به گزارش برنا؛ شاید تیتر انتخابی ما آنقدرها هم درست نباشد به ویژه برای افرادی که آدرنالین کمتری تولید می کنند و برای آنها می توان گفت مرموزترین مکان هایی که برای دیدن آنها احتیاط کنید.
بالاخره نمی شود همیشه از بهشت های روی زمین و مکان های تاریخی دیدن کنیم گاهی هم باید ریسک کرده و به دیدن مکان هایی برویم که رازهایی به همراه دارند، زاده تخیل، خرافات یا محاسباتی که ادراک آن برای ما دشوار است.
همهی ما کسانی را میشناسیم که گاهی داستانهای باورنکردنی از مکانهای عجیب برایمان تعریف میکنند. برخی از آنها ادعا دارند که در طول شب، صداهای عجیبی شنیدهاند و حتی گاهی در مورد ارواح گذشتگانشان با ما صحبت میکنند که در بعضی روزها به آنها زل زدهاند.
با برنا همراه باشید تا برخی از این جاذبه های ترسناک را به همراه داستانهایشان برایتان تعریف کنیم:
بیمارستان هیلز واولی در ایالت جنوبی جفرسون در کنتاکی واقع شده است و در ابتدا ساختمانی دو طبقه بوده است که در آن از بیماران مبتلا به سل مراقبت میشده است. با توجه به اینکه کنتاکی بیشترین میزان مرگ و میر را در کشور به علت بیماری سل داشت، تصمیم گرفتند این بیمارستان را گسترش دهند و هیلز واولی تبدیل به یک بیمارستان پنج طبقه برای بیماران مبتلا به «مرگ سفید» شد.
گفته میشود که حدودا ۶۳ هزار بیمار تا قبل از اینکه این بیمارستان تعطیل شود، در اینجا مُردند. بعد از کشف درمان بیماری سل، این بیمارستان تبدیل به تیمارستان شد. از این دوره اتفاقات ماورالطبیعه شروع شدند. بازدیدکنندگان این بیمارستان ادعا میکنند که گاهی صداهای عجیب و غریب از راهروها شنیده میشود. برخی نیز ادعا میکنند که سایههایی را در قسمتهایی از ساختمان مشاهده کردهاند. وحشتناکترین بخش این بیمارستان اتاق شماره ۵۰۲ است. این اتاق متعلق به زنی بوده که زمانی که مبتلا به بیمار سل بود، باردار شد. او خود را با سیم لامپ اتاقش دار زده بود.
هنگامی که به خانههای متروکه فکر میکنید، شاید خانههای ویکتوریایی یا حداقل یکی از خانههای قرنهای اخیر به فکرتان برسد. اینکه شاید این خانهها ارواحی داشته باشند یا خیر، آنقدر ترسناک نیست، به ویژه در برابر خرابههای متروکهای که ارواح هزار ساله را در خود پنهان کردهاند، این خانهها بیشتر شبیه شوخی هستند. ارواحی که اصولا محکوم به مرگ و سرگردانی در زمین شدهاند و حتی برخی از آنها بعد از شکنجه در این بخش از زمین، سالها سرگردان بودهاند.
چیچن ایتزا که مربوط به اقوام مایا است، مکانی بین مرگ و زندگی است. قوم مایا اعتقاد داشتند که مرگ، راه ارتباطی بین زندگی حاضر و زندگی بعدی فرد است. آنها قربانیانی را برای خدایان خود اهدا میکردند که در این میان قربانی انسانها چیز عجیبی برای آنها نبوده است. قربانیانی که روح آنها به گفته گردشگران هنوز در این منطقه حاضر است و گویی مشغول تماشای محل قربانی خود هستند.
چندین گردشگر که از قسمتهای مختلف این خرابهها بازدید کردهاند، ادعا داشتند که تماشاگران عجیب و غریبی در کنار سالن راه میرفتند و همچنین برخی شعارهای قبیلهای در سراسر بخشهای مختلف شنیده میشده است.
تپه راف نام مکانی است در Yorkshire انگلستان.
همان طور که در تصاویر هم مشخص است ساختمان های عجیب و کروی شکل این منطقه نشان از رخدادهایی عجیب و مرموز در تپه راف خواهد داشت.تپه راف توسط امریکا و انگلستان شدیدا کنترل می شود.
این ساختمان های کروی با هم یک ایستگاه ماهواره ای زمینی را تشکیل داده اند که موشک ها و عبور ماهواره ها را کنترل می کنند.البته شایعات و شاید هم واقعیت ها درباره این مرکز بسیار است، مثلا یکی از این اخبار این است که می گویند روزنامه نگاری با مدرک ادعا کرده است که این مکان بزرگ ترین مرکز استراق سمع در جهان است.
هنوز هم ابهامات بسیاری در این باره وجود دارد و مشخص نیست در این مکان چه فعالیت هایی انجام می شود.
بین تمام انسانهای قرن حاضر، ترس مشترکی از دلقکها، عنکبوتها و حتی پرواز وجود دارد که شاید در میان این موارد عجیبترین آن، ترس از عروسکهاست. تصور راه رفتن با چشمانی بیروح، تلوتلو خوردن و تمایل به کشتن انسانها در خواب، جزو لیست مواردی است که عروسکها را ترسناک میکند. حالا به جای یک عروسک به گروهی از عروسکها فک کنید! اینکه این عروسکها در گوشهای از خانه یا در اتاق زیر شیروانی یا حتی آویزان از درختان به فکر کشتن شما هستند.
بد نیست بدانید جزیرهای در مکزیک به نام درXochimilco وجود دارد که در آن عروسکهای پلاستیکی به درختان آویزان هستند. خوشبختانه این عروسکها قرار نیست به دنبال شما بیفتند بنابراین از این بابت جای نگرانی نیست. اما دلیل حضور این عروسکها کمی ترسناک است. بر اساس افسانهها، مرد جوانی به نام جولیان سانتانا باررا به این جزیره نقل مکان میکند. وی بعد از مدتی، بدن دختری را در یک کانال نزدیک محل زندگی خود پیدا میکند که در کنار او عروسک شناوری وجود داشته است. جولیان عروسک را به یاد آن دختر از نزدیکترین درخت آویزان میکند.
او ادعا کرده بعد از آویزان کردن عروسک از درخت، صدای قدمها و زمزمهها و حتی گاهی فریادهای دختری را میشنیده است. جولیان با آویزان کردن عروسکهای بیشتری تلاش میکند که آن دختر را آرام کند اما موفق نمیشود. میگویند صداهای آن دختر تا زمانی که جولیان در جنگل جان باخته، ادامه داشته است. جالب اینجا است که گفته میشود جولیان توانسته بوده با روح دختر ارتباط برقرار کند. در حال حاضر این جزیره یک جاذبه گردشگری محسوب میشود و گردشگران ادعا میکنند که چشمان عروسکهای آویزان هر جا که میروند، آنها را دنبال میکنند.
در نواحی غربی اقیانوس اطلسِ شمالی بین برمودا و فلوریدا یک مثلث برمودا قرار گرفته است که همیشه در مورد آن شنیده اید. کریستوفر کلمبوس فردی بود که اولین بار متوجه این مثلث شد و نور عجیب و غریبی را در فاصله های بسیار دور احساس کرد. در قرن بیست متوجه شدند که هر چیزی نزدیک به این مثلث می شود، از جمله کشتی ها و هواپیماها به سرعت ناپدید می گردد اما هنوز علتش را نمی دانند.
خطوط نازکا جزو پدیده های وحشتناک است؛ خطوطی که روی یک بیابان ثبت شده اند. دقیقاً معلوم نیست این خطوط به چه علت پدید آمده اند. در واقع شبیه به مجموعه ای از طراحی ها می باشد؛ طراحی هایی که تا ۴۸ کیلومتر کشیده شدهاند اما سالهاست که کوچکترین تغییری نمی کنند.
سنگ های بزرگ و عجیب و غریبی در این سازه وجود دارد که هر کدام ۱۱ کیلوگرم وزن دارند. قدمت آن ها به بیش از ۴ الی ۵ هزار سال پیش برمی گردد. هنوز مشخص نیست که این سازه چگونه ساخته شده است و چرا خراب نمی شود؛ اما این سنگ ها خیلی بزگ و سنگین هستند که همگی شبیه به یک دایره تجمع پیدا کرده اند.
اگر به عکس های این جنگل نگاهی بیندازید، متوجه می شوید که چرا اینجا رازالود بوده است. درختان این جنگل ظاهری کاملاً عجیب و غریب دارند؛ همگی به صورت منحنی قرار گرفته اند؛ انگار که در حال شکستن هستند اما سال هاست که هیچ کدام از آن ها نمی شکنند.
گراو نام مکانی است در کالیفرنیا که محل تجمع افراد خاص است.در واقع بیشه گراو متعلق یه یک گروه هنری است.این گروه با دوستان خود و جمعی از افرادی که دارای قدرت و منصبی خاص هستند، هر هفته برنامه هایی خاص و مرموز در این مکان برگزار می کنند که هیچ کس جز اعضای گروه اجازه حضور در این مراسم را ندارد. آدرس: امریکا، مونت ریو، خیابان بوه مین
آسایشگاهی که در سال ۱۸۶۴ در وسترون ساخته شد، بعدها به بیمارستان ایالتی وستون تبدیل شد. این بیمارستان برای پاسخگویی به ۲۵۰ بیمار آماده شده بود. بیمارستان بعد از گذشت مدت زمانی مجبور به پذیرش بیماران الکلی، معتادان و بیماران روانی شد. تعداد بیماران این بیمارستان به ۲۶۰۰ نفر رسید.
بیماران و کارکنان این بیمارستان مدام در حال عذاب کشیدن بودند که گویا این عذاب به جز دلایل بهداشتی و کمبود وسایل روشنایی، دلایل دیگری نیز داشته است. کارکنان این بیمارستان ادعا میکردند که روح سربازانی که در جنگ داخلی در این آسایشگاه بودهاند را دیدهاند. حالا علاوه بر روح سربازان، روح بیماران و کارکنان بیمارستان نیز به ترسناک بودن این ساختمان کمک میکند.
بیایید با هم رو راست باشیم، پیرزنان میتوانند ترسناک باشند. آنها لزوما مانند عروسکها یا عنکبوتها ترسناک نیستند اما بسیاری از فیلمهای ترسناک، تصویر خانهای قدیمی را نشان میدهد که ناگهان پیرزنی در آن ظاهر میشود. حالا تصور کنید این خانه واقعا وجود داشته باشد، آن هم در شهر Jämtland در شمال سوئد. خانه متروکه با یک ساکن که دیده نمیشود.
این مکان مذهبی در سال ۱۸۷۶ ساخته شد. ساختمان مربوط به کاهنان بود و آنها در این جا به مدت تقریبا پنجاه سال عبادت و استراحت میکردند. حالا چطور به طور ناگهانی این خانه متروکه شد؟ درست حدس زدید: یک پیرزن!
ادعا میشود که اواخر شب، سایه پیرزنی که لباس خاکستری به تن داشته ظاهر میشد و در گوشهای از اتاق به انتظار مینشست. در برخی موارد تعداد این زنان به سه نفر هم میرسید. گزارشاتی شامل فریاد زنی پیر و سایه تکان خوردن صندلی باعث شده که این ساختمان قدیمی متروکه باقی بماند. برخی اعتقاد دارند که این پیرزن در واقع مادر کودکانی است که احتمالا در حیاط این خانه دفن شدهاند یا روح خدمتکارانی که در این خانه مذهبی آزار و اذیت شدهاند.
بنگار نیز به مانند تمامی شهرهای باستانی، روزگار پر رونقی داشته است. این قلعه که در بخش بلند شهر بنگار واقع شده، به طرز عجیبی از تخریب جان سالم به در برده است. قلعه متعلق به چهارصد سال پیش است که توسط پادشاه سایا مادو سینگ در راجستان هند ساخته شده است. طبق افسانههای محلی، این قلعه نفرین شده است و ارواح سرگردان در آن زندگی میکنند. بازدید از این مکان از غروب خورشید تا طلوع خورشید ممنوع است زیرا در این زمان، ارواح برای گشت زنی به قلعه میآیند.
گفته میشود شاهزاده زیبارویی در این شهر زندگی میکرده که عاشقان فراوانی داشته است و یکی از این عاشقان، جادوگر بوده است. جادوگر بعد از درخواست و رد این درخواست از طرف شاهزاده خانم، شهر را نفرین کرده است و در لحظه آخر اعلام کرده که به زودی این شهر نابود خواهد شد.
این شهر که بیش از ۱۰ هزار ساکن داشته و همچنین داخل قلعه کاخ مسکونی پادشاه بوده، چند روز بعد از این نفرین، توسط ارتش مهاجمی سقوط میکند و تمامی افراد شهر را تکه تکه میکنند. شهر یک شبانه روز در سکوت به سر میبرد و بعد ارواح کشته شدگان بیدار میشوند. از آن روز به بعد هر تلاشی برای ورود به قلعه ناکام میماند.
در نزدیکی کوه فوجی، جنگلی به نام Aokigahara وجود دارد که به عنوان یکی از محبوبترین نقاط خودکشی جهان شناخته شده است و در اساطیر ژاپنی با خانه مردگان ارتباط نزدیک دارد. مشکل خودکشی ژاپن به حدی افزایش یافته است که در سال ۲۰۱۰، ۲۰۰ نفر اقدام به خودکشی کردند. بر همین اساس در ورودی این جنگل اکنون به افراد هشدار میدهد که در صورت مشاهده خودکشی به دنبال کمک باشند و گشتها به طور مرتب جنگل را برای یافتن اجساد جستجو میکنند.