به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ منیره قیدی، پنج سال پس از فیلم ویلاییها، چند پله بالا میکشد و زنان ویلانشین پشت جبهه را به دل جنگ و خط مقدم بحران میکشد. اینجا هم زنان حرف اول درام را میزنند با این تفاوت که حالا لباس مردانه همدوشی با دلیرانی را می پوشند تا شاید تعداد کمتری از آنها فرو بیفتند. ازهمین رو، فیلمساز هوشمندانه و خیلی زود به کشمکش غیرت و تفاوت جنسیت پایان میدهد تا دسته دختران به مسیر ماموریتی جانفرسا و بی بازگشت روانه شوند.
قیدی با درکی زیستی و تحقیقی و تجربه از فیلمهای خوب جنگی و پارتیزانی جهان، شخصیتهایش را میسازد. تعدادشان زیاد است ولی فیلمنامهنویسان روی همهشان کار کردهاند. یگانه، سیمین، وجیهه، فرشته و ... . همهشان شخصیت میشوند. در چنین داستان و درامهایی که بنمایه و حتی جزئیاتش بر حادثه و ایستادن تا پای جان استوار است، ابتدا انگیزههای فردی و نیازهای شخصی و حتی انتقام خصوصی، موتور محرکه آدمها محسوب میشود. کما اینکه در دسته دختران، همه به دنبال برآورده شدن مسائل فردی خود هستند، اما همینان هستند که در فرایند رو به جلو از امیال فردی فاصله میگیرند و در قامت قهرمان، حماسهای جمعی را رقم میزنند.
اجرای صحنههای جنگی و اکشن فیلم، کم نقصند؛ حتی آن فصل دوئل شهری، بین کامیون و وانت، که یادآور اولین فیلم اسپیلبرگ است و شروعش لوس به نظر میرسد؛ اما در انتها تبدیل به کلیدیترین فصل برای پیوند به اختتامیهای حماسی و عاطفی میان زن و شوهر میشود.
دشمن پشت گمرک است. خرمشهر دارد سقوط می کند. یگانه فرمانده، روی بلندی مخروبهای خسته و درمانده نشسته و همشهریان در اطراف پرپر میشوند. یگانه نیم رخش به سمت گمرکی است که حالا یارانش برای حفظ آن تا پای جان میجنگند. رفتوبرگشتهای دوربین قیدی از یگانه به جنگ در میان کانکسهای گمرک و بالعکس، سرافرازی مردم خرمشهر را در دفاع جانانه از شهرشان ثبت سینمایی میکند. سینمایی که برای اولین بار حق مطلب را درباب دفاع مردمی از خرمشهر ادا میکند . ساخت و پرداختی شکوهمندانه تا فیلم معروف استالینگراد را یادآور شود.
انتهای پیام//