به گزارش برنا، بخشی از اشعار محمدمهدى عبداللهى، شاعر و پژوهشگر در سوگ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها* به شرح زیر است؛
١
امشب چه خبر شد، نشنیدید خبر را؟!
در خاک بجویید هلا قرص قمر را
امشب که على غسل دهد هستى خود را
اى کاش خبردار کند مرغ سحر را
سرمى نهد امشب به سر شانه دیوار
تا بشنود از هر نفسى شعله در را
این داغ چه آورده مگر بر سر مولا؟!
این داغ جوان است که سوزانده، جگر را
همراه گلش بود ولى تا گذر خاک
باید بسپارد به دل خاک، گهر را
نه چاره اى انگار ندارد که ندارد
تسلیمِ قضا گشته و تسلیم، قدَر را
این بود همان یاس که در باغ تو پژمرد؟!
حیدر چه جوابى دهد اینبار پدر را
این روضه ى سربسته بماند که بماند!
در چاه بیابید مگر شرح خبر را
*٢*
سبد سبد گلِ نیلوفرِ غم آوردم
تمام خاطره ها را مجسّم آوردم
سکوتِ خلوت شب، همنشین آهم شد
کنار سنگ مزار دلم کم آوردم
کجاست سفره رنگین مهرمادریت!؟
که ماهتاب تو را نقش پرچم آوردم
براى آنکه بگیرم کمى هوایت را
گلاب شوق تو را مثل زمزم آوردم
کنار بغض نفس گیر غربت خورشید
غمى به وسعت غم هاى عالم آوردم
ستاره،سوخته ام با تمام آسمان دلتنگى
هلال ماه عزا را کمى خم آوردم
ببخش مردم نادان تو را نفهمیدند!
عجیب نیست اگر بیت مبهم آوردم
به زخم کهنه که گل کرده در همین ایام
به زخم تازه که با گریه مرهم آوردم
هنوز هم نشده داغ مصطفى خاموش
بمان، نرو تو عزیزم...ببین کم آوردم
پس از تو رازِ مگو را به چاه باید گفت
کنار قافیه ها،چشم پرُ نَم آوردم