به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ کتاب «تهران - لوبیتل - چشمهای تو» به قلم اسماعیل باستانی، شامل مجموعه اشعاری است که لحظههای زندگی را به تصویر میکشد و از این رو گاه عاشقانه و جنونآمیز، گاه اجتماعی و گاهی آمیخته با سیاست است.
محمد صالح علاء در مقدمهای که برای این کتاب نوشته، اسماعیل باستانی را شاعر پارهوقت خطاب کرده که بهترین فرصتهای زندگی را به شعر اختصاص میدهد و مهمتر اینکه در همه زمان شهامت شاعر بودن را با خود دارد و از آنجایی که شاعر تماموقت نیست، روشن است که هنوز بیشترین شعرهایش را نسروده.
صالحعلاء میگوید برای شاعران پارهوقت، شعر هدف نیست بلکه ابزاری برای بروز جهانبینیشان است. جهانبینیای که شخصی شده. به عقیده او اسماعیل باستانی واژه را در شعرهایش پرتاب میکند.
شعر باستانی شعر اشیاست. اشیایی که نشانهای از شیئیت جهان، عالم، گیتی، دنیا، هستی و همانند اینهاست. این اشیا در حقیقت از لوازم جان شاعر پارهوقت است. شاعر به اشیایی که کنار هم قرار گرفتهاند، جان شاعرانه میدهد به صورتی که با حذف یکی از آنها، جان دیگری نیز به خطر میافتد چرا که واژه ذره بنیادین شعر اشیاست. در چنین اشعاری هر واژه به تنهایی یک شعر است.
در بخشی از کتاب تهران - لوبیتل - چشمهای تو میخوانیم:
«میخواهم تماشایت کنم
کمی آن طرفتر بایست
بعد چشمانت را ببند
تاب موهایت را
از خیالم کنار بزنم
دستانت را بگیرم
و آرام در گوشت زمزمه کنم
سکوت کن
تا جهانی را برایت خلق کنم
که جنگ
طعم بوسههای تن به تن بدهد
و مینها مزرعه گندمی باشند
شبیه موهایت
که بو میکنم در هر بار
که تصویر میکنم
جهانت را
وقتی چشمانت را میبندی»
انتهای پیام/