به گزارش خبرنگار برنا؛ دهه نودیهای پرحاشیه، حتی در درس خواندن و مدرسه رفتن هم با دیگر نسلها فرق میکنند، به لطف کرونا متولدین دهه نود حسابی مدرسه ندیده و مدرسه گریز شدهاند، کودکانی که طعم کلاس و درس را فقط از پشت گوشی موبایل تجربه کردند و هیچوقت 7 صبح روپوش به تن و کوله پشتی به پشت راهی مدرسه نشدهاند تا بخواهند در صفهای صبحگاهی قرآن بخوانند و سرود جمهوری اسلامی را زمزمه کنند، یا یادبگیرند با صف وارد کلاس شوند و دو نفری و یا گاهی سه نفری روی نیکمتهای چوبی و خشک ساعتها به حرفهای معلمشان گوش دهند، کار گروهی انجام دهند و 4 یا 5 نفری وظیفه محول شده را به سرانجام برسانند، این دهه نودیها چیزی از زنگ تفریح و دویدن و بازی در حیاط مدرسه با همسالانشان نمیدانند حتی نمیدانند معنای مبصر، نماینده راهرو و آبخوری یعنی چه، نمیدانند پرسش کلاسی و امتحان کتبی چه معنایی دارد، حتی یکبار هم آزمایشات علوم را به صورت گروهی انجام ندادهاند، دیدن تکالیف درسی توسط معلم به صورت نوبتی را لمس نکردند و نمیدانند دهههای قبل از آنها چه لحظاتی را موقع بررسی تکالیف توسط معلم تجربه کردهاند آنها مدرسه ندیدهاند و از مدرسه هم گریزانند و خیلی از تجربههایی که نسلهای قبل از آنان در مدرسه داشتهاند را درک نکردهاند.
تقصیر خودشان هم نبود هیچکس فکرش را نمیکرد روزی فرا رسد که همان مادرانی که از بازی زیاد فرزندانشان با موبایل و تبلت گلایه میکردند و دائم غر میزدند که کودکانشان را فقط با موبایل میتوانند ساکت کنند، مجبور باشند بدون هیچ حرفی این ابراز را در اختیار فرزندانشان قرار دهند تا الفبا و جمع و تفریق یادبگیرند. دوسال مدرسه نرفتن حسابی کودکان را فراری کرده و وقتی حرف از بازگشایی میشود غر میزنند و گریه میکنند، وقتی برایشان میگویی در مدرسه میتوانی با همسالانت بازی کنی زیر بار نمیروند چون دوست ندارند از کنار مادرشان دور شوند، دوست ندارند صبح زود بیدار شوند، دوست ندارند سر کلاس بنشینند و خیلی چیزهای دیگر را دوست ندارند با مدرسه رفتن تجربه کنند. با مادر یک دانش آموز پایه دوم که صحبت کردم بسیار نگران بود میگفت هفتهای یکبار کلاس حضوری آن هم به مدت 45 دقیقه در مدرسه برگزار میشود که دو هفته اول دخترم را بردم، بار اول بی میل نبود اما بار دوم به دلیل اینکه معلمشان با یکی از همکلاسیهایش به دلیل عدم حل درست تمرین ریاضی برخورد کرد، گفت دیگر دوست ندارم به مدرسه بروم و با دخترش هم که صحبت کردم با خشم زیاد میگفت: "از معلمم متنفرم چون به ما گفت حتما تمرینهای ریاضی رو در خونه ماماناتون حل میکنه که اون موقع بلدین الان بلد نیستین". از مادر دیگری هم درباره علاقه مندی فرزندش به مدرسه پرسیدم او میگفت پارسال که سال اول بود بیشتر میل و رغبت داشت اما امسال اصلا دوست ندارد به مدرسه برود وقتی هم به او میگویم ممکن است به زودی مدارس باز شود و مجبور باشید هر روز به مدرسه بروی گریه میکنند و درب اتاقش را میکوبد و فریاد میزند که "من مدرسه نمیرم".
یکی از کارکردهای عمومی مدرسه، اجتماعی کردن کودکان و نوجوانان است و مفاهیم عمده تربیت اجتماعی آن از جمله خود کفایتی، ابراز وجود، استقلا ل، خودپنداری، خود رهبری، رقابت، همکاری، نوع دوستی، هویت جویی، تشخیص طلبی و ده ها مولفه تربیتی دیگر که به نوعی شخصیت اجتماعی کودکان را شکل می دهد در همین دوران مدرسه تحقق می پذیرد. خانواده اولین و مهمترین عامل جامعه پذیری فرد محسوب میشود و مدرسه دومین نهادی است که این مهم را بر عهده میگیرد. تربیت اجتماعی برای کودکان و نوجوانان تنها در مدرسه محقق میشود که متاسفانه متولدین دهه نود در این دو سال از آن محروم بودند. جالب است وقتی با دانش آموزان سالهای بالاتر صحبت میکنیم از دلتنگیهایشان برای فضای مدرسه، همکلاسیها و معلمانشان میگویند اما دانش آموزانی که مدرسه رفتنشان مساوی با شیوع کرونا شد، به دلیل عدم حضور در این فضا و نداشتن چنین تجربههایی از مدرسه فراری هستند.
