صفحه نخست

فیلم

عکس

ورزشی

اجتماعی

باشگاه جوانی

سیاسی

فرهنگ و هنر

اقتصادی

علمی و فناوری

بین الملل

استان ها

رسانه ها

بازار

صفحات داخلی

معرفی کتاب؛

«حاج قاسم سلام» روایاتی از حمیدرضا فراهانی خطاب به شهید سلیمانی

۱۴۰۰/۱۰/۱۱ - ۰۶:۰۳:۰۰
کد خبر: ۱۲۸۰۵۳۲
کتاب حاج قاسم سلام با روایتگری حمیدرضا فراهانی از فرماندهان سردار شهید جاج قاسم سلیمانی در عملیات والفجر ۸ و تدوین مجید سانکهن به چاپ رسیده است.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، حمیدرضا فراهانی در این کتاب هر بخش از روایتش را با سلام بر سردار شروع می‌کند. گویی نوشته‌هایش خطاب به خود اوست. سرداری که باید محتوای کتاب را می‌دیده و تایید می‌کرده است اما درست روزی که حاج قاسم قرار بود محتوای کتاب را بررسی کند، خبر شهادتش به گوش فرمانده می‌رسد.

فراهانی در این کتاب سعی کرده روایات حضور خودش را هم در جبهه، خطاب به حاج قاسم بنویسد و این شیوه جالبی است که ابداع کرده و باعث شده بین مخاطب، راوی و سردار سلیمانی احساسی همسان ایجاد شود.

بخش‌هایی از کتاب:

ضبط کوچکم را روشن کرده بودم و حرف‌های حاج قاسم را ضبط می‌کردم؛ همه حال عجیبی داشتیم. بچه‌های غواص با چشم‌های نمناک به حاج قاسم نگاه می‌‌کردند. این حالت، نمایشی بود از دلشکستگی غواص‌ها. چند روز منتهی به عملیات، موقع نماز همه چشم‌هایشان خیس بود و گردن‌هایشان به نشانه تواضع در مقابل محبوب کج. صحبت‌های حاج قاسم به نقطه نهایی رسید، او به امواج خروشان اروند که چند متر آن‌طرف‌تر پرشدت و سهمگین در جریان بود، اشاره کرد و با بغض گفت: «این آب را می‌بینید، این آب مهریه فاطمه زهراست، خدا رو به حق مهریه حضرت زهرا قسم بدید که امشب از این آب بگذرید و دل امام رو شاد کنید.» بغض‌ها ترکید و گردان ۴۱۰ غواص در میان بلور اشک‌ها غرق شد. به خودم که آمدم دیدم شانه‌هایم می‌لرزد و چشم‌هایم می‌جوشد. دستی که ضبط را در دست داشتم مثل شاخه‌ای تکیده که در مسیر توفان قرار گرفته باشد، می‌لرزید. ضبط داشت از دستم می‌افتاد. بعد از حرف‌های حاج قاسم انگار مفهوم خروش و بی‌رحمی اروندرود از وجودم کوچ کرد و رفت و وجودم پر شد از مفهومی لطیف به نام مهریه حضرت زهرا؛ حالا چقدر اروند برایم دوست‌داشتنی شده بود. دیگر دوست داشتم همراه بچه‌های غواص به امواج خروشان آن بزنم و زندگی یا مرگ را در میان موج‌های آن تجربه کنم

انتهای پیام //

نظر شما