به گزارش برنا از خراسان جنوبی، محمدرضا مقدسی پدرتاب آوری ایران بیان کرد: معمولا افراد پس از تجربه ی واقعهای ناخوشایند و شوکآور، این سوال را از خود میپرسند. و پاسخی که به دنبال آن میگردند را از خودِ سوال میتوان فهمید «نباید این اتفاق برای من میافتاد. من کاری نکردم که سزاوار چنین چیزی باشم». سوالِ «چرا من؟» نشان میدهد که فرد خود را از اینکه اتفاقی برایش بیفتد مبرا میداند، و دلایلی هم برای اثبات این موضوع ارائه میدهد.
مثلا «من انسانی مهربان، موجه، سختکوش، و با وجدان هستم (به طور خلاصه: انسانی خوب). بنابراین، اصلا نمیفهمم چرا این اتفاق باید برای فردی مثل من رخ دهد». با این اتفاق، همهی پیش فرضهایی که راجع به عدالت در جهان داشته است زیر و رو شده است. از دی باتن (2001) نقل شده که میگوید «فردی که از بی عدالتی شکایت میکند، در واقع به صورت کاملا ضمنی معتقد است که عدالت در جهان وجود دارد».
فکر کردن به سوالِ «چرا من؟» پاسخ مفیدی در بر نخواهد داشت که بتواند به فردی که در سختی گرفتار شده است کمک کند. پس چه پاسخی میتواند به آنها کمک کند؟
اینکه جهان هستی میتواند تصادفی و به نظر فرد گرفتار ظالمانه عمل کند، و بنابراین اتفاقی که رخ داده به دلیل وجود یا عدم وجود خصلتی خاص در ما نبوده است.
خوب بودن جلوی رخ دادن اتفاقهای بد را نمیگیرد. همهی ما باید انتظار اتفاقهای عادلانه و ناعادلانه را در زندگی داشته باشیم.
ولی برخی مراجعان به هیچ پاسخی در جواب سوالِ «چرا من؟» قانع نمیشوند، و تنها پاسخی که برای آن دارند این است که «این اتفاق نباید برای من میفتاد» و مسلما این پاسخ برای آنها هیچ سودی ندارد.
«چرا من؟» سوالی است که هیچ گاه به جواب نمیرسد، و اصرار به یافتن جوابهایی که در نهایت رضایت بخش هم نخواهند بود، فرد را در ناتوانی و اضطراب به دام میندازد «من کار خود را از دست دادهام، در حالیکه که از آن تنبلهای لعنتی که با من همکار بودند بسیار باتجربهتر و سختکوشتر بودم. ارزیابی عملکرد من همیشه بالا بوده است، پس چرا این گرفتاری و اتفاق بد برای من افتاده است، نه آنها؟»
گاهی اوقات بعنوان کوچ تاب آوری به مراجعی که در «چرا من؟» گیر کرده است میتوان گفت : «تنها راه رهایی، مواجهه با واقعیت است، هر چقدر هم که تلخ باشد» به من میگوید «تو متوجه نیستی» یا «تو اصلا همدلی بلد نیستی».
نکته اصلی اینجاست که کوچها نباید از مطرح کردن این موضوع ابا داشته باشند، زیرا هر چه مراجع بیشتر در مرحلهی «چرا من؟» بماند، و جلسات بیشتری بر سر این موضوع گذاشته شود، یافتن راه حلهای سازنده برای مواجهه با سختی دشوارتر خواهد شد.
دیدگاه کاملاً متفاوتی که باید جزئی از دیدگاه تابآورانهی مراجع شود، حقیقتی ناخوشایند است: «رویدادهای بد اتفاق میفتند، و این موضوع به اینکه من انسان خوبی بودهام یا نه ربطی ندارد.»
وقتی فرد دیگر فکر نکند که چون انسان خوبی است نباید اتفاق بدی برای او بیفتد، از نظر روانی خود را برای مواجهه با اتفاقات ناخوشایند آماده میکند. البته، نکتهی بسیار مهمی در رابطه با این دیدگاه جدید وجود دارد که باید نسبت به آن آگاه بود.
بعضی افراد ظاهرا از مرحلهی «چرا من؟» عبور میکنند، و با سختیها کنار میایند، ولی دوباره به همان تفکرِ «اتفاقهای بد نباید برای من رخ دهند» باز میگردند و مثلا میگویند «من دیگر به اندازه کافی سختی کشیدهام، و دیگر نباید اتفاق بدی برای من بیفتد. حالا نوبت دیگران است که سختی بکشند». هیچ قانونی در هستی مبنی بر اینکه انسان فقط یک بار به سختی میفتد وجود ندارد (این قانون زاییدهی ذهن خود فرد است)، بنابراین باید پذیرفت که ممکن است دوباره با سختیها مواجه شویم، چه انسان خوبی باشیم چه نباشیم!
انتهای پیام