در این باره علیرضا شریفی یزدی جامعه شناس در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی برنا، میگوید: در مراحل رشد انسان توصیه میشود کودکان از 3 سال به بعد از دامن مادر جدا شوند و به مهد کودک بروند تا با ارتباط با دیگران، تعاملات اجتماعی را یاد بگیرند.
وی با اشاره به اینکه سن 5 تا 8 سال سن وابستگی کودکان به والدین است، افزود: مدرسه غیر از بحث آموزش نقش مهمی را در باز اجتماعی کردن کودکان ایفا میکند، مدرسه باعث میشود کودکان بعد از اینکه در درون خانواده اجتماعی شدن باز اجتماعی شوند.
شریفی با بیان اینکه کودکان در این سن یاد میگیرند فضای بیرون از خانواده با فضای درون خانواده فرق دارد، ادامه داد: آن فضای گرم و حمایتی که در خانواده وجود داشت در مدرسه نیست و در فضایی قرار میگیرند که باید "بده بستان" داشته باشند. دیگر در مدرسه همه ناز او را نمیکشند و مسئولیت پذیری را در این دوره 7 و 8 سالگی یاد میگیرند.
جامعه شناس بیان کرد: کودکان در مدرسه وظیفهای بر عهدهشان گذاشته میشود و در قالب تعامل با همکلاسیهایشان کار گروهی یاد میگیرد و مدرسه به رشد اجتماعی، عاطفی و فکری آنها کمک میکند.
وی با بیان اینکه کرونا که آمد و کودکان مجبور شدند به صورت مجازی آموزش را دریافت کنند و مشکلاتی شد، اضافه کرد: جنبه آموزشی در کلاسهای مجازی نه به صورت کامل بلکه تا حدی انجام شد اما جنبههای دیگر را نمیتوان به صورت مجازی آموزش داد. نبودن در مدرسه و عدم برقراری ارتباط با همسالان باعث شده که رشد اجتماعی کودکان کاهش پیدا کند و مسئولیت پذیری آنها کم شود همچنین وابستگی بیشتر به خانواده دارند چراکه زمان بیشتری را با خانواده سپری میکنند.
شریفی افزود: براساس شیوه تربیتی درست، در سن 7 و 8 سالگی وابستگی کودکان به خانواده باید کاهش یابد اما برای این کودکان که در این دو سال مدرسته نرفتهاند، این اتفاق نیفتاده است. ممکن است در سالهای آینده با نسلی روبه رو باشیم که وابستگی زیادی به خانواده دارد و تیپ شخصیت وابسته خواهد داشت.
این جامعه شناس با اشاره به اینکه خانوادهها تا حدی حق دارند که تمایل زیادی برای حضور فرزندانشان در مدرسه ندارند چراکه سلامت جشمی کودکان و یا انتقال بیماری مطرح است، گفت: هنوز بسیاری از مدارس امکانات کافی برای بازگشایی ندارند برای خانوادهها دشوار است که بپذیرند فرزندانشان را راهی مدرسه کنند اما خانوادهها اگر ملاحظه کردن که مدارس امکان برگزاری کلاسها را دارد حتما فرزندانشان را به مدرسه بفرستند تا حداقل برای چند روز در هفته هم که شده در مدرسه باشند تا با معلم و همسالانشان تعامل داشته باشند تا به رشد اجتماعی و عاطفی کودکانشان کمک کند و به دنبال آن شاهد افزایش مسئولیت پذیری و اعتماد به نفس در کودکان باشیم.
دو سال تاخیر در مدرسه رفتن، کودکان ابتدایی را در درس و تحصیل حسابی دچار مشکل کرده است و حتی گاهی شاهد این هستیم که دانش آموزان پایه سوم ابتدایی هم در درسهایشان با نقصهایی روبه رو هستند چراکه پیش از شیوع بیماری کرونا در سال 98 به دلیل آلودگی هوا تعطیلات پی در پی مدارس ابتدایی را شاهد بودیم و این کودکان در آن سال که اول ابتدایی بودند به درستی مدرسه نرفتند حتی در آن زمان ما شاهد آموزش مجازی هم نبودیم. درواقع سه پایه اول، دوم و سوم ابتدایی که جزو مهم ترین پایههای تحصیلی هستند در فراگیری مطالب آموزشی با مشکلات جدی روبه رو هستند، حتی معلمان ابتدایی هم از این وضعیت دانش آموزان گلایه مند و اظهار ناراحتی و نگرانی میکنند چراکه این دوری از فضای فیزیکی تحصیل، نه تنها دانش آموزان را با انواع مشکلات روحی مواجه کرده بلکه در بخش آموزشی آنها دچار مشکل کرده است.
در همین رابطه شهپر درودی معلم پایه ابتدایی میگوید: آموزش و پرورش هر دو در کنار یکدیگر باید باشد چه بسا پرورش آنقدر حائز اهمیت است که به نظرم نام وزارت آموزش و پرورش باید وزارت پرورش و آموزش باشد. در این مدت که آموزش مجازی جای آموزش حضوری را گرفته شاهد این هستیم که پرورش صورت نگرفته است. وقتی دانش آموزان یک روز در هفته سرکلاس حاضر میشوند میبینیم توانایی انجام سطحیترین و سادهترین کارها را ندارند دانش آموزی به من میگفت: "خانم میشه بند کفشم را ببندی"، یا دانش آموز دیگری میگفت: "خانم میشه به من غذا بدین بخورم" و ... ، یا حتی هنگام حل تمرین دانش آموزی را داشتم که میگفت: "خانم میشه دستم را بگیرید که تمرین را حل کنم".
این معلم پایه ابتدای در ادامه از ضعف درسهای دانش آموزان، گفت: الفبای این بچهها بسیار ضعیف است و اکثرا در درس فارسی دچار مشکل هستند البته ریاضیشان به نسبت فارسی بهتر است اما در آن هم ضعفهایی دارند بنده یک دانش آموز پایه سوم ابتدایی را به صورت خصوصی تدریس میکردم و دیدم که در نوشتن کلمات بسیار مشکل دارد.
درودی با اشاره به اینکه عجیبترین سالهای تدریسم همین دو سال اخیر بود، افزود: این بچهها به شدت نازنازی هستند و اگر یک مقدار با تن صدای بالا با آنها حرف بزنی فورا بهم میریزند و گریه میکنند، دانش آموزی داشتم که به دلیل اینکه آش بر روی کتابهایش ریخته بود گریه میکرد هرچه او را دلداری دادم ساکت نشد وقتی یکم با لحن تندتری نسبت به قبل به دانش آموز گفتم گریهاش را تمام کند، دیدم بدتر شد و شدت گریهاش حتی بیشتر شد، نمیتوان با این بچهها کلمهای حرف زد چراکه زود ناراحت میشود.
وی با اشاره به اینکه والدین هنگام پرسش درس فرزندانشان را راهنمایی میکنند، ادامه داد: وقتی از دانش آموز درس میپرسم صدای آرام مادر را میشنوم که دارد جواب را میرساند و یا حتی گاهی جواب را برای دانش آموز نوشتهاند و مشخص است نگاه دانش آموز به سمت دیگر و برای فهمیدن جواب است، وقتی با چنین صحنههایی روبه رو میشوم و دانش آموز با کمک پدر یا مادر جواب درست را میدهد برای اینکه به آنها بگویم من متوجه شدم در کلاس اعلام میکنم برای مامان یا بابایِ فلانی دست بزنیم و همگی میخندند.
اگر پای درد و دل معلمان بنشینی، حرفها و سوژههای زیادی از دانش آموزان دهه نودی دارند که وقتی قرار است وارد کلاس شوند و آموزش حضوری را تجربه کنند انگار میخواهند فیل جابهجا کنند. در کنار فرار دانشآموزان از مدرسه متاسفانه با خانوادههایی روبه رو هستیم که زیادی لیلی به لالا فرزندان نازنازیشان میگذارد و تا فرزندان اظهار میکنند دوست ندارند در مدرسه حاضر شوند باب میلش رفتار میکنند، والدین با همراهی فرزندانشان اجازه حاضر نشدن در همان یکی دو ساعت کلاس حضوری را میدهند اما نمیدانند چه ضربه بزرگی بر آینده کودکشان وارد میکند. درست است که زمان کلاسهای حضوری برای دانش آموزان ابتدایی کوتاه است اما همین زمان کوتاه از هیچی بهتر بوده و کمک به جامعه پذیری کودکان و برقراری تعاملات اجتماعی موثر با همسالانشان میکند. والدین اگر واقعا فرزندانشان را دوست دارند، لطف کنند انقدر در حق فرزندانشان لطف نکنند و به جای همراهی برای عدم حضور در همان کلاسهای کم حضوری آنها ترغیب به مدرسه رفتن کنند.
انتهای پیام/