صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

معرفی کتاب هفته ؛

«سایه باد» پدیده‌ای در ادبیات اسپانیا

۱۴۰۰/۱۰/۰۳ - ۱۳:۵۶:۴۹
کد خبر: ۱۲۷۷۶۷۶
کارلوس روئیث تافون نویسنده اسپانیایی، متولد بارسلون، اولین رمانش را در چهارده سالگی نوشت و از نوزده سالگی به یک نویسنده ی حرفه ای بدل شد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، کارلوس روئیث تافون سال 1993 با رمان «شاهزاده مه» برنده ی جایزه ی ادبی شد و این رمان جلد اول از سه گانه ی «مه» بود که تافون را به نویسنده ای جهانی تبدیل کرد. آثار او به بیش از پنجاه زبان ترجمه شده اند و جوایز متعددی را برایش به ارمغان آورده اند. او علاوه بر جلب نظر منتقدان ادبیات، یکی از پر خواننده ترین نویسنده های اسپانیولی زبان است که تقریبا همه ی آثارش با تیراژی بالغ بر بیست میلیون نسخه در جهان به فروش رفته اند. کارلوس روئیث ثافون فیلم نامه هم مینویسد و امروزه در کالیفرنیا ساکن است.

«سایه باد» پدیده ادبیات اسپانیا در سال 2001 بود که خیلی زود به زبان های دیگر ترجمه شد و ظرف سه سال بیش از 12 میلیون نسخه از آن به فروش رفت. ترجمه فرانسوی این رمان، سال 2004، به عنوان بهترین رمان خارجی سال انتخاب شد.

«گابریل گارسیا مارکز، امبرتو اکو و خورخه لوئیس بورخس در این رمان با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند...روئیث ثافون ما را با شخصیت های بکر و داستان تمام عیارش شیفته ی خود میکند. داستانی لایه لایه که عشق و شور، انتقام و رمز و راز در آن موج میزند و مانند پیاز با شکافته شدن هر پوسته، لایه ای جدید هویدا میشود...با خواندن این رمان به یک سواری تند و وحشیانه می روید که عبور از هر پیچ نفس گیرش تمام وجودتان را به لرزه خواهد انداخت.»

هرگز نام این کتاب را نشنیده بودم و نویسنده اش را هم نمیشناختم اما هیچ اهمیتی نداشت. تصمیم خودم را گرفته بودم. با دقت کتاب را از درون قفسه بیرون کشیدم و با سرعت ورق زدم. صفحات، درست مثل این که از قفس آزاد شده بشاند زیر انگشتانم بال بال میزدند و همراه با جابه جا شدن شان طوفانی به پا میکردند و گرد و غبار سالیان دست نخورده ماندن شان را از دل خود بیرون میریختند. من، شادمان از انتخابی که کرده بودم، لبخند بر لب، کتاب را زیر بغلم گذاشتم و از همان مسیری که آمده بودم برگشتم تا از هزار توی کتابخانه خارج شوم. شاید فضای افسونگر آن کتابخانه همواره پذیرای افرادی بسیار لایق تر و بهتر از من بود. اما در آن لحظات کاملا اطمینان داشتم که سایه ی باد سال ها انتظارم را میکشیده تا به سراغش بروم، شاید حتی مدت ها پیش از آن که متولد شده باشم.

انتهای پیام //

نظر شما