به گزارش گره سیاسی خبرگزاری برنا، در 25 خرداد 1388 پیروز انتخابات مشخص شده بود و طیفی که نتوانسته بودند کرسی ریاست جمهوری را از آن خود کند و به تعبیری بازنده انتخابات بودند، بلبشو را در کشور به راه انداخت که شاید در ابتدا ماجرا یک تجمع مسالمت آمیز به چشم می خورد اما در ادامه به خشونت و شعار های ساختار شکنانه و غارت و آسیب زدن به بیت المال منجر شد و اجتماع مسالمت امیز دیگر برای آن تجمع معنایی نداشت.
میرحسین موسوی که در آن سال انتخابات را به رقیب خود باخته بود و در سومین بیانیه خود در تاریخ 24 خرداد 88 خواستار برگزاری یک راهپیمایی در سراسر کشور شد، در بیانیه موسوی آمده است: «ما از مسئولان درخواست کردهایم که مجوز برگزاری یک راهپیمایی بزرگ در تمامی کشور به ما داده شود تا در طی آن مردم فرصتی برای نمایش مخالفت خود با شیوه برگزاری انتخابات و نتایج آن پیدا کنند. موافقت مسئولان با این امر میتواند بهترین راه حل برای مهار هیجانات فعلی باشد».
مجوزی که هیچگاه رونمایی نشد!
طبق گفته استاندار وقت تهران درخصوص راهپیمایی 25 خرداد هیچگونه مجوزی از سوی مراکز قانونی صادر نشد. این خبر ادعای کسانی که متولی این راهپیمایی بودن و آن را قانونی می خواندند را نقض می کرد و این نشانه بارز قانون گریزی بود و هیچ گاه از ان مجوز کتبی رونمایی نشد.
اعتراف اصلاح طلبان به راهپیمایی غیرقانونی
«جهانبخش خانجانی» معاون تبلیغات و اطلاعرسانی ستاد میرحسین موسوی و از اعضای ارشد حزب کارگزاران سازندگی هم در ان روز ها اعتراف کرده بود که این راهپمایی غیر قانونی بوده زیرا سیاست کلی گردهمایی و راهپیمایی اصلا در ستاد انها مطرح نشده بود. خانجانی می گوید: من به آقای جواد امام گفتم گه برگزاری راهپیمایی تبعات دارد و خلاف قانون است ... ما حتی سر چاپ آگهیهای راهپیمایی هم اختلاف داشتیم.
هدف بازنده انتخابات
نکته مهم دگیری که در اعترافات خانجانی امده این است که بازنده انتخابات درصدد این بوده که ضربه شستی به نظام نشان دهد، خانجانی در این باره می گوید: راهپیمایی انقلاب تا آزادی اگرچه بهظاهر یک کار تبلیغاتی بود ولی یک مانور قدرت هم بود وبهنوعی هم ادعا میکردند که توانستهاند به نظام ضرب شستی نشان بدهند اما متأسفانه اشتباه ما همینجا بود که انتخابات برای تقویت نظام است و حفظ نظام، نه ضرب شست نشاندادن به نظام.
استنادی آبکی
رسانههای وابسته به طیف اصلاحات در آن روزها با استناد به اصل 27 قانون اساسی ادعا میکردند این بود که راهپیمایی 25 خرداد بدلیل مسالمت آمیز بودنش اجتماعی قانونی و حق همه شهروندان است؛ اما اصل 27 قانون اساسی چه می گوید: براساس اصل بیست و هفت قانون اساسی«تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها بدون حمل سلاح و به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است». اما در این میان باید گفت این اجتماعات و تظاهرات باتوجه به اوضاع واحوال حاکم ممکن است حالت اعتراضی داشته باشد و موجب اخلال در نظم عمومی شود به همین جهت لزوم مسالمت آمیز بودن این اجتماعات به وضوح درک میشود.
طبق شواهد اتفاقاتی که در حاشیه این راهپیمایی انجام شد، مسالمت آمیز بدون آن را رد میکند. بعد از ظهر همان روز بود که برخی معترضین و آشوبگران پس از پایان مراسم راهپیمایی تعدادی اتوبوس، بانک، موتور سیکلت و دیگر اموال عمومی و شخصی را به آتش کشیدند و با حمله به حوزه 117 ناحیه قدس در خیابان آزادی باعث ایجاد درگیری مسلحانه شدند.
مردم قربانی بازنده انتخابات 88
در این درگیریها یک مادر و دختر (سرور برومند و فاطمه رجب پور) در مهدکودکی در اثر اصابت گلوله به شهادت رسیدند. همچنین داوود صدری 26 ساله و شاغل در شرکت داروسازی، مسعود خسروی 45 ساله کارمند تاکسیرانی و عضو بسیج و حسام حنیفه 19 ساله و کارمند شرکت نقشهکشی از افرادی بودند که به ضرب گلولههای غیرسازمانی به شهادت رسیدند و به همین علت خانوادههای آنان از مسببین اغتشاشات بعد انتخابات و شخص میرحسین موسوی اعلام شکایت کردند.
مطابق آنچه شورای تامین استان تهران از تعداد کشته و زخمیهای روز 25 خرداد 88 اعلام کرد، 7 کشته و 29 زخمی بود. این تعداد نفرات عمدتا در ماجرای حمله آشوبگران به یک پایگاه بسیج در حوالی میدان آزادی کشته و زخمی شدند. حتی در این میان خبرنگار نشریه اینترنتی «روز» که در آن روزها در حمایت از جریان برانداز 88 گزارش مینوشت، ادعا میکند که با عمده خانواده قربانیان و زخمیهای این حادثه مصاحبه کرده و متوجه شده است که از میان 29 زخمی حوادث 25 خرداد، حدود 12 نفر کشته شدند.
روایت از حمله به پایگاه بسیج
در آن اتفاقات پایگاه بسیج هم مورد حمله قرار گرفت. فرمانده حوزه 117 نینوا ناحیه قدس سپاه تهران حمله آشوبگران راهپیمایی 25خرداد به پایگاه بسیج را اینگونه روایت میکند: «جمعیت در حال سر دادن شعار به سمت ما میآمدندو شروع به پرتاب سنگ و کوکتل مولوتف به سمت شیشههای حوزه کردند. من بلندگوی دستی را گرفتم و اقدام به تذکر قانونی کردم که تعرض به مقر نظامی پیگرد قانونی دارد. در حال تذکر دادن بودم کهاحساس کردم شئای به بلندگوی دستی من اصابت کرد و بلندگو از دستم به حیاط حوزه افتاد. متوجه شدیم که اینها مسلح هستند و به سمت ما شلیک میکنند، تعدادی از لیدرها مسلح بودند و به صورت نامحسوس از لابهلای جمعیت شلیک میکردند».
وی در ادامه از هدف قرار دادن مردم توسط برخی افراد ناشناس مسلح در میان جمعیت مقابل پایگاه گفت و اظهار کرد: «بعضیها نیز نامحسوس مردم را میزدند تا آنها را تحریک کنند، پس از آن ما به صورت مشقی چند تیر هوایی شلیک کردیم تا جمعیت را متفرق کنیم که به حوزه تعرض نکنند، چون نردههای دیواره حوزه را شکسته بودند و عملا به مقر نظامی وارد شدند. آنها وارد حیاط حوزه شدند، حتی عدهای از مردم بنا به اسناد، مدارک و شواهد موجود بالا میآمدند و میگفتند که ما میدانیم این تیراندازی شما مشقی است ولی از سوی دیگر عدهای از مردم تیر میخوردند»
فرمانده حوزه 117 نینوا ناحیه قدس سپاه تهران میافزاید: «بیش از 600 -700 کوکتولمولوتف که برخی از آنهامدل آلمانی بود به سمت ما پرتاب شد و سیم رابط بیسیم دکل را با توجه به اینکه برق اضطراری داشتیم و میشد 2 تا 3 ساعت با این برق بی سیم را روشن نگه داشت با پرتاب کوکتل مولوتف از بین بردند آنها تصمیم داشتند به هر قیمتی حوزه را تصرف کنند و با ضبط سلاحها آشوبگران را مسلح کنند که اگر محقق میشد شاهد جنگ شهری بودیم»
روایت فرمانده وقت ناجا از تجمع 25 خرداد
یکی دیگر از شواهد غیرقانونی بودن تجمع 25 خرداد 88 روایت سردار احمدیمقدم فرمانده وقت ناجا از روزهای پیش از برگزاری این راهپیمایی و تذکر به برخی فعالان سیاسی اصلاحطلب درخصوص غیرقانونی بودن این تجمع است. وی طی مصاحبهای با تاکید بر اینکه ما به آنها [سران فتنه] ابلاغ کرده بودیم که اجازه تجمع ندارند، میگوید: «من آقای رادان را فرستاده بودم و نیروهایمان هم در میدان بودند. تیپ یگان ویژه را در مسیرها مستقر کردیم. بنا را بر این گذاشته بودیم که اصلا اجازه ندهیم تجمع شکل بگیرد. تا اینکه آقای رادان حدود ساعت سه به من گفت: در میدان انقلاب جمعیت سرازیر شده و دارند میآیند. گفتم: جلویشان را بگیر. گفت: اصلا نمیشود. نیم ساعت بعد گفت: شاید چهل هزار نفر جمعیت اینجا هستند. هر لحظه هم اضافه میشوند. گفتم: پس درگیر نشوید. فقط نیروها را به پیادهروها بیاورید. هر کاری میخواهند بکنند، بکنند ولی نگذارید تشنج و درگیری بشود. فقط امنیت تظاهرات را برقرار کنید»
احمدی مقدم همچنین به ماجرای تذکر به مجمع روحانیون مبارز مبنی بر جلوگیری از برپایی تظاهرات در روز 25 خرداد هم اشاره کرده و میگوید: «راهپیمایی بزرگشان را بیستوپنجم گذاشتند. بیانیهنویسشان هم مجید انصاری بود. صبح همان روز هم زنگ زده بودم به شیخ قدرت علیخانی که نماینده مجلس بود گفتم: شیخ قدرت! تو که آدم عاقلی هستی برو بگو فردا همهتان را دستگیر میکنند. اینجا دیگر محل برخورد است تصمیم این است. اگر فردا مجمعیها همه زندان رفتند گلهمند نباشید. بعدش زنگ زد گفت: من هماهنگ کردم و الان مجمع بیانیه میدهد که به راهپیمایی نیایند. البته بیانیه هم دادند؛ ولی الکی و آبکی بود. فقط برای این بود که خودشان را تبرئه کنند. واقعا ترسیده بودند و شاید عمده شخصیتهایشان هم نیامدند. یک جوری سُر خوردند و دَر رفتند. گفتند چون غیرقانونی است نیامدند.»
توهم فتنهگران از جمعیتی میلیونی در راهپیمایی 25 خرداد
آنچه رسانههای منتسب به اصلاحات و فعالان سیاسی اصلاحطلب در توصیف میزان جمعیت حاضر در راهپیمایی 25 خرداد به مبالغه ادعا میکردند، حدود 2 تا 3 میلیون نفر بوده است؛ اما فرمانده وقت ناجا با رد این ادعا در توصیف جمعیت حاضر در دوشنبه بعد از انتخابات 22 خرداد 88 میگوید: «۲۵ خرداد به استناد فیلمها و به روش جداسازی بلوکها و شمارش نفرات، جمعیتی حدود ۳۵۰ تا ۵۰۰ هزار نفر حضور داشتند، اما چپها با مبالغه، حضور دو یا سه میلیون نفر را اعلام کردند. حتی اگر دو میلیون نفر هم بودند، خیلی غیرمنتظره نبود. موسوی در تهران حدود دو میلیون و ٣٠٠ یا ٤٠٠ هزار رأی آورده بود، تعدادی که شرکت کردند، یکپنجم کسانی بودند که به او رأی دادند. این تعداد هم در همان هفته بهمرور کاهش یافت، بهطوریکه جمعیت آنها در تجمع مقابل صداوسیما ۵۰ هزار نفر بود»
دمیدن در آتش فتنه توسط فائزه هاشمی
در اجتماع غیرقانونی و فاقد مجوز 25 خرداد 88 علاوه بر میرحسین موسوی چهرههایی همچون کروبی، خاتمی، فائزه هاشمی، مجید انصاری، غلامحسین کرباسچی، محمد رضا خاتمی و ... نیز حضور داشتند.
فائزه هاشمی نیز در خیابان آزادی در جمع محدودی از معترضین تاکید میکند که «این اعتراضات باید ادامه یابد و اینها[نظام] باید بفهمند که مردم کوتاه نمیآیند». وی میگوید: «اگر تاریخ را نگاه کنید رهبری در زمان ریاست جمهوری، نخست وزیرش از سوی آقای خمینی تحمیلی بود. زمانی که هاشمی رئیسجمهور شد، او رییس جمهور آقا نبود. خاتمی هم همین طور. تنها دوره ای که رهبر واقعی است الانه. یکی از مشکلات اساسی مربوط به خاتمی بود؛ من عامل اصلی این دیکتاتوری ها را خاتمی میدانم چون در 18 تیر مسیر را به سمت تندی برد که همه چهرهها را لو داد و رو کرد و دست همه اصلاحطلب ها رو شد و رسید به 18 تیر. آقای خامنه ای هم هوشیار شد و از آنجا کابوس ما شروع شد و از انتخابات بعدی دیگه اصلاح طلبها قدرت نگرفتند و سر بابام هم اونطوری شد ... این اعتراضات باید ادامه پیدا کند. اینها باید بفهمن مردم کوتاه بیا نیستند»
آنچه از برآیند تحرکات و رفتارهای سیاسیون اصلاحطلبِ معترض به نتیجه انتخابات 88 در ماجرای راهپیمایی 25 خرداد و دیگر تجمعات غیرقانونی میتوان فهمید، آن است که برخلاف ادعایی که فعالین سیاسی این جریان مبنی بر قانونگرایی و مخالفت با آراء و احکام فراقانونی دارند، هر امر غیرقانونی در رابطه با خود را قابل توجیه میدانند و هر حکم فراقانونی جهت پیشبرد اهداف خود مانند مطالبه برای ابطال انتخابات 88 را حق خود تلقی میکنند.
معمولا واکنش سیاسیون جریان چپ و طیف اصلاحات از مقطع سال 76 با هرنوع شکست احتمالی، ادعای تقلب و تشکیک در انتخاباتها بوده است؛ از ماجرای انتخابات ریاست جمهوری ششم که میگفتند «بنویسید خاتمی، میخوانند ناطق» و همچنین شکستشان در انتخابات 84 که نهادهای نظامی را متهم به دخالت در انتخابات کردند تا انتخابات 88 که مدعی تقلب و جابجایی گسترده آراء شدند و هرنوع راهپیمایی اعتراضی، آشوب و خشونتی را در چارچوب غیرقانونی برای خود مباح دانستند.
انتهای پیام/