۸ ساله‌ها، عکس پدر طلبه‌ای که دختر نوجوانش را بعد از تزریق واکسن می‌بوسید، حسابی به چشم آمد و تحسین خیلی‌ها را به همراه داشت. در میان سر و صدای بچه‌ها موقع تقسیم کیک، سر صحبت را با این طلبه جوان که از قضا پدر همین فاطمه خانم خودمان است، باز می‌کنم. آنطور که حجت الاسلام «روح‌الله دلدار» می‌گوید، بستر تصمیم‌گیری بزرگی که نام فاطمه را در میان خط شکنان تزریق واکسن ایرانی قرار داد، از قبل در خانواده آنها مهیا بوده: «الحمدلله عرق به تولید داخلی، همیشه در خانواده ما وجود داشته. به همین دلیل وقتی موضوع واکسیناسیون دانش‌آموزان مطرح شد، فاطمه خانم گفت دلش می‌خواهد با واکسن داخلی واکسینه شود؛ مخصوصاً که بعد از تزریق واکسن رهبرمان، واکسن برکت، برکت خاصی هم پیدا کرده بود. از طرف دیگر، با توجه به اینکه من سال گذشته می‌خواستم در کارآزمایی بالینی واکسن برکت شرکت کنم اما به دلایلی توفیق نشد، ذهن فاطمه کاملاً برای این موضوع آماده بود.»

اما ماجرای خلق آن تصویر زیبا و به‌یادماندنی چه بود؟ حاج آقا لبخندبرلب می‌گوید: «شاید تصور شود من از سر نگرانی، موقع تزریق واکسن در کنار فاطمه ایستاده بودم. اما اینطور نبود چون ما کاملاً به واکسن تولید دانشمندان‌مان اعتماد داشتیم. من در آن لحظات دخترم را همراهی کردم تا اگر نیاز شد، برای دغدغه‌ای که برای رعایت حجابش در هنگام تزریق واکسن در مقابل دوربین رسانه‌ها وجود داشت، کمکش کنم. اما وقتی دیدم فاطمه خانم خودش با یک حرکت هوشمندانه، حجاب کاملش را در زمان تزریق واکسن حفظ کرد، خیلی خوشحال شدم و به او افتخار کردم. آن موقع بود که ایشان را بوسیدم.»

طلبه‌های موافق واکسن را هم ببینید!

اما حجت الاسلام روح‌الله دلدار در ماجرای قبول ریسک داوطلبی فرزند عزیزش برای کارآزمایی واکسن ایرانی، یک دغدغه مهم دیگر هم داشته: «از زمان شروع واکسیناسیون کرونا، گروهی در مخالفت با واکسن موضع‌گیری کرده‌اند که تعدادی از طلبه‌ها هم در میان آنها هستند. یکی از دغدغه‌های من در ماجرای داوطلبی دخترم برای کارآزمایی واکسن برکت، همین بود که همه ببینند خیلی‌ها در لباس روحانیت، موافق جریان واکسیناسیون کرونا در کشور هستند. گرچه همه می‌دانیم تعداد طلبه‌های مخالف واکسن، زیاد نیست اما معاندین برای تخریب جایگاه روحانیت، حضور این افراد در جمع مخالفان واکسن را برجسته می‌کنند درحالی‌که بسیاری از بزرگان حوزه واکسن تزریق کرده‌اند و به‌صورت عملی، موافقتشان را با این موضوع اعلام کرده‌اند.»

فکر نمی‌کردم یک روز خودم قهرمان داستان باشم

جمع داوطلبان امروز، یک عضو خاص دیگر هم دارد؛ پسر نوجوانی که بدون همراه و کاملاً مستقل برای انجام معاینات و آزمایشات هفته اول تزریق واکسن آمده. از «محمد پارسا آقامحمدی» ۱۵ ساله برایتان می‌گویم که حسابی عشق سینما و نمایش است. نزدیک که می‌روم، می‌شنوم به بغل‌دستی‌اش می‌گوید: «به محض اینکه فرصت پیدا کنم، میرم سینما. می‌خوام برم «قهرمان» رو ببینم...» وارد بحثشان می‌شوم و می‌گویم: تو خودت الان قهرمان ما هستی. محجوبانه لبخند می‌زند و تشکر می‌کند.

شنیده‌ام در کنار مدرسه، مشغول کار نمایش است. می‌پرسم: تو که اهل تئاتر و سینما هستی، هیچ‌وقت فکر می‌کردی خودت یک روز قهرمان یک داستان باشی؟ محمدپارسا که این روزها در مقام دستیار کارگردان مشغول تمرین یک نمایش است، می‌گوید: «در فعالیت هنری که ما داریم، درواقع کارمان روایت داستان و قهرمان‌سازی است. به همین دلیل کمی دور از ذهن است که خودمان، قهرمان یک داستان باشیم. با همین نگاه، شرکت در کارآزمایی واکسن برکت، برایم جذاب بود و تجربه قشنگی برایم رقم زد.»

این خانواده پربرکت...!

اما بشنوید از خانواده «ریحانه علیپور» که قصه داوطلبی برای واکسن برکت، در جمعشان سرِ دراز دارد. پدر ریحانه که عضوی از خانواده ستاد اجرایی فرمان امام هم به حساب می‌آید، در این باره می‌گوید: «من و مادر ریحانه در فاز دوم کارآزمایی بالینی واکسن برکت شرکت کردیم اما بیشتر از ما، پدر و مادرم مشتاق بودند داوطلب تزریق واکسن برکت شوند. ثبت‌نام کردند اما چون شرایط سنی‌شان اجازه نمی‌داد، در فاز سوم پذیرفته شدند و داوطلبانه واکسن برکت دریافت کردند. اما فقط همین نبود. پدر و مادر همسرم هم با اصرار خودشان به این جریان ملحق شدند و هر دو در فاز سوم کارآزمایی واکسن برکت ثبت‌نام کردند. الحمدلله هیچ‌کدام از ما هم بعد از تزریق برکت، هیچ‌گونه عوارضی احساس نکردیم. اینطور بود که ریحانه هم از همان موقع گفت اگر نوبت به واکسیناسیون گروه سنی او برسد، دوست دارد واکسن برکت بزند.»

«میثم علیپور» که امروز، تولد نمادین دخترش با تولد واقعی خودش همزمان شده، در ادامه می‌گوید: «وقتی نوبت واکسیناسیون دانش‌آموزان شد، ریحانه باز هم تاکید کرد ترجیح می‌دهد صبر کند واکسن ایرانی بیاید. ما هم با افتخار به دخترمان که اینقدر به کشورش و دانشمندان هموطنش علاقه و اعتماد دارد، سعی کردیم بستر را برایش فراهم کنیم.» پدر جوان قصه ما می‌خندد و با نقل قولی از اقوام و دوستان، اینطور صحبت‌هایش را تمام می‌کند: «دوستان و اقوام از وقتی شنیده‌اند سه نسل از خانواده ما در کارآزمایی واکسن برکت شرکت کرده‌ایم، هر وقت ما را می‌بینند، با اشاره به محل تزریق واکسن به شوخی می‌گویند: «به این برکت، الحق که شما خانواده پربرکتی هستید.»

از واکسن زدن حضرت آقا، انرژی گرفتم

«ریحانه» اما علاوه‌بر پشتوانه‌ای به نام «خانواده پربرکت»، دلایل دیگری هم برای شرکت داوطلبانه در کارآزمایی بالینی واکسن برکت داشته. دختر ۱۲ ساله شاداب خانواده علیپور لبخندبرلب می‌گوید: «واقعاً دلم می‌خواست واکسنی تزریق کنم که دانشمندان کشور خودم آن را تولید کرده‌اند چون فکر می‌کردم این وظیفه من است که از دانشمندان هموطنم و تولیدات داخلی کشورم حمایت کنم. وقتی دیدم حضرت آقا واکسن برکت تزریق کردند، خیلی انرژی گرفتم و دیگر نسبت به این واکسن کاملاً مطمئن شدم. بعد از آن، تحقیق و مطالعه خودم درباره واکسن‌ها هم، این اطمینان را بیشتر کرد چون می‌دیدم واکسن برکت به لحاظ اثربخشی، یکی از بهترین واکسن‌هاست.»

ریحانه حالا مرجع سئوالات دوستان و اقوام همسال خودش است: «درست است بعضی‌ها گفتند: وقتی واکسن امتحان پس داده وجود دارد، چرا در کارآزمایی واکسنی شرکت کردی که عوارضش مشخص نیست؟ - و البته من هم دلایلم را برایشان توضیح دادم - اما واکنش اغلب اطرافیانم به این موضوع، مثبت بود. حتی بعضی دوستان و اقوام پیام می‌دادند و از حالم بعد از تزریق واکسن برکت می‌پرسیدند. وقتی گفتم هیچ عوارضی نداشته‌ام و کاملاً خوبم، تعدادی از آنها مشتاق شدند برای شرکت در کارآزمایی ثبت‌نام کنند.»

به امید روزهای بدون کرونا...

خوش‌ذوقی گردانندگان جشن جمع‌وجور داوطلبان نوجوان واکسن برکت، یک پایان زیبا برای این برنامه رقم می‌زند. قرار می‌شود بچه‌ها به اتفاق دکتر مینو محرز، بادکنک‌های تزیینی جشن تولد را با آرزوهای خوب به آسمان بفرستند. قبل از شروع شمارش معکوس، خانم دکتر یکی از این آرزوهای خوب را به زبان می‌آورد و می‌گوید: «این بادکنک‌ها را رها می‌کنیم و امیدواریم کرونا و تمام بیماری‌هایی که برای انسان‌ها رنج و درد به همراه دارند هم همینطور از کره زمین دور شوند.» بادکنک‌های رهاشده، آنقدر با شتاب بالا می‌آورند و خال آسمان می‌شوند که صدایی در گوش دل همه حاضران زنگ می‌زند: خودتان را برای روزهای بدون کرونا آماده کنید.

انتهای پیام/

نظر شما