طول کشید دیر آمد اما ارزشش را داشت! که منتظر این یاغی مدل 1401 باشیم .
«محمد کارت» را با شنای پروانه می شناسیم و جسارت او را در فیلمسازی با ورودی که به دنیای مستند آسیب کرده است تجربه کرده ایم و حالا که با سریال یاغی به دنبال این است که در لایه های زیرین جامعه ای که زیست می کنیم داستانی را روایت کند به او اعتماد داریم که حرف هایش در اثرش انعکاسی است از شناخت ، مشاهده و تحقیقات میدانی درخصوص افرادی که پیش چشم مان رفت و آمد ندارند اما هستند و این بودن یعنی می توانند بر جریانات مختلف اجتماعی از هنجارها و ناهنجاری ها گرفته تا آسیب های ریز و درشت موثر باشند.
در میان سریال هایی که در یکی دو سال اخیر در پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی تولید شده است به جرات می توان گفت سریال «یاغی» جزء معدود آثاری است که چک اول را محکم می زند و در دادن اطلاعات دراماتیک برای استارت قصه به هیچ وجه خساست به خرج نمی دهد.
داستان در موازات شروع به سرعت تلاش دارد بدون هیچ تعلیق و واگذاری حدس وگمان به تماشاگر کاراکترهایش را معرفی کند و اتفاقا در این مسیر حجم وسیعی از کشش ذهنی را برای مخاطبش ایجاد می کند که این شخصیت های جذاب و چند لایه از جغرافیایی عجیب و غریب در همین نزدیکی با چه کیفیتی زندگی می کنند ، امرار معاش می کنند و با چه موانعی برای آرامش زندگی شان در دل انواع آسیب مواجه هستند.
سریال در معرفی شخصیت هایش چه ریز و چه درشت با وسواس بسیار عمل کرده است و کاراکترها و تیپ کاراکترها در روند شکل گیری بن قصه موثر و البته نقشی پررنگ دارند تا با این مختصات و ساختار هم تماشاگر به جریان رخ داده نزدیک شود و هم رنگ آمیزی شخصیت ها به لحاظ جایگاه اجتماعی و تیپیکال تماشاگر را تحت تاثیر قرار دهد.
«محمد کارت» در ساخت «سریال یاغی» تمام وسواس یک فیلمساز سینمایی را به خصوص در قاب بندی ، حرکات دوربین، فضاسازی و به خصوص بازیگری به کار بسته است.
اگرچه اصولا تلاش دارد برای ایفای تمام نقش هایش به سراغ بازیگران برود و بازی را از بازیگر بگیرد نه نابازیگر و در این مسیر بسیاری از خانواده تئاتر جلوی دوربین او هستند با این حال هرگز این حس و حال وجود ندارد که ستاره ها در فیلم او ساز خودشان را کوک کنند و از مجرای ذهنی او در روایت یک مستند داستان دار مرتبط با بخشی از جامعه فاصله بگیرند.
تمام بازیگران سریال او مانند اعضای یک ارکستر ساز خودشان را هم کوک با دیگران می نوازند و موسیقی جذابی که به گوش می رسد محصول تفکر رهبر ارکستری است که قبل از ساخت سریالش شناخت درست ودقیقی از محیط روایت داستان و البته افرادی دارد که در دل داستانش زندگی می کنند این یعنی فیلمساز با دغدغه و توجه و شناخت به دنبال پیامی خالی از هر گونه شعار و بی تردید درامی بر اساس یک واقعیت اجتماعی است که بی رودربایسی باید گفت این روزها و در روزگاری که بازاری سازی و نگاه کمتر هنری برخی در کیفیت آثار موثر بوده است نوبر است.
در تحلیل بازی بازیگران این سریال نمی توان از حضور درخشان امیر جعفری در نقش اسی و علی شادمان در نقش جاوید به راحتی عبور کنیم اگرچه همه بازیگران سریال با وجود «محمد کارت » و حساسیتی که روی بازی بازیگران دارد با نمره قبولی مواجه هستند اما نقش هایی که امیر جعفری و علی شادمان در این سریال بازی می کنند خارج از هر گونه اغراق و درشت نمایی باید گفت جزء سخت ترین و پرمخاطره ترین نقش هایی است که در طول این سالها در سینما و تلویزیون دیده شده است.
امیر جعفری در اوج دوران پختگی ایفاگر نقشی چند لبه با ویژگی های خاکستری است که شیرینی های نقش با ایفای او تلخی های کاراکتر را از بین می برد و از او یک بازیگر شیرین در این سریال تلخ می سازد.
علی شادمان جدا از اینکه برای ایفای این نقش روی استایل و تیپ بدنی اش کار کرده است شخصیت جاوید را با محوریتی که نقش بر کلیت فضای داستان دارد بسیار فکورانه و عاقلانه بازی کرده است که طبیعتا جدا از هدایت کارگردان بازیگر را نیز مشتاق می کند تا برای نقش و ریزه کاری های کاراکتر به سراغ جامعه ای برود که جاوید ها از آن می آیند.
به «محمد کارت» و سریالش در قدم اول باید نمره ممتازی داد چرا که حرارت درام در قدم اول شکل گرفته است و نمی توان نادیده گرفت که سریال بدون راه افتادن قصه اش به شکل تمام و کمال توانسته مخاطبش را درگیر کاراکترهایی کند که تازه گوشه ای از قصه زندگی شان را می داند و هنوز نمی تواند با آنها برای رسیدن به هدفشان در قصه هم ذات پنداری داشته باشد.
انتهای پیام